کار و کاریابی، ترفند پلید فرقۀ رجوی برای کارگران

در هفتۀ مبارک کار و کارگر قرار داریم و فرقه رجوی که ید طولانی و سابقه ننگینی در فریب قشر کارگر دارد برای اینکه مورد سیبل نهادهای حقوق کارگران قرار نگیرد با فرافکنی و دجالگری منحصر به فرد ، شروع به پخش برنامه ها و سرودهایی در حمایت از حقوق کارگر نموده و این در حالی ست که این فرقه مخرب از مقوله کار و کارگر به نفع منافع خود استفاده و بهتر است بگوییم سوء استفاده کرده و با عنوان کاریابی در کشورهای غربی ، افراد جوان و توانا را جهت عضوگیری در تشکیلات خود فریب و در نهایت جذب مینمود و از آنجاییکه کارگران شریف ترین طبقه اجتماع بوده و چرخش دست و بازوی آنها باعث چرخش چرخه های زندگی جامعه و امتداد رگه های حیات در مجاری، هستی و دولت هاست و بدور از سیاست و برای رزق و روزی و ترقی دولت و ملت تلاش می کنند فرقه رجوی با یک بازی سیاسی پلید و ضد انسانی و لطمه زدن به دولت مخالفش ، دست و بازوی آنها را با اسارت ذهنی و عینی یعنی عقیم نمودن خلاقیت ها ، شکسته و اهداف خود را محقق میسازد و نام مقدس مجاهد که میتوان گفت مجاهدین واقعی و فی سبیل ا… کارگر بوده به یغما برده.
هرگز فراموش نمیکنم که چگونه با موضوع کار همراه با تحصیل و پناهندگی در یک کشور توسعه یافته اروپایی و در طلایی ترین دوران زندگی ام مرا فریب و جذب خود کردند و با معرفی کشورعراق به عنوان سکوی پرتاب به کشور مورد نظر، من را سالیان سال حبس کردند و به جای کار ، شبانه روز به صورت گروهی از من و دیگر افراد بیگاری می کشیدند و در ادبیات قرون وسطایی آنها کار کردن بدون وقفه و بی استراحت یک ارزش مطلوب میشد و کارها را به دو دسته سیاه و سفید تعریف و تقسیم می کردند و هرکسی که بدون چون و چرا و شبانه روز مشغول به کارهایی همچون خالی کردن سپتیک را شاخص قرار میدادند. البته هیچ تشویقی در کار نبود بلکه باید از سبد طلبکاری هایمان از سازمان به سبد بدهکاری هایمان به رهبر فرقه بیافزاییم و این بود بهترین حقوق یک کارگر در قابوس و منطق رجوی ملعون و جالب اینکه باید در حین کار لحظاتی را که ذهنت فکر خانواده و یا اینکه استراحت میرفت را دستگیر و در جمع افراد به عنوان لحظات شیطانی مطرح میکردیم. آری این نیز یکی دیگر ازحقوق یک کارگر در فرقه تروریستی و ضد حقوق بشر رجوی است که امروزه و هر سال در روز جهانی کارگر ژست حامی کارگران را میگیرد و شعار سر میدهد البته زمان، این فرقه و برخورد آنها را با کارگر رسوا نمود و این رسوایی توسط افراد جداشده از این فرقه که با موضوع کار فریب و جذب شده بودند انجام شده.

۱۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۵:۴۴ ۰ نظر
صبور

هدیه منافقین به معلمان در روز بزرگداشت مقام معلم

هرساله تیترهایی مشخص از سوی منافقین در حمایت از قشر زحمتکش معلم انتشار می یابد؛ از «مرگ خاموش معلم» تا ده ها تیتر چشم نواز!!! دیگر...

شکی نیست قشر فهیم معلم مطالبات بحقی دارد که در بحبوحه کش و قوس های سیاسی کمرنگ شده و کمتر به آن پرداخته شده است؛ اما هدف نفاق از تیترهای ثابت هرساله چیست؟

آیا اعلان مطالبات از سوی فرهنگیان به منزله نومید شدن از نظام جمهوری اسلامی است؟ آیا تجمعات صنفی نشانگر قهر قشر معلم از نظام است؟ یا اینکه مطالبات صنفی یک حرکت طبیعی در همه نظام های مردم سالار دنیاست؟

بدیهی ست معلمان کشور همواره در خوشی و ناخوشی ها و علیرغم مطالبات به حق خود، پای نظام خود ایستاده اند و این مسئله را بارها و بارها در بزنگاه های گوناگون نشان داده اند.

حال سوال اینجاست؛ علت تیترهای حمایت گونه منافقین در ایام بزرگداشت مقام معلم چه می تواند باشد؟

شاید پاسخ را بتوان به دو دلیل مرتبط دانست: اول و عمده ترین دلیل، پاک کردن تاریخچه قساوت خود نسبت به معلمان؛ دوم موج سواری بر مطالبات برحق فرهنگیان که کار همیشگی آنان است.

حافظه تاریخی ملت یادآوری می کند که در روز بزرگداشت مقام معلم سال 62، منافقین در دو شهر ایران اسلامی؛ هدایایی مشابه به دو معلم زحمتکش تقدیم کردند:

قاسم آذر ارجمند معلم لنگرودی که در چنین روزی با تهیه قرص نانی عازم خانه اش بود و در بین راه توسط دو منافق موتور سوار و با اصابت تیر به ناحیه گلو و قلب به شهادت رسید و کمیل فرزانگان مدیر مدرسه ای در شهر رضا که در همان تاریخ توسط بمب کارگذاری شده منافقین به شهادت رسید.

اینچنین است که منافقین همه ساله تلاش می کند تا با انتشار یادداشت هایی طویل خود را حامی معلمان نشان داده و جنایات خود را نسبت به معلمان پنهان نمایند؛ شیوه ای نخ نما شده که سال هاست برای ملت ایران و اقشار گوناگون منجمله فرهنگیان رنگ و بویی نداشته و ندارد.

البته حمایت منافقین از فرهنگیان به همین جا ختم نمی شود و 156 نفر از جامعه فرهنگیان از جمله مدیر، معاون، معلم، خدمتگزار و کارمند آموزش و پرورش در طول چهل سال عمر انقلاب اسلامی در جای جای ایران عزیزمان طعم این هدایا را چشیده اند.

۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر
صبور

چرا مجاهدین خلق نمی خواهند گزارشگر سازمان ملل به ایران سفر کند؟!

بنابر گزارش ها قرار است که سازمان ملل برای بررسی آثار تحریم های ضدانسانی امریکا بر مردم ایران گزارشگر به ایران بفرست. تحریم های ظالمانه ای که با بهانه های مختلف دقیقا مردم ایران را هدف قرار داده و به همین دلیل هم تا امروز آثار مخربی روی مردم ایران داشته است. البته فراموش نکنیم گروه و فرقه ضد مردمی رجوی از همان ابتدا بر تحریم مردم ایران پافشاری کرده و اکنون که سازمان ملل تصمیم گرفته تا گزارشگر خود را برای بررسی آثار مخرب تحریم ها به ایران بفرستد همین فرقه و سران خود فروخته اش خود را به در و دیوار می زنند تا با سنگ اندازی شاید بتوانند برنامه سفر گزارشگر سازمان ملل به ایران را مختل کنند.

بازدید گزارشگر سازمان ملل در مورد تاثیر تحریم ها در ایران ممکن است به صدور قطعنامه ای از سوی سازمان ملل برای لغو بعضی تحریم ها بیانجامد که مردم بتوانند به مواد غذایی بیشتر و دارو وووو دسترسی داشته باشند که همین موضوع به مذاق فرقه رجوی خوش نیامده است. چون هدف فرقه رجوی گرسنه ماندن مردم ایران هست که با خیال خام خود مردم را به خیابان بکشانند و از آب گل آلود شاید ماهی نصیبشان شود، اما، از نظر نگارنده اگر همین الان وزارت کشور در ایران مجوز تظاهرات آزاد برای فرقه رجوی صادر کند و اگر این فرقه بتواند در درون ایران عده ای را برای تظاهرات گردهم بیاورد مطمعناً با واکنش منفی مردم ایران روبرو خواهند شد چون مردم ایران خیانت های رجوی در زمان جنگ ایران و عراق را هرگز فراموش نکرده و نخواهند کرد و این فرقه در نظر مردم ایران منفور است. هر کسی باور ندارد می تواند به راحتی امتحان کند و از خارج ایران با تلفن چند شماره داخلی را گرفته و خود را مجاهد و نماینده مسعود رجوی معرفی کند تا ببیند با چه فحش های رکیکی روبرو خواهد شد، آزمایشی بسیار آسان و کم خرج.

فرقه ضد ایرانی رجوی که از دامن صدام ملعون با شیرجه به دامن سعودی و سپس آمریکا پریده فریاد خود را بلند کرده که دعوت از گزارشگر سازمان ملل دور زدن تحریم هاست، واقعآ بایستی به این عنترها و بوزینه ها گفت: گیریم که دور زدن تحریم ها در دستور کار رژیم باشد شما چرا خود را جر می دهید؟ اگر شماها ذره ای به فکر مردم ایران بودید برای هر چه بیشتر تحریم مردم ایران به دست و پای امریکا نمی افتادید. اما طی این سال های اخیر نقاب از چهره شما افتاد وچهره ضد مردمی تان برای همه افشا شد. امروزه بر کسی هم پوشیده نیست که یکی از عوامل تحریم های مخرب برعلیه مردم ایران شما و لابی های شما در آمریکا بوده اید.

جیغ های بنفش فرقه و سران خود فروخته شان در حالیست که رجوی ها دقیقآ آگاه هستند که تحریم ها ازهمان ابتدا تنها دامنگیر مردم ایران بوده و هیچ تأثیری هم بر رژیم و عملکردش نداشته، اما به دلیل ماهیت ضد ایرانی این فرقه که همیشه و از ابتدای انقلاب 57 بر ضد مردم ایران بوده فرقه را وادار به موضعگیری برعلیه مردم ایران و تآکید بر ادامه تحریم مردم ایران می کند.

۰۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۹:۰۷ ۰ نظر
صبور

دشنام و تهدید فرقه رجوی علیه مخالفان در فضای مجازی

ظاهراً خط برخورد تهدید و توهین و تهمت سال های گذشته و جنگ روانی علیه مخالفان سازمان مجاهدین خلق در سال جدید نیز همچنان در دستور کار این فرقه تروریستی قرار گرفته است.

طبق آخرین اطلاعات بدست آمده از اعضای ساکن در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی، مریم رجوی طی سلسله نشستهای جمع بندی که در ابتدای سال 1401 برگزار کرده است، خط برخورد فاشیستی با مخالفان و جداشدگان را همچون سالهای گذشته در دستور کار تشکیلات فرقه ای اش قرار داده تا با ایجاد جنگ روانی علیه مخالفان در فضای مجازی، به زعم خود تشکیلات در حال اضمحلالش را از بن بست مرگباری که در آن گرفتار شده و سقوط حتمی نجات دهد.

عناصر فرقه رجوی طبق خطوط داده شده از جانب سازمان مجاهدین خلق اقدام به فحاشی و تهدید علیه جداشدگان و منتقدان و حتی علیه بستگان و خانواده های آنان در فضای مجازی نموده و از رکیک ترین الفاظ مادون ترین عناصر جامعه در دستگاه لمپنیزمی که خاص شخص مسعود رجوی است استفاده می کنند.

فرقه رجوی اقدام به گذاشتن پیام های تهدید آمیز و توهین آمیز در صفحات فیس بوک و توئیتر و اینستاگرام و غیره متعلق به جداشدگان نموده و تلاش می کند تا به زعم خودش آنان را به لحاظ روانی با فحاشی و حتک حرمت علیه آنان و خانواده هایشان تحت فشار قرار دهد تا شاید از مخالفت خود دست بکشند.

این پیام ها با اسامی جعلی بسیاری مانند “کیان سامانی”، “الیاس برهاتسا”، و غیره برای خودم و دیگر دوستانم ارسال شده است که ماهیت تروریستی فرقه رجوی را زمانی که دیگر دستش از سلاح و مرز کوتاه است و در بیش از هزار کیلومتر دورتر ابزاری به غیر از صفحه کلید در اختیار ندارد آشکار می سازد.

باید اعتراف کنم که به هر میزان که زمان میگذرد و من از گنداب متعفن فرقه رجوی فاصله میگیرم بیشتر به عمق ماهیت کثیف و مهوع مسعود رجوی که واقعاً شرمگینانه عمرم را به پای دروغ و دغل های او هدر دادم پی می برم.
اما ختم کلام اینکه من و ما تصمیم گرفته ایم که علیه دستگاه نیرنگ و فریب مسعود رجوی بایستیم و تا رهایی کامل اسیران گرفتار در اردوگاه سوم در آلبانی در این مسیر مقاومت کنیم و در این راه از دادن هیچ بهایی نهراسیم.

بخشعلی علیزاده

۰۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۹:۰۶ ۰ نظر
صبور

درخواست حقیرانه مجاهدین از بایدن برای ادامه تحریم ها

از اسفند گذشته تاکنون، مریم رجوی چندین بار دست به دامان نمایندگان پارلمان انگلیس و آمریکا شده تا به هر قیمت توافق هسته ای ایران را به بن بست بکشانند و مجاهدین را بعنوان جایگزینی برای جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار دهند. در این مسیر، چندین دوجین لابی غربی آنان نیز با گرفتن بودجه های کلان به میدان آمده اند تا این خط را هرچه بیشتر گسترش دهند. در هفته های اخیر نیز که مبحث خروج سپاه از لیست سیاه آمریکا برجسته شده، تمام تلاش این فرقه بر آن تمرکز یافته و اقدامات گوناگونی برای فشار آوردن به بایدن انجام گرفته است. در عین حال می دانیم که مریم رجوی بیش از آنکه بخواهد روی مسائل اتمی ایران زمان صرف کند، درگیر بحران تشکیلاتی فرقه است و بیشترین انرژی خود را به آن اختصاص داده تا بلکه جلوی ریزش نیرو گرفته شود. لذا نمی توان گفت ورود مریم به «مسئله اتمی و لیست تروریستی آمریکا» لزوماً خواست یا اراده رجوی است چرا که صهیونیست ها در ازای حمایت های مادی و معنوی از مجاهدین، درخواست هایی هم از ایشان دارند و آن ایفای نقش یک سرباز سیاسی (برای اسرائیل) در حمله به جمهوری اسلامی است.

در واقع همانگونه که مسعود رجوی از صدام پروژه دریافت می کرد تا در داخل ایران عملیات تروریستی انجام دهد (به شهادت رسانیدن سرهنگ صیاد شیرازی، ترور اسدالله لاجوردی و نمونه های مشابه)، پس از اشغال عراق نیز مریم قجرعضدانلو پروژه های خود را از اسرائیل و سعودی تحویل می گیرد و در ازای انجام آن بودجه های نجومی دریافت می کند. بیاد داریم که اولین بار عکس هوایی تأسیسات اتمی ایران را از صهیونیست ها گرفتند و با افشای آن مدعی شدند یافته های خود سازمان مجاهدین در داخل ایران است… امروز هم آنان بودجه می گیرند تا به اسم «مردم ایران» یا تحت عنوان «یک تشکل ایرانی» علیه توافق اتمی و خروج سپاه از لیست تروریستی فعالیت کنند و بار آنرا از دوش صهیونیست ها بردارند. به زبان دیگر، صهیونیست ها این پروژه را به مجاهدین می دهند تا خودشان مطرح نباشند و بگویند این درخواست از سوی خود ایرانیان است و به این کار مشروعیت بدهند.

آخرین اقدام ضدایرانی مریم رجوی، جمع آوری امضا از حامیان خود در آمریکا تحت عنوان گروهی از «دانشمندان و متخصصان ایرانی» مقیم آمریکاست که آنرا به صورت نامه سرگشاده به بایدن فرستاده اند و خواهان «ادامه تحریم ها و برهم زدن توافق اتمی» شده اند. این افراد (که همگی تابعیت آمریکایی دارند و سوگند خورده برای دفاع از منافع آمریکا هستند و فقط یک اسم ایرانی را یدک می کشند)، خود را نماینده مردم ایران جا زده اند و علیه ملت ایران فعالیت می کنند.

۲۹ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۲۱ ۰ نظر
صبور

لیست جعلی رجوی درباره اعدام‌های دهه ۶۰

درباره اعدام‌های سال ۱۳۶۷، مسعود رجوی در آغاز مدعی شد که تعداد آن، ۶۴۰۰ نفر است اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد ۱۲۰۰۰ نفر بوده و بعد مدعی شد که ۲۰ الی ۳۰ هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شده‌اند. او حتی در این راستا کتابی هم منتشر کرد تا عدد ۳۰ هزار نفر اعدامی را ثبت کند. رجوی تلاش می‌کرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند.

از این‌رو لیست ارسالی به سازمان ملل همراه با انبوهی از اسامی تنظیم شد و گروهی نیز به عنوان شهود ادعا کردند که آن لیست صحت دارد. اما چندی بعد، تعدادی از افراد که بعدها از سازمان جدا شدند شهادت دادند که حرف‌هایشان در مورد اعدام‌ها دروغ بوده است.

درباره لیست تنظیم‌شده از سوی سازمان امروز می‌توان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند؛ برخی از اسامی کسانی بودند که در سال‌های قبل به خاطر جرم‌هایی مانند قتل یا قاچاق مواد مخدر اعدام شده بودند و هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند؛ تعدادی نیز در این لیست بودند که گواهی فوت آنها نشان می‌داد بر اثر تصادف مرده‌اند و تعدادی نیز در درگیری‌های مسلحانه سازمان کشته شده بودند. حتی سازمان تعداد بالایی از کشته‌شدگان عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد) را هم به این لیست اضافه کرد.

رجوی و انقلاب

این لیست‌سازی اولا به خاطر پشتیبانی سازمان‌های اطلاعاتی ضد ایران از مجاهدین خلق (مشخصا سازمان سیا که رابط آن زمانش سیدمحمد سیدالمحدثین بود) موفق بود. سندسازی‌ها، شهادت‌های دروغین و ارقام و اعداد با روش‌های اطلاعات‌شویی در نشریات به‌اصطلاح معتبر و مراکزی که تحت تاثیر بودند – مثلا کتابخانه کنگره امریکا که این روزها دیگر هر چیزی را تحت نام سند منتشر می‌کند و استقلالی برایش باقی نمانده – توانست به این شکل مورد استفاده دوایر ضد ایرانی قرار گیرد و ثانیا نه اولین مورد کشته‌سازی بود و نه آخرین آن.

به خاطر دارم اولین نمونه کشته‌سازی در همان سال نخستی بود که مجاهدین به عراق رفته بودند. حسن جزایری از دوستان آن زمان و محصل در لندن بود که بیماری قلبی داشت. وی برای تعلیمات به همراه عده‌ای به عراق اعزام شد (سازمان این افراد را تحت عنوان عضو به عراق می‌برد و سپس شروع به لیست‌سازی می‌کرد چون به ازای تعداد اعضا از صدام سرانه می‌گرفت) و چندی بعد در زمین مانور «کفری» به خاطر آفتاب ‌زدگی و اهمال در رسیدگی و تشدید بیماری قلبی فوت کرد. بعد از اینکه جزایری در آن گرما غش کرد، او را در خودرو رهایش کردند و بعد از مانور متوجه شدند که مرده است. جالب است که همسرش لیلا جزایری (نام اصلی‌اش اعظم ملاحسنی کهنه است که بخاطر خلاف‌های متعدد مالی مجبور شد نامش را عوض کند) و پسرش (محمدحنیف جزایری) از آن زمان تابه‌حال در نشریات و مقالات مدعی شده‌اند که حسن در ایران اعدام شده است.

از این قبیل موارد بسیار زیاد است. مثلا تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیری‌های مسلحانه کشته می‌شدند را لیست می‌کرد و از آن بهره‌برداری تبلیغاتی می‌کرد. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعدا به لیست اضافه می‌شد «بهره بانک خون» می‌نامید.

بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیست‌های ساختگی، بازدهی بالایی – بویژه در مجامع بین‌المللی – برای مجاهدین خلق دارد؛ از این‌رو از آن زمان، این روند تشدید شد و این کار سیستماتیک ادامه پیدا کرد تا جایی که «کشته‌سازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت.

یادم هست در سال ۱۹۹۴ زمانی که مریم رجوی را بعد از اعلام ریاست جمهوری وی در عراق به پاریس آوردیم (من مسئول انتقال و حفاظت بودم) و هدف هم شروع کار سیاسی و بازکردن جای پا برای مسعود رجوی بود، وی نتوانست کاری کند و فرانسه در سال ۱۹۹۷ او را مجددا به عراق فرستاد. بعد از این ماجرا، مسعود برای جبران این شکست، بلافاصله تیم‌های عملیاتی را به ایران اعزام کرد. اما از آنجا که ایران در بالاترین سطوح به اطلاعات دسترسی داشت، تیم‌ها تک‌تک به محض ورود دستگیر می‌شدند. مسعود رجوی خوب می‌دانست که تیم‌های عملیاتی به محض ورود به ایران لو می‌روند ولی باز تعداد بیشتری از افراد را اعزام می‌کرد. واقعیت آن است که او هدفش ترور نبود بلکه هدف کشته‌ سازی بود. او می‌خواست این افراد به محض ورود به ایران دستگیر و اعدام شوند.

مشخصا یادم هست بابک امین آنقدر در تهران خمپاره زده بود که دیگر به لحاظ جسمی توان نداشت ولی باز او را بیرون نمی‌کشیدند و اصرار می‌کردند این عمل را ادامه دهد. سازمان از اعضاء می‌خواست‌ هرچه بیشتر آدم بکشند و بعد نارنجک بیندازند و سپس سیانور بخورند تا خودشان هم کشته شوند. آرش صامتی‌پور یکی از این افراد بود که با وجود کشیدن نارنجک و خوردن سیانور به خاطر کمک نیروهای امنیتی جان سالم به در برد و البته یک دستش قطع شد.

اهداف ترورها اصلا مهم نبود، بلکه سر و صدا مهم بود. بزرگ‌ ترین ضربه‌ای که رجوی آن زمان خورد، قطع اعدام‌ها بود. یعنی نیروهای امنیتی ایران و قوه قضائیه هم متوجه شدند که این افراد برای کشتن به ایران نمی‌آیند بلکه برای کشته‌شدن اعزام می‌شوند.
سازمان مجاهدین همین استراتژی را در عراق بعد از صدام هم پیاده کرد. به هنگام تحویل کمپ اشرف، سازمان به عراق اعلام کرد که یک‌ سوم شمالی را تحویل می‌دهد ولی از طرف دیگر اعضاء را بسیج کرد تا در مقابل نیروهای عراقی بایستند. به آنها گفته بودند عراقی‌ها آمده‌اند تا شما را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهند. حتی گفته بودند اتوبوس‌های ایران منتظرند تا شما را به اوین منتقل کنند تا به محض رسیدن به ایران اعدام شوید. از این‌رو ابعاد درگیری اعضای سازمان با نیروهای عراق بیشتر شد و به تبع، این درگیری کشته‌هایی هم داشت؛ کشته‌هایی که سازمان از آنها علیه دولت عراق استفاده کرد و به عنوان برگ برنده در مجامع بین‌المللی علیه عراق به کار برد. از سوی دیگر در داخل هم با «شهید» نامیدن آن کشته‌شدگان، الباقی اعضاء را شستشوی مغزی دادند و با احساساتشان بازی کردند.

باید گفت بعد از سقوط صدام با توجه به از کار افتادگی فیزیکی نیروهای سازمانی، ترورها غالبا توسط نیروهای مزدور غیر وابسته به سازمان مجاهدین انجام گرفته و می‌گیرد ولی تبلیغات آن هنوز به عهده سازمان است. تقسیم کاری ابلاغ شده که ترورها و عملیات ایذایی توسط مامورین تعلیم‌ دیده در کشورهای همسایه انجام می‌شود ولی غلوها و تبلیغات رسانه‌ای، کلیک‌ها و بازنشرها در شبکه‌های اجتماعی و تولید فیلم‌ها و عکس‌های تقلبی به عهده شبکه سازمان مجاهدین و رابط‌های عربستان سعودی است.
رد این جریان و کارکرد این «ارکستر ترور و کشته‌ سازی و تبلیغ» را که نتیجه آن در جریان عملیات فروغ جاویدان و اعدام‌های دهه شصت مشاهده شد، امروز هم می‌شود به وضوح در مطبوعات غربی، خروجی‌های شبکه‌ها و سایت‌های فارسی‌زبان و ایضا شبکه‌های اجتماعی ملاحظه کرد و طبق معمول مصرف‌ کننده نهایی مقامات کشورهای متخاصم هستند که این اطلاعات دست‌ساز و تولیدی را در مجامع بین‌المللی علیه عالی‌ترین منافع ملت ایران خرج می‌کنند.

در پایان اضافه می‌کنم اگر شخصا کارم مشاوره به سازمان سیا بود حتما اصرار می‌کردم که این نوع جعل و بزرگنمایی و دروغ ‌سازی به خصوص با پشتوانه نیرویی تروریستی و آبروباخته مثل مجاهدین خلق اگر چه ممکن است در کوتاه‌ مدت به سناریوی ضد ایرانی کمک کند ولی در نهایت به ضرر همان نیروهای ضد ایرانی خواهد بود.

۲۷ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۱۹ ۰ نظر
صبور

سفیر ایران: مجاهدین خلق به دنبال تیر‌گی روابط کابل – تهران هستند

سفیر ایران در کابل پخش نوارهای تصویری که آزار و اذیت مهاجران افغانستان را در ایران نشان می‌دهند، کار سازمان مجاهدین خلق می‌داند.

بهادر امینیان در یک گفت‌وگوی ویژه با طلوع‌نیوز می‌افزاید هزاران تن که وابسته به این سازمان هستند، به گونه سیستماتیک سرگرم تولید این گونه ویدیوها هستند. وی هدف از این کار را مختل ساختن روابط کابل و تهران می‌داند.

بهادر امینیان، سفیر ایران در افغانستان، گفت: «ما یک گروهی داریم بنام سازمان مجاهدین خلق که چند هزار نفر فقط کلیپ تولید می‌کنند، علیه جمهوری اسلامی ایران. اینها در افغانستان هم فعالیت می‌کنند.»

آقای امینیان می‌افزاید که بدرفتاری با مهاجران افغانستان سیاست جمهوری اسلامی ایران نیست و تاکید می‌ورزد که در حال حاضر سفارت افغانستان در تهران در همکاری با حکومت سرپرست افغانستان فعالیت می‌کند.

در همین حال، سفارت ایران در کابل اعلامیه‌ ای را پخش کرده است که در آن، ادعاهای بدرفتاری با مهاجران افغانستان رد شده است، اما ورود غیرقانونی شهروندان کشورهای دیگر به ایران نقض حاکمیت ملی ایران خوانده شده است.

از سوی دیگر سفیر ایران در کابل بر آشتی ملی در افغانستان تاکید می‌ورزد و می‌گوید که با این کار جلو مهاجرت های گسترده گرفته خواهد شد.

بهادر امینیان، می‌گوید: «امیدواریم که مسایل افغانستان حل شود، در اینجا یک آشتی ملی بوجود آید و همه اقوام خودشان را در حکومت شریک بدانند.»

سفیر ایران در افغانستان می‌افزاید که حکومت ایران حاضر است از بهر رسید‌گی به بحران اقتصادی با افغانستان در بخش‌های گوناگون همکاری نماید و افغانستان را برای رسیدن به خودکفایی کمک نماید تا به گفته وی شهروندان افغانستان مجبور به ترک کشورشان نشوند.

۲۳ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر
صبور

مریم رجوی از هزاره سوم تا سده پانزدهم

با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان و سال نو به همه هموطنان، بویژه خانواده هایی که سال ها در انتظار رهایی و بازگشت عزیزان خود از اسارت فرقه رجوی چشم انتظار هستند و مدعیان حقوق بشر و دمکراسی نیز طبق معمول به تنها چیزی که توجهی ندارند «آزار و اذیت این خانواده ها از سوی سران سازمان مجاهدین و جنایت ده ها ساله مسعود و مریم رجوی در همکاری با صدام حسین و ترور 17000 جوان ایرانی به جرم دگر اندیشی و اعتقاد به جمهوری اسلامی» است، چون هر طرف بوی دلار به مشام برسد به آنسو گرایش دارند.

سال نو در حالی آغاز گردید که مردم ایران پس از گذار از دو نوروز سخت کرونایی، با شور و نشاط اولین نوروز سده 15 را در کنار اقوام و آشنایان و سایر هموطنان تجربه کردند. شور و نشاطی که یقیناً برآمده از تلاش های شبانه روزی مدافعان امنیت و سلامت، و همت دانشمندان ایرانی، و تدبیرِ یک رهبرِ هوشیار است. همان کسانی که در دل انواع دسیسه ها و تحریم های ظالمانه قدرت های غربی، دست روی دست نگذاشتند و با عزمی برآمده از خون سردار شهیدشان، توانایی بی پایان ملت ایران را در همه عرصه ها به نمایش گذاشتند.

این موفقیت بزرگ، نویدبخش بهاران گل افشان دیگری است که به خواست و اراده خدا از راه خواهد رسید، همانگونه که پیروزی درخشان و پی در پی ملت مظلوم و مقاوم یمن، طلیعه های آنرا آشکار ساخته و بی تردید پرتوهای آن، تمامی سرزمین های محور مقاومت را درخواهد نوردید. یقیناً موفقیت در زمینه های مختلف علمی، سیاسی، نظامی و منطقه ای، عبث و ساده بدست نیامده و محصول هزینه های سنگینی است که برای آن پرداخت شده است. یک قلم کهکشانی از سرداران، دانشمندان و جوانان این خطه پهناور زندگی، جان خود را نثار کردند تا این راه هموار گردد. همانطور که مردم یمن رنج های بیشمار کشیدند و همچنان دردهای زیادی را تحمل می کنند، همانگونه که مردم ایران نیز سالیانی سخت پشت سر گذاشتند. اما این رنج ها بی حاصل نیست و نخواهد بود. همانگونه که خون سردار دلها نیز به هدر نرفت و مدام ملت های منطقه و گاه جهان را به جنبش وامی دارد. امروز می بینیم که جهان در حال جهش و گذار به یک تحول عظیم است. قدرت های پیرِ استعماری، یکی بعد از دیگری ضعف و ناتوانی شان نمایان می شود و رو به افول می روند و طلوع قدرت های دیگری را در افق شرق نوید می دهند.

محصول استقامت و پایداری

سده 15 با این تحولات جهانی آغاز گردید. گستره محور مقاومت طی چند سال گذشته آمریکای لاتین و آفریقا و غرب آسیا را در نوردیده، و امروز آنچنان شکوفا و بالنده شده که قدرت های اقتصادی و نظامی شرق را به مقابله در برابر زیاده خواهی آمریکا و سایر دول استعماری تشویق کرده است. یعنی استقامت آنان، دو قدرت بزرگ شرق را از خواب بیدار کرد و این انگیزه را به آنان داد که می توان ریسک های بزرگ را پذیرفت و نظم دیگری در جهان برپا نمود. بله، همه اینها برآمده از همان رنج ها و خون ها و استقامت هاست.

پس، رنج و درد خانواده ها نیز بی حاصل نیست و بی تردید به بار خواهد نشست. اگر امروز می بینیم که مریم رجوی حقیرانه به دریوزگی غرب نشسته تا توافقی صورت نگیرد و تحریم ها برداشته نشود، دلیل آن را باید در تزلزلی که در تشکل مجاهدین رخ داده جستجو کرد، و این تزلزل ناشی از همان تلاش هایی است که از یکسو خانواده ها و از سوی دیگر جداشدگان و منتقدان طی سال ها داشته اند. وجود این رنج و زحمات است که به سایر اسیران انگیزه می دهد تا بندهای اسارت را از ذهن و روح خود بگشایند و بدون هراس از سقوط، به پرواز بیندیشند. به یاد داریم که طی ربع قرن گذشته چه دروغ ها به خورد مجاهدین دادند تا آنان را از جدا شدن پرهیز دهند تا بترسند و هیچ چشم اندازی برای آینده خود متصور نباشند. اما دلگرمی هایی که خانواده ها ایجاد کردند، و راه هایی که جداشدگان برایشان ترسیم و هموار کردند، امروز آینده دیگری را در چشم انداز قرار داده است. این نتیجه استقامت و پایداری همه کسانی است که دست روی دست نگذاشتند و از هیبت و هیمنه پوشالی رجوی و لابی های غربی آنان نهراسیدند و نومید نشدند.

هزاره سوم و سده پانزدهم از نگاه مریم رجوی!

کمتر از دو سال مانده به پایان قرن بیستم، مریم رجوی در یک سخنرانی ادعا کرد که «آغاز هزاره سوم، پایانی بر جمهوری اسلامی خواهد بود». در آن روزگار، مسعود رجوی سرمست از اقتدار پوشالی اش که با اتکا به صدام حسین و استخبارات به دست آورده بود، ادعاهای جهانی داشت و مریم نیز حین گشت و گذار در اروپا، دل به چند کنسرت و گردهمایی خوش کرده بود و خود را در آینه، ملکه ایران می دید و آرزوها داشت. قریب ربع قرن از آن شعارها گذشت و نه از صدام اثری ماند و نه از ارتش آزادیبخش رجوی. تنها چیزی که از آن دوران مانده، ده ها میلیون دلار اهدایی صدام است که با دلارهای سعودی پیوند خورده و چند دوجین لابی غربی نیز چشم به آن دوخته اند و کاسبی می کنند. امروز سران سازمان، چشم انتظار مرگ، آرزو دارند کاش در خانه سالمندان سکونت داشتند. دیگر حتی شعر و شعار لابی های غربی نیز به آنان دلخوشی نمی دهد چون سردمدار آنان یعنی «جان مک کین» معدوم نیز به جهنم واصل شده است.

با اینحال، نوروز امسال باز هم مریم همان شعار قرن گذشته را برای سده 15 تکرار کرد و گفت: «سده 15، سده جایگزین دمکراتیک و سده آزادی و دمکراسی و برابری برای مردم ایران است». به نظر می رسد زمان برای این ملکه ی تحریم و ترور متوقف شده و تصور می کند همچنان در هزاره دوم است و فراموش کرده این شعار 24 سال قبل از دهان خودش بیرون زده بود و دیگر خریداری ندارد و باید به فکر تشییع جنازه های جدید باشد.

رجوی

روزی که صدام سقوط کرد، مریم قجر عضدانلو با لگد زدن به صدام و تمجید از اشغال عراق گفت: «نسیم دمکراسی در عراق در حال وزیدن است». وی تصور می کرد بزودی آمریکایی ها او را سوار بر تانک های خود به تهران خواهند برد و به قدرت خواهند رساند. 20 سال پس از آن (که آمریکایی ها هم او را تنها گذاشتند و رفتند) به دریوزگی اروپایی ها نشسته تا سرسپردگی اش را به رسمیت بشناسند و او را مورد حمایت قرار دهند، غافل از اینکه دوران در حال تغییر است و سردمداران دول اروپایی مفلوک تر از آن هستند که بخواهند در بحبوحه جنگ سرنوشت ساز اوکراین، حتی لحظه ای به یک عجوزه پا به گور و شوهرش که حتی جرأت ندارد از تابوت بیرون بیاید بیندیشند. بله، مریم قجرعضدانلو باید بداند که سده 15، پایانی بر چهار دهه جنایت و مردمفریبی تشکل مافیایی اوست، همانطور که هزاره سوم، پایانی بر ارتش آزادیبخش ملی صدام بود.

حامد صرافپور

۱۴ فروردين ۰۱ ، ۱۷:۱۹ ۰ نظر
صبور

عاملان ترور رئیس جمهور ملت ایران در سوئد دادخواهی می‌کنند

فرقه تروریستی رجوی که به اعتراف خودش ترور رئیس جمهور و نخست وزیر ملت ایران را به همراه ۱۷۰۰۰ انسان بی‌گناه دیگر در کارنامه خود دارد با همراهی دولت و سیستم قضایی سوئد به دادخواهی برخاسته است. به گزارش فراق، کشور سوئد در حالی بر اساس ادعا‌های یکی از جنایت کارترین گروه‌های تروریستی تاریخ ایران در حال محاکمه یک ایرانی به نام حمید نوری است که در مجموع ۶۰ جلسه دادگاه برگزار شده، غیر از شهادت مزدوران فرقه رجوی، هنوز هیچ مستندات جدی و قابل توجهی علیه این فرد مطرح نشده است. حمید نوری از آبان ۹۸، زمانی‌که برای حل اختلاف خانوادگی دخترخوانده‌اش به سوئد سفرکرده بود هنگام ورود به فرودگاه استکهلم ربوده شده و حدود  ۲۶ ماه به زندان انفرادی بُرده شده است.

سوئد مدعی ا‌ست با اهداف حقوق بشری نوری را دستگیر کرده، اما این ادعا تماماً بر پایه شهادت تروریست های فرقه رجوی است که مدعی هستند این فرد زندانبان آن‌ها بوده است. حمید نوری اما یک کارمند ساده قوه‌قضاییه بوده که از سال ۷۰ خود را بازنشست کرده و ۳۰ سال است که شغل آزاد دارد. در طول۵۷ جلسه دادگاه، رجوی ها و دادگاه سوئد هیچ مدرک جدی و محکمه‌پسندی علیه نوری مطرح نکرده‌اند، بااین‌حال روند این دادگاه نمایشی که براساس بعضی اخبار تاکنون برای دولت سوئد بیش از ۵۰ میلیون یورو هزینه درپی داشته همچنان ادامه دارد.

او ۲۷ ماه گذشته را در زندان انفرادی به سر برده و در کشور مدعی صلح و حقوق بشر از حقوق بدیهی یک متهم مثل تماس اولیه با خانواده و دسترسی آزاد به وکیل بی‌بهره بوده است. وکلای نوری می‌گویند او در این مدت حتی از داشتن عینک مطالعه نیز محروم بوده و بر اساس گفته‌های خودش در جلسات قبلی دادگاه، چند نوبت هم مورد ضرب و شتم نیرو‌های امنیتی سوئد قرارگرفته است.
سازمان مجاهدین خلق ایران

۱۱ اسفند ۰۰ ، ۱۹:۱۹ ۰ نظر
صبور

بحران اوکراین و فرصت طلبی سران شکاف زی مجاهدین خلق

جنگ و تجاوز و تروریسم برآمده از قهر و خشم و کین و وحشی گری مطلق است. خانه خراب کن است و بنیاد جامعه جهانی، خاصه ضعفا را نشانه رفته است و هزاران جان بیگناه را به منظور جاه طلبی عده ای گرفته و به قربانگاه فرستاده است. چه بسیار کسان بواسطه پدیده شوم جنگ و خونریزی ناعادلانه و تروریسم افسار گسیخته فنا شدند و چه بسیار کانونهای خانواده ازهم پاشیدند و زنان و مردان و یا پیران و جوانان خاصه فرزندان خردسال و حتی نوزادان درآغوش مهربانانه مادران و پدران در خون خود غلطیدند و جان سپردند.

جنگ و تجاوز و تروریسم از هر منظر که نگاه کنیم مطرود و محکوم و منزجر کننده است و باید که به دیار عدن وعدم فرستاده شود.
با این وجود، توافقی جامع و جهانی در تعریف از جنگ و تجاوز و تروریسم وجود ندارد! زیرا که دولتمردان و سیاستمداران و حتی گروه های افراطی مدعی حقوق بشر به رای خویش و به زعم خویش و بنا به مصالح و منافع خویش تعریفی از جنگ و تجاوز و تروریسم دارند که از اساس نابخردانه و مطرود است. اصولا هر حکومت، سازمان و یا حزبی برای دستیابی به مقاصد خود از طرق مختلف اقدام می کند. در بعضی موارد آنها مجبورند از کانالهای غیر متعارف جهت نیل به اهداف حیاتی مورد نظر خود اقدام کنند. امروزه یکی از مهمترین این کانالها که در اکثر نقاط جهان به طور وسیعی بکار رفته و به طرق مختلفی اعمال می شود، جنگ و تجاوز و ترور و اعمال تروریستی است.

اکنون می بینیم که اوکراین از شرق اروپا، آماج حملات گسترده روسیه قرار گرفته است و البته که از نظر بنده مصداق بارز تجاوز و کشتارناعادلانه است و مطرود و محکوم. ولیکن سوال اساسی اینست که آیا تروریسم و جنگ و تجاوز، خوب و بد دارد؟! اگر روسیه به گرجستان و اوکراین هجوم ببرد از نگاه امریکا و شرکایش ” تجاوز آشکار” نام دارد و اگر دولت خبیث آمریکا این عمل را در مورد عراق، سوریه، لیبی، پاناما، کوبا، ویتنام، لائوس یا کامبوج انجام دهد، ” آزادسازی” نام دارد! اینجاست که میگوییم جنگ و تجاوز و تروریسم خوب و بد ندارد و محکوم و مطرود است چرا که فقط و فقط خلق های بی دفاع جهان هستند که ازجان و خانمان خویش قیمت طاقت فرسا میدهند ولاغیر…

فرصت طلبی مریم رجوی از شکاف بحران اوکراین

مریم قجر با تشکیلات مافیایی خود که بارزترین مشخصه ذاتی اش شکاف زی بودن آن است و از تاریکترین نقاط ارتزاق میکند، از سر فرصت طلبی مهوع، وقتی دید وزارت خارجه ایران نهایت سعی و تلاش انساندوستانه ممکن را داشته است تا ایرانیان مقیم اوکراین را به جای امن برساند و بنا به اخبار رسیده بالغ بر 200 تن از ایرانیان به مجارستان و دیگر نقاط امن رسیده اند و کماکان روند انسانی انتقال ایرانیان از مهلکه جنگ اوکراین به نقاط امن جهان ادامه دار است، طی پیامی صرفا تبلیغاتی در منتهای عوامفریبی در رسانه های خود از کشورهای همسایه اوکراین خواسته که برای پناهجویان ایرانی که ناگزیر به جلای وطن شده اند، به ویژه زنان و مادرانی که می خواهند با کودکانشان از اوکراین خارج شوند، تسهیلات خروج و باز اسکان قائل شوند!

در این وانفسا به امریکا و شرکایش که از مسببین اصلی تحریک جنگ بوده اند و همچنین به مریم رجوی که هر جا توانسته بر علیه خلق قهرمان ایران به خیانت و تجاوز و ترور پرداخته باید گفت: “تو یکی خفه”! صید ماهی از آب گل آلود بحران اوکراین ممنوع ! آخر در معادلات سیاسی جهان چه کسی شما را به حساب می آورد که چنین پیامی می دهید؟ خود شما هم به خوبی می دانید که این پیام فقط مصرف داخلی دارد و دیگر هیچ.

پوراحمد

۱۰ اسفند ۰۰ ، ۱۴:۱۷ ۰ نظر
صبور

موضعگیری فرصت طلبانه فرقه رجوی در قبال بحران اوکراین

سران فرقه رجوی، با تأخیر چند روزه در قبال بحران اوکراین، فرصت طلبانه دست به موضعگیری مسخره ای زدند که عمق دشمنی خود با ملت ایران را نشان می دهند. اگر به موضعگیری سازمان مجاهدین خلق در مورد حمله روسیه به اوکراین توجه کنیم در می یابیم که به جای پرداختن به هر مسئله ای باز سعی نموده موضوع را به استفاده ایران از این داستان ربط بدهد و سپس موضع ضد ملی همیشگی خود را عنوان می دارد که تحریم کافی نیست و باید دست به اقدام موثر و همه جانبه عملی زد.

برای سران خوش خیال سازمان مجاهدین خلق هنوز مشخص نشده که نمی توان به اربابان جدید اطمینان کرد و روی کمک های آنان حساب باز کرد. بطور نمونه می توان به فرار شاه به آمریکا اشاره نمود که حتی اجازه ندادند وی در آمریکا استقرار داشته باشد. این در حالی بود که وی مطیع کامل آمریکا در همه زمینه ها بود.

نمونه دیگر می توان به صدام حسین اشاره کرد که وقتی وی در جهت سیاست های غرب حرکت نمود در نهایت شاهد بودیم که او نیز توسط حمله نظامی غرب سرنگون شد و نمونه اخیر در مورد افغانستان و اشرف غنی بود. شاهد بودیم که چگونه غرب وی را تنها گذاشت و شبانه از کشور افغانستان فرار نمود و دو دستی کشور را به جریان دیگری سپرد.

در مورد کشور اوکراین نیز اکنون شاهد هستیم که ابتدا غرب اعلام کرد که ما از کشور اوکراین حمایت همه جانبه می کنیم ولی وقتی حمله انجام شد شاهد هستیم که رئیس جمهور اوکراین عنوان می دارد که قدرت های غربی که این همه ادعا برای کمک داشتند ما را تنها گذاشتند و ما باید خودمان به مقاومت و جنگ ادامه دهیم.

این تازه نمونه های اندکی از برخورد غرب برای حمایت از دولت هایی که خواهان استقرارشان بود می باشد ولی اکنون رجوی ها به جای اینکه موضعگیری مشخصی داشته باشند باز فرصت طلبانه لگدی به ایران می زنند و مدعی می شوند که تحریم علیه ملت ایران کافی نیست و باید اقدام قاطع علیه جمهوری اسلامی بعمل آورد.

فرقه رجوی بهتر است به جای صرفا خوش رقصی برای دشمنان ایران موضعگیری مشخصی از خودش نشان دهد و دنبال روی آنان نباشد. سران فرقه رجوی باید به این باور برسند که در دنیای کنونی سازمان مجاهدین خلق هیچ جایگاهی نداشته و به حساب نمی آید و فقط به درد جاسوسی و مزدوری می خورد و در این راه از آنان استفاده می کنند تا تاریخ مصرفش تمام شود.

هادی شبانی
مجاهدین خلق ایران

۱۰ اسفند ۰۰ ، ۱۴:۱۳ ۰ نظر
صبور

مسعود رجوی، رهبر خودکامه فرقه تروریستی رجوی را بهتر بشناسیم

سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۴ با مشی مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم سلطنتی حاکم، توسط پنج تن از فارغ التحصیلان دانشگاه ها از جمله محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیان نهاده شد که با انحراف سازمان در سال ۵۰ دو تن جداشده و سه نفر فوق باقیماندند. آنها با مطالعه و الگو برداری از انقلابات شوروی، چین، ویتنام و کوبا ۶ سال به طور مخفیانه به جذب و آموزش نیرو، تهیه امکانات اولیه پرداختند تا توانستند تشکیلاتی هر چند نوپا و شکننده، اما منظم را پایه ریزی و تقریبا آماده ورود به صحنه عمل گردند، اما در سال۱۳۵۰بطور ناگهانی و بسیار غافلگیرکننده و مشکوک به یکباره تمام کادر مرکزیت و بیش از ۹۸ درصد اعضاء آن توسط ساواک شاه دستگیر و روانه زندان گردیدند و پس از محاکمه های نمایشی، همه کادر مرکزیت به جز مسعود رجوی به جوخه های اعدام سپرده شدند . او در سال‌های ۴۵ تا ۴۶ توسط حسین احمدی‌ روحانی عضوگیری و به عضویت سازمان مجاهدین درآمد، در سال ۵۰ که سال ضربه رژیم شاه به مرکزیت سازمان بود دستگیر و به حبس ابد محکوم شد .

در سندی از ساواک درباره مسعود رجوی اینچنین آمده است: ” نامبرده بالا [مسعود رجوی] که از محکومین سازمان باصطلاح آزادیبخش ایران وابسته به نهضت آزادی است و در دادگاه تجدید نظر نظامی به اعدام محکوم گردیده بعد از دستگیری در جریان تحقیقات کمال همکاری را در معرفی اعضاء ‌سازمان مکشوفه بعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاری‌های صمیمانه‌ای با مأمورین بعمل آورده لذا به نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد .”

مسعود رجوی و اسناد ساواک

او خیلی زود در زندان به عنوان باقیمانده مرکزیت توانست بچه‌های سازمان را حول خود جمع کند تا اینکه ماجرای سال ۵۴ و علنی شدن جریان تغییر ایدئولوژی پیش آمد و مسعود رجوی به همراه تعداد معدودی از اعضای زندانی از خط ‌مشی و ایدئولوژی قبلی سازمان دفاع کردند .بعد از ضربه ۵۴ اختلافات درون تشکیلاتی بالا گرفت و افرادی مانند محمد محمدی‌گرگانی و لطف‌اله میثمی جریان جدیدی را درون زندان سازماندهی می کنند. بر خلاف آنچه که این روزها سازمان در بوق و کرنا کرده و می خواهد برای اثبات نقش محوری مسعود در انقلاب سال ۵۷ آسمان و ریسمان ببافد، در سال ۵۷ سازمان خارج از زندان واجد نیرو و پایگاه جدی اجتماعی نبود و نیروهای آنها محصور درون زندان بود .اما بنا به موقعیت ویژه ای که رجوی در سازمان داشت، موضوع بر او مشتبه شده بود که او تنها کسی است که از علم و دانش مبارزه بهره مند است و همه را یک جا در اختیار دارد و رهبر بلامنازع و ناجی ملت است .

الگوی اداره سازمان در بدو تاسیس مبتنی بر «سانترالیسم دموکراتیک» یا همان مرکزیت‌گرایی مبتنی بر رأی اکثریت بود اما در فاصله سالهای ۵۰ تا ۵۷ بر پایه همان دگماتیزم حاکم فردگرایی مسعود دیکتاتوری محض بر آن حاکم شد . و از سال ۶۳، به بعد «فردگرایی» رجوی به «فرقه‌گرایی» در سازمان تبدیل آشکار می شود . به همین علت سازمان در تبیین نسبت حق تقدم بین مرکزیت و دموکراسی، معتقد بود «تقدم با مرکزیت» است. همین نگرش در طول حیات ننگین سازمان کارکردها و آثار بنیادین مخرب و مختلفی از جهات مختلف ایدئولوژیک، تشکیلاتی و روانی در پی داشته است .

ادامه مطلب...
۰۶ اسفند ۰۰ ، ۱۸:۱۶ ۰ نظر
صبور

گزارشی از یک دادگاه طولانی در استکهلم/ در سوئد چه بر سر یک ایرانی به نام حمید نوری آمده است؟!

خبرگزاری میزاناز ابتدای سال جدید میلادی، دادگاهی در استکهلم سوئد دور جدید جلسات خود برای محاکمه یک ایرانی به نام حمید نوری را از سر گرفته است.

نوری از آبان ماه سال ۹۸، زمانی که برای حل‌وفصل اختلاف خانوادگی دخترخوانده‌اش به سوئد سفرکرده بود هنگام ورود به فرودگاه استکهلم ربوده و به زندان انفرادی برده شد.

او ۲۶ ماه گذشته را در زندان انفرادی به سر برده و در کشور مدعی صلح و حقوق بشر از حقوق بدیهی یک متهم مثل تماس اولیه با خانواده و دسترسی آزاد به وکیل بی‌بهره بوده است.

وکلای نوری می‌گویند او در این مدت حتی از داشتن عینک مطالعه نیز محروم بوده و بر اساس گفته‌های خودش در جلسات قبلی دادگاه، چند نوبت هم مورد ضرب و شتم نیرو‌های امنیتی سوئد قرارگرفته است.

سوئد می‌گوید با اهداف حقوق بشری نوری را دستگیر کرده، اما این ادعا تماماً بر پایه شهادت اعضای گروهک تروریستی منافقین است که مدعی هستند این فرد زندانبان آن‌ها بوده است.

حمید نوری اما یک کارمند ساده قوه قضاییه بوده که از سال ۷۰ خود را بازنشست کرده و ۳۰ سال است که شغل آزاد دارد.

در طول ۵۷ جلسه دادگاه در ۵ ماه گذشته منافقین و دادگاه سوئد هنوز هیچ مدرک جدی و محکمه‌پسندی علیه نوری مطرح نکرده‌اند، بااین‌حال روند این دادگاه نمایشی که بر اساس بعضی اخبار تاکنون برای دولت سوئد بیش از ۵۰ میلیون یورو هزینه در پی داشته همچنان ادامه دارد.

حمید نوری در فرصت کوتاهی که دادگاه برای دفاع از خود به او داده، علاوه بر افشاگری در خصوص سوابق جنایت‌کارانه منافقین در ایران، نسبت به چگونگی ربوده شدن، روند دادرسی و نوع برخورد‌ها در زندان انفرادی سوئد نیز اعتراضات صریحی انجام داده که حقیقت حقوق بشر غربی و نوع برخورد سیاسی آن‌ها با این موضوع انسانی را به‌خوبی هویدا می‌کند.

نوری همچنین هیچ‌کدام از اتهامات منسوب به خود را قبول نکرده و تمام آن‌ها را حاصل تبانی منافقین و برخی چهره‌های ضدانقلاب ساکن در سوئد می‌داند.

به نظر می‌رسد حالا که دور جدید جلسات دادگاه حمید نوری آغازشده، مناسب باشد ازاین‌پس افکار عمومی داخل نیز با وقایع و رخداد‌های اتفاق افتاده در این دادگاه و حاشیه آن آشنا و از آن مطلع شوند.
سازمان مجاهدین خلق ایران

۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۱۷ ۰ نظر
صبور

دیدار با شیطان

در سال های 1371 تا 1373 فرقه مجاهدین عملیات های نفوذ مرزی با کد (ج-ن) یعنی جنگ های نامنظم را در دستور کار داشت و از قبل با ارباب (صدام) یا همان صاحب خانه به قول رجوی هماهنگ شده بود. نظرشان این بود که نیروهای مجاهدین به دلیل نبودن عملیات و بسته شدن مرزها بعد از آتش بس در حال تحلیل و مسئله داری و پاسیویزم هستند و اگر منفذی برای نفس کشیدن نباشد رسوب کرده و نابود می شوند، لذا آن سرفصل “ج ن” برپا شد و بعد با کد “پی ام. PM” پیک مریم افراد را ترغیب به شرکت می کردند. این کد در جهت برانگیختن افراد برای داوطلب شدن در عملیات های مرزی بود که هر طور شده کد مریم بر پیشانی شان بخورد .

به هرحال این پروژه از صفر با آموزش مربیان عراقی (صدام) شروع و اعزام هر تیم با هماهنگی افراد اطلاعات استخبارات صدام صورت می پذیرفت و نیروها را تا معبرهای مرزی می بردند و در آنجا آنها را با نقشه و مسیر مشخصی رها می ساختند تا به درون شهرهای مرزی بروند و به خیال باطل رجوی ها تبلیغ کنند و پیک مریم باشند تا نیروهای فاقد ارتباط موج موج به سازمان بپیوندند .

در حقیقت از جزئیات طرح که چگونه اجرایی می شد می گذریم ولی ما حصل و راندمان کار این پروژه چند ساله چیزی نبود جز درگیری های درون تیمی و قتل و کشتن هم و در نهایت فرار عده ای به داخل ایران ومعرفی خود به مرزبانان ایرانی. البته رجوی از ابتدا دنبال راندمان نظامی و چیز دیگری نبود. او فقط به دنبال این بود که از فسیل شدن نیروها و بریدگی در قرارگاه کنسرو شده جلوگیری کند و همچنین می خواست با این کار خونی ریخته شود و او طلبکار باشد و به نوعی هم آتش بس ایران – عراق را زیرسئوال ببرد و تولید جنگ کند .

فرقه

بعد از شکست پروژه سران فرقه و فرماندهان و زنان شورای رهبری فرقه کار را متوقف و دست به زندانی کردن 500 عضو فرقه زدند تحت عنوان “چک امنیتی” و جلساتی چند هفته ای به نام ” دیگ” برای افراد گذاشتند تا علت نفوذ گسترده و کشتارهای درون تیمی وعملیاتی را کشف کنند.

این پروژه چند هفته طول کشید و شکنجه ها و سرکوب های وصف ناپذیری رخ داد و در ته قضیه سران فرقه به این نتیجه رسیدند که مناسبات را آماده پذیرش رجوی کنند و تصمیم به مواجهه حضوری افراد با رجوی گرفتند.ناگهان از طرف فرماندهان و مسئولین فرقه دستور آمد که همه کارها تعطیل و همه افراد ملزم شدند که ظرف دو ساعت با کوله انفرادی در زمین های صبحگاهی وهر کس در هر قسمت خودش به خط شود. در نهایت همه را سوار بر پشت کامیون های چادر کشیده کردند و درب ها را قفل کردند و توسط رانندگان مورد اعتماد فرقه به نقطه ای نامعلوم به صورت شبانه منتقل شدند. تا چند روز هیچ کس نمی دانست کجا و برای چه آمده است و فقط دستور گزارش نویسی داده شد و همه باید گزارش می نوشتند.

شب چهارم یک مرتبه آژیر بیدار باش زده شد. وقتی افراد به ساعت ها نگاه کردند ساعت دو و نیم نیمه شب بود و اعلام شد به ستون یک از پله های ساختمان به سمت زیرزمین راهی شوید. همه راه افتادند و هر نفر در آخرین پله از زیرزمین به زیر راه پله هدایت می شد و نفر دوم یعنی پشت سری توسط کنترل چی فرقه متوقف می شد تا اینکه اجازه به داخل داده می شد . وقتی نوبت به هر فرد می رسید که به زیرزمین وارد شود تازه می فهمید که در زیر راه پله شخص مسعود رجوی ایستاده و افراد ورودی را بغل می کرد و روبوسی و سپس فرد به سمت دیگر زیرزمین هدایت می شد.

دو ساعت طول کشید تا نوبت به من رسید. وقتی از پله پایین رفتم باورم نمی شد با رجوی روبرو شده ام و مرا بغل کرد. البته یک سری فرماندهان زن هم درکنار رجوی بودند و موقع روبوسی رجوی با افراد نکته ای را به رجوی در مورد هر فرد می گفتند و در واقع موقعیت فرد را به او گزارش می کردند. رجوی در هنگام روبوسی با افراد در گوش افراد چیزی می گفت. وقتی نوبت به من رسید در گوش من گفت: باید در آب نمک بروی تا نرم شده و در دست خواهران رام شوی و از نرینه وحشی تهی شوی .

فی الواقع من در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتم و در قلب و ضمیرم احساس کردم با شیطان ملاقات کرده ام و احساس کردم راه پس و پیش از من گرفته شد و زانویم شل شد و احساس کردم اکنون لحظه ای تاریخی برایم است. یا بایستی شیطان را رد کنم و یا با شیطان سازش کنم. همان لحظه ته قلبم با خود واقعی ام تصمیم به گفتن “نه” گرفتم و در روز تصمیم گیری “حوض” هم نه گفتم .
#سازمان_مجاهدین_خلق

۱۶ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۴۶ ۰ نظر
صبور

سفیدسازی خیانتهای رجوی بعد از پنجاه سال

خیانت های رجوی در زندان و همکاری اش با ساواک آن قدر شور بوده و مشهود که بعد از چهار دهه ، سازمان هنوز نتوانسته مثل خیلی حقایق دیگر آن را بپوشاند و  دروغ های خودش را جایگزین کند. هر بار ترفندی به کار می برد و شاهدی می سازد تا شاید این خیانت ها کمی دراذهان کمرنگ شود.

این بار نمایش دیگری رو کرده اند و از آستین شواهد تازه آورده اند. در سایت های فرقه رجوی چند برگ دستنویس از یادداشت های پدر رجوی به نام حسین درج شده که این دست نوشته ها مربوط به محاکمه رجوی در سال 50 می باشد. در این دست نوشته ها بطور مشخص سعی شده چهره خیانت بار رجوی را سفید سازی کنند و اینکه وی در دادگاه حاضر بوده اعدام شود و یا در جای دیگری عنوان می دارد که به خاطر فرد دیگری حاضر شده، جرم داشتن سلاح را قبول کند.

چرا این دست نویس از پدر رجوی اکنون و بعد از پنجاه سال پیدا شده است ؟ چرا این مطالب درست در 30 دی انتشار یافته است؟

من نزدیک به دو دهه در مناسبات سازمان بودم. به جد می توانم بگویم میلیونها بار از مسئولین و خود رجوی شنیدم که وی در دادگاه کولاک کرده و در زندان سمبل شکنجه بوده و یا اینکه حنیف نژاد وی را به عنوان جانشینش مشخص کرده بود!
این دست نوشته ها چیز جدیدی نیست و ما سالیان نمونه آنها و حتی بیشتر از آن را شنیدیم که سمبل این سر هم بندی کردن زندان رجوی ، خود عباس داوری بود که هر سال به شکل های متفاوت از رجوی تعریف می کرد . البته وی در این مورد بسیار مفلوک و درمانده بود که تنها وظیفه اش تعریف کردن از رجوی در مقطع آزادی از زندان بود و کار دیگری نداشت.

در این میان چیزی در مورد خیانت رجوی و لو دادن محل مخفی حنیف نژاد حرفی به میان نمی آورند و یا اینکه در زندان حنیف نژاد حاضر نبود با رجوی ملاقاتی داشته باشد و یا حتی وقتی رجوی در زندان به عنوان فردی مسئول انتخاب نشد چگونه گریه و زاری می کرد .

در این دست نوشته ها سعی شده چهره رجوی را سفید سازی کنند و عنوان نمایند در زندان سمبل آزاد اندیشی زندانیان بوده است ولی در همان زندان هم وی با شکنجه گران به همراه گشت های ساواک برای شناسایی نفرات سازمان برده می شد.

رجوی وقتی از زندان آزاد شد تنها در ظاهر چهره انقلابی داشت که اگر این گونه نبود به انقلاب نوپای مردم ایران خیانت نمی کرد و با دشمن مردم ایران همکاری نمی کرد. حتی شاهد بودیم که در مقاطع مختلف وقتی شرایط در عراق خراب می شد وی فرار می کرد تا مبادا به او آسیب برسد. این در حالی است که در دست نوشته پدر رجوی عنوان می شود که او حاضر شده مسئولیت سلاح فرد دیگری را قبول کند تا وی اعدام نشود اگر این گونه بود چرا بعداٌ هیچ گونه فداکاری از او دیده نشد ؟

اگر وی انقلابی بود پس اکنون در آغوش غرب و اسرائیل غاصب و عربستان جنایتکار چکار می کند؟ او از همان ابتدا به خاطر فردیت خاصی که داشت همیشه سعی می کرد خودش را مطرح و قدرت در دست وی باشد و در مناسبات سازمان مشاهده کردیم که چگونه رجوی سعی می کرد نفرات بالای سازمان را یکی بعد از دیگری از دور خارج کند مانند موسی خیابانی و علی زرکش و ابوذر ورداسبی و ….

سند رو کردن از به اصطلاح مقاومت رجوی در دادگاه نمی تواند خیانتی که علیه مردم ایران و حتی علیه اعضای خود نموده را سفید سازی کرد. پرونده رجوی در مورد خیانت ، جنایت و وطن فروشی پر می باشد که این گونه سند سازی هم نمی تواند او را بی گناه جلوه دهد و شاهد هستیم که همسر سومش مریم قجر چگونه استراتژی خیانت را در سازمان به پیش می برد و برای این کار هیچ مرزی را باقی نگذاشته است .

سران فرقه رجوی بهتر است بدانند که این دست نوشته ها ساخته شده از تاریک خانه اوور و توسط مریم قجر است و با این حربه نمی تواند کسی را فریب دهد. چون حداقل اعضای جدا شده از مناسبات فرقه ای رجوی به خوبی به ماهیت وی اشراف دارند و گوششان از این گونه اراجیف پر است .

هادی شبانی
سازمان مجاهدین خلق ایران

۰۶ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۴۹ ۰ نظر
صبور

رجوی ها از مرگ افراد هم ارتزاق می کنند

برای پرداختن به این مسئله باید ابتدا قدری به گذشته سرک کشید تا نشان دهیم یکی از شیوه های مرده خوری رجوی ها استفاده از نام فوت شدگانی است که در ایران اسمی داشته و معروف شدند .

بعد از فوت شجریان تمام دستگاه تبلیغاتی رجوی ها شروع به کار نمود تا نشان دهند ایشان از فرقه حمایت می کرده و حتی با مسئولین و مریم قجر ملاقاتی داشته است و همه قلم بدستان اندر باب آن ملاقات شروع به روده درازی کردند و طوری وانمود کردند انگار شجریان از اعضای فرقه بوده است و به خاطر مسائلی حاضر نشده که این مورد را علنی کند! تا اینکه خبر فوت بکتاش آبتین از راه رسید. دستگاه تبلیغاتی رجوی شروع به کار کرد و اندر وضعیت وی حرفهای مختلفی ردیف نمود و طوری وانمود کردند تا همه فکر کنند وی طرفدار آنان بوده است. این چیز جدیدی نیست و انتظار داریم تعدادی از نفرات و اعضای هوادار و قلم بدستان فرقه پیدا خواهند شد و از خصوصیات بکتاش آبتین حرف بزنند و صفحه سیاه کنند و در نهایت خواهند نوشت که وی طرفدار فرقه بوده است. و همه این کارها در راستای ارتزاق از فرد فوت شده می باشد.

اما چیزی که بسیار قابل فهم است این شیوه کار سران فرقه می باشد. چون می دانند فرد فوت شده دستش از دنیا کوتاه است و آنان می توانند در مورد وی حرف زده و مطلب بنویسند ولی چیزی که بسیار برای ما قابل درک است رجوی ها با این شیوه سعی دارند خودی نشان دهند و این پیام را برسانند که از جماعت روشنفکر هم حمایت می شوند.

در مورد بکتاش آبتین باید یادآور شد چرا قبلا خبری از وی در سایت های فرقه نبوده است؟ چرا تاکنون چنین فردی را معرفی نکرده بودند؟ وقتی وی فوت می کند رجوی ها به یاد وی افتاده و سایت های خود را از خبر فوت وی پر می کنند و نوشته هایش را انتشار می دهند. آیا این شیوه اوج حقه بازی و دریدگی نیست؟

در مورد مرضیه هم شاهد بودیم که وی در پایان عمرش به این نتیجه رسیده بود که چگونه مورد سوء استفاده رجوی ها قرار گرفته است. ولی متاسفانه عمر وی کفاف نداد و از این دنیا رفت و در این مورد هم شاهد بودیم که رجوی ها و همه قلم بدستان به صحنه آمده تا از شخصیت مرضیه حرف بزنند .

در مورد مرده خوری رجوی ها می توان کتابها نوشت ولی یک شیوه ثابت در مورد همه مردگان وجود دارد. تا وقتی زنده هستند حرفی از آنان نیست چون امکان دارد قطب بشود و این به درد فرقه نمی خورد و باید بعد از مرگش او را آنتنی کرد و در کار تبلیغاتی از آن استفاده کرد.

آیا فرقه ای که این گونه از مردگان ارتزاق می کند می تواند مدعی مردم داری و آزادی خواهی باشد؟ سازمان مجاهدین حتی از فوت شدگان هم برای مطرح شدن خود نمی گذرد و می خواهد این گونه دست به فریبکاری بزند.

هادی شبانی

۲۲ دی ۰۰ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر
صبور

سران مجاهدین خلق مدعی آزادی

به قول ژان ژاک روسو متفکر سوئیسی انسان آزاد آفریده شد ولی همه جا در بردگی و اسارت بسر می‌برد.البته این یک مثال برای سازمان مجاهدین است و نه اینکه همه انسانها در اسارت باشند در واقع منظور از نوشتن این مثل فقط و فقط اسارتگاه و برده داری نوین رجوی هاست.

در حالی از آزاد بودن اعضای کنونی فرقه ی رجوی دم زده می شود که همه به صورت برده هایی دست و پا بسته نگهداری می شوند. در هر زندانی می توان پشت دربهای بسته و با فشارهای روحی و جسمی و شکنجه، هر عقیده ای را به شخص زندانی تحمیل کرد، تشخیص طلا بودن و یا نبودن هر فلزی با محک زدن آن مشخص می گردد. محک زدن اسیران رجوی هم با قرار گرفتن در شرایط بهینه و آزاد مشخص می شود که در فرقه ی رجوی ششدانگ حضور دارند یا اساسا اختیاری وجود ندارد که انتخابی هم انجام گردد.

ما جداشدگان مدعی هستیم که تمام اعضای اسیر در این فرقه، با تکنیک های مغزشوئی و تهدید و زندان و شکنجه، نگه داری می شوند. بر این ادعای خود هم بسیار مصر هستیم، تجربه ی سالیان گذشته هم نشان داده است که اعضای سازمان فقط در حالت ایزولاسیون فرقه ای، به تعهدات اجباری خود پایبند هستند، به محض خروج از فرقه ، چشم هایشان گویا بینا می شود و حقایق را می بینند، همه زبان باز می کنند و از جنایات رجوی، ساعت ها و روزها سخن می گویند، اساسا در این فرقه هیچ نوع از آزادی، اعم از آزادی بیان، آزادی رفتار، آزادی پوشش، آزادی در اختیار خود بودن، آزادی فردی و اجتماعی و … وجود ندارد. در حقیقت هیچ مجاهد خلقی به معنایی که آنها می گویند وجود خارجی ندارد.

امروز هم در آلبانی هیچ کس به اختیار خود آنجا نمانده است، همه در یک اقامت و بازداشت اجباری بسر می برند وگرنه چه نیازی به نگهبانان سرتا پا مسلح خارجی است که شبانه روز و بی وقفه دقیقا مثل یک زندان در اشرف نگهبانی می دهند.
هدفم از نوشتن چنین مطلبی این بود که تنها کلمه ای که برای رجوی و زندان بانهای او اصلا معنا و مفهومی نداشته و ندارد معنای واقعی آزادی است.در واقع آزادی را در بند و اسیر کردن و چپاندن افکار پلید خودشان در مغزهای انسانهای بیگناه تحت زندانی خود معنا کرده اند.

مهدی سجودی

سازمان مجاهدین خلق ایران

 

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۰۸:۰۲ ۰ نظر
صبور

دم خروس دروغ های فرقه رجوی در خصوص شاپور دانافر

بهروز دانافر، زندانی سیاسی، همراه با خانواده اش به سازمان مجاهدین خلق پیوست و نهایتا همگی به آلبانی منتقل شدند. آنها درخواست جدایی داشتند که به همین خاطر طبق روش جاری مجاهدین خلق تحت فشار قرار گرفتند و البته نهایتا اکنون همگی خارج شده اند. این خانواده با نام مستعار محمدی در سازمان مجاهدین خلق شناخته می شوند.
پسر بزرگ خانواده یعنی نیک فرجام دانافر (با نام جعلی شاپور محمدی) به دلیل ممانعت وی از خروج از سازمان رگ های خود را در مقر اشرف 3 زد که در بیمارستان مادر ترزا در تیرانا تحت مراقبت و کنترل مداوم سازمان بستری شد.

فرقه منفور رجوی که در خصوص هر موضوعی اعم از سیاسی، حقوقی و … اظهار نظر می کند، بدون توجه به عواقب حقوقی و قانونی مطالبی منتسب به نیک فرجام دانا فر (شاپور محمدی) در سایت های خود منتشر کرده است. عوامل فرقه البته با شانتاژ و سفسطه گری محض که در سوابق فرقه به کرات دیده شده نامبرده فوق را که قصد خروج داشته و بدلیل کارشکنی من باب اعتراض اقدام به خود زنی نموده و راهی بیمارستان شده مجبور کردند که مطالبی را بیان کند.

وی در نوشته خود به سفارش فرقه تاکید کرده که علت بستری شدن او در بیمارستان مادر ترزا صرفا بابت اختلالات روحی و روانی بوده و ربطی به خودکشی نداشته است! مریم رجوی چنان قافیه را باخته که حواسش نیست بر اساس قوانین حاکم بر مسائل حقوقی و مدنی در سرتا سر دنیا فردی که دچار اختلالات روحی و روانی باشد از نظر قانون محجور شناخته می شود و بر اساس اهلیت استیفاء در قانون حجر در هر کجای دنیا نمی توان هیچ نوشته، اظهار نظر، بیانیه و هر موضوع مشابه دیگر را به آن فرد منتسب نمود .

بنابراین واضح و مبرهن است که وضعیت حقوق بشر در درون فرقه رجوی با توجه به دم خروس های پی در پی آنها، بسیار وخیم بوده و النهایه مسلم است که مریم رجوی و عوامل شکنجه گر فرقه سعی دارند با تسلط بر اعضای جدا شده و با حربه های مالی و تهدید آنها را مجبور به بازخوانی نظرات فرقه نمایند که صرف این عمل تجاوز به حریم حقوق انسانی بوده و باید تحت پیگرد قرار گیرد .

مجاهدین خلق

۰۴ دی ۰۰ ، ۱۸:۴۰ ۰ نظر
صبور

دستگیری اعضای گروهک منافقین به جرم قاچاق انسان و مواد مخدر در آلبانی

اعضای گروهک تروریستی منافقین در آلبانی به دلیل قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و پولشویی دستگیر شده‌اند.

به گزارش هابیلیان به نقل از تسنیم،‌ طبق گزارش روزنامه EXIT.AL اعضای گروهک تروریستی منافقین که از سال 2013 به آلبانی پناهنده شده است، بر اساس یک سند رسمی که توسط Exit مشاهده شده است، به دلیل قاچاق مواد مخدر، قاچاق انسان و پولشویی دستگیر شده‌اند.

این سند خطاب به یک گیرنده دیپلماتیک خارجی که دارای امضا و مهر مدیر اداره پلیس جنایی در پلیس ایالتی است، جزئیات یک برگه محرمانه از جرایم را ارائه می دهد که بنا بر گزارش ها شامل اعضای منافقین می شود.

در این بیانیه آمده است که دو عضو منافقین به همراه همدستان آلبانیایی و یونانی به دلیل مشارکت مستقیم در قاچاق انسان دستگیر شدند. در 11 جولای 2021، پلیس یک خودروی حامل شهروندان سوری، عراقی و کرد را متوقف کرد. تحقیقات بیشتر منجر به دستگیری اعضای اصلی باند شد.

بر اساس این سند، مشخص شد که بین سال‌های 2019 تا 2021، همین باند قاچاق تلاش کرده است حدود 400 عضو منافقین را از آلبانی به فرانسه منتقل کند.

اما این همه ماجرا نیست. در 18 جولای 2021، یک محموله مواد مخدر توسط پلیس کشف و ضبط شد و دو مقام ارشد منافقین - نرگس ابریشم چی و حسن نایب آقا - دستگیر شدند.

در سند رسمی گزارش شده است که آنها به ایفای نقش محوری در سازماندهی و حمل محموله مواد مخدر به ایتالیا اعتراف کرده‌اند. این دو نفر با دستور مستقیم سفیر آمریکا در البانی آزاد شده‌اند.

به گفته یک منبع رسمی که خواست نامش فاش نشود، این رویکرد جنایتکارانه به سال 2015 بازمی گردد. اسناد و منبع ادعا می کنند که اطلاعات مربوط به این جنایات نیز به سفارت آمریکا در تیرانا تحویل داده شده است.

Exit  برای ارزیابی درستی سند با سفارت ایالات متحده تماس گرفت اما هیچ پاسخ رسمی داده نشده است.

گروهک تروریستی منافقین که قبلاً توسط اتحادیه اروپا، کانادا، ایالات متحده و ژاپن به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته می شد، اکنون از حمایت گسترده اتحادیه اروپا و ایالات متحده برخوردار هستند.

در سال 2013، دولت ایالات متحده از این گروه در تبعید درخواست کرد که در آلبانی مستقر شوند، اما گروهک منافقین در ابتدا این پیشنهاد را رد کردند. آنها در نهایت موافقت کردند که 3000 عضو را به کشور منتقل کنند و ایالات متحده 20 میلیون دلار به آژانس پناهندگان سازمان ملل برای این هدف کمک کرد. در سال 2016، 280 عضو دیگر به آلبانی به یک اردوگاه تحت حفاظت شدید در Manze، شهرستان دورس نقل مکان کردند.

۱۴ آذر ۰۰ ، ۱۹:۴۶ ۰ نظر
صبور

خانم رجوی چه کسی شما را نماینده مردم ایران معرفی کرده؟!

خطابم به مریم رجوی و سران شکنجه گر فرقه اش
شما مزدوران و خائنان چه کارنامه درخشانی در بین مردم ایران دارید؟ شما همان کسانی هستید که وقتی مردم ایران مورد تحریم های بیشتری قرار می گیرند جشن می گیرید و پایکوبی می کنید. بر طبل تحریم ها می کوبید و درخواست تحریم های ظالمانه تر می کنید که هر چه بیشتر مردم ایران زیر فشار معیشتی باشند.

مردم ایران هیچ گاه خون هایی را که به ناحق بر زمین ریختید فراموش نمی کنند. جوانان بیگناهی که به اسارت بردید. چه کسی شما را نماینده مردم ایران معرفی کرده است؟! چگونه با وقاحت تمام در همایش ها و نشستها با دشمنان مردم ایران زمین خود را نماینده آنها معرفی می کنید؟! مردم ایران بارها به شما نشان داده اند که پشیزی ارزش برای شما قایل نیستند.

فراموش کردید زمانی که درعراق بودید پدران و مادران به پادگان اشرف مراجعه می کردند و فرزندان خود را از شما طلب می کردندچه برخورد زننده ای با آنها می کردید؟ مگر پدران و مادران ایرانی نبودند ؟ دشمنی شما با مردم ایران برای چیست؟جز این است که تنها در جستجوی قدرت هستید؟
اگر شما خودتان را نماینده مردم ایران می دانید پس با دشمنان مردم ایران زیر یک چتر چکار می کنید؟ درعراق که بودیم، شاهد بودم که مهوش سپهری در یک نشستی مردم ایران را “خلق قهرمان بدرد نخور” نامید و به مردم ایران توهین می کرد. و یا آن مسعود رجوی گور به گور شده ، مگر در یک نشستی نگفت در آینده ایران جوانهای بی رمق را تیرباران می کنم . چطور جرات می کنید خودتان را نماینده مردم ایران خطاب کنید . شما نماینده ایران نیستید شما یک مُشت مزدور هستید. خوراک شما شده فقط
تبلیغات دروغین در تلویزیون مضحکتان و دُم جنباندن جلوی اربابانتان که دلار بیشتری از آنها به جیب بزنید.

شما فرصت طلب هایی هستید که هر اتفاقی در ایران رُخ دهد بنام خودتان ثبت می کنید در صورتی که هیچ ربطی به شما ندارد خود شما هم بهتر می دانید . عقربه ساعت خود را چرخانده اید به سمت کانون شورشی در ایران. کدام کانون شورشی ؟؟؟ تبلیغات دروغین فقط شیره مالیدن بر سر اسیران در بند در اشرف 3 در آلبانی . ما تجربه دروغگویی و فریبکاری را از شما داریم . چندین سال در پادگان اشرف در عراق و در یک حصار بسته به ما دروغ گفتید. وقتی از فرقه منحوس شما نجات یافتم واقعیت ها برای من روشن شد که چندین سال عجب رکبی از شما خوردم و چگونه چندین سال از عمرم را در تشکیلات شما باختم.
در حال حاضر در آلبانی هم همان شیوه کثیف کنترل ذهن و جسم اعضا را پیاده کرده اید. تشکیلات شما بدون دروغ و فریب لحظه ای دوام نمی آورد. در سخنرانی ها و همایش هایی که برگزار می کنید دم از آزادی می زنید! آیا شما به آزادی اعتقادی دارید؟ مگر شما در یک نشستی در پادگان اشرف در عراق بیان نکردید آزادی متعلق به شما نیست و یا مسعود رجوی معتقد بود و در نشستی بیان کرد که تا یک اندازه ای بایستی آزادی داد. ما که در پادگان اشرف در عراق و زیر سلطه شوهر دیکتاتورت از ابتدایی ترین آزادی هر انسان محروم بودیم . اگر اعتراضی می کردیم به بدترین وجه با ما برخورد می کردید.
شما هیچ وقت ایران را به چشم نخواهید دید .

فواد بصری

۰۶ آذر ۰۰ ، ۱۸:۱۰ ۰ نظر
صبور

بی اعتنایی ایرانیان به مایک پنس، مجاهدین را برآشفت

آخرین حرکت خیانت بار فرقه تروریستی رجوی یعنی بردن «مایک پنس» یکی از ضد ایرانی ترین اعضای دولت ترامپ یعنی دولتی که یکی از عوامل اصلی مشکلات اقتصادی مردم ایران می باشد، به مراسم فرقه و اثبات هزار باره این حقیقت که رجوی ها در دشمنی با مردم ایران از هیچ جنایت و خباثتی فروگذار نخواهند کرد، جز بی آبرویی و نفرت بیش از پیشِ همه ایرانیان از رجوی ها، برای شان چیز دیگری نداشت. این نفرت عمومی آنقدر وسیع بود که رجوی ها را وادار به موضع گیری نمود. آنها تحت پوش «سخنگوی مجاهدین» به صحنه آمده و پیام دادند.

سخنگوی فرقه در این پیام نالید که : “منفعت رژیم و همدستان در برابر سخنرانی مایک پنس سکوت بود”. وی سپس با ذلت از ایرانیان می خواهد که ” فقط یک بار سخنرانی مایک پنس را به‌طور کامل از رادیو و تلویزیون پخش کنند.”

البته مایک پنس در همان ابتدای سخنرانی خود تاکید کرده که ” از قول دولت آمریکا صحبت نمی‌کنم”. یعنی هر حرفی که می زنم بار قانونی نداشته و باد هواست. زیرا دیگر هیچ مسئولیتی در دولت آمریکا ندارد و مثل بقیه حامیان آمریکایی فرقه عنوان «مقام سابق» را یدک می کشد.

مایک پنس و پمپئو

پیام سخنگوی فرقه تروریستی رجوی نشان می دهد منفوریت رجوی ها در بین مردم ایران تا چه حد وسیع است و معلوم می کند که شرکت کنندگان در برنامه های این فرقه ی ضد ایرانی تا چه حد در بین ایرانیان بی اعتبار می شوند.
تنفر مردم ایران از این فرقه تروریستی آنچنان عقده ای در رجوی ها ایجاد کرده که سخنگوی فرقه برای معکوس نشان دادن حقیقت و اینکه بگویند حامی دارند، به استدلالهای احمقانه متوسل می شود و می گوید: “مایک پنس از جانب دهها میلیون مردم آمریکا صحبت کرده است.”!

طنز تاریخ آنجاست که فرقه ای تا این حد منفور که حتی خانواده های اعضای آن، بیش از بقیه مردم ایران از آن بیزارند می خواهد بگوید چون یک مقام سابق آمریکا (که در حال حاضر کاره ای نیست) در برنامه شان شرکت کرده که عضو دولت ترامپ بوده و میلیون ها تن از آمریکایی به ترامپ رای دادند، پس آمریکایی های حامی دولت ترامپ حالا حامی فرقه تروریستی رجوی هستند!

البته برای رهبران کذّاب فرقه ی پرت افتاده ای که مریم قجر را رئیس جمهور مادام العمر ایران می خوانند، انتظاری جز این نیست که عقده منفور بودن در بین ایرانیان را با چنین استدلال های احمقانه ای تسکین بدهند.
اما حقیقت موجود در بی اعتنایی عمومی ایرانیان به شرکت مایک پنس در برنامه فرقه تروریستی رجوی در این جمله خلاصه می شود: فرقه رجوی در بین تمام ایرانیان منفور است.

صالحی

۱۲ آبان ۰۰ ، ۰۸:۰۷ ۰ نظر
صبور

تروریست ها و جنایتکاران گرد هم آمدند

فرقه رجوی در راستای دشمنی با ملت ایران کنفرانسی به نام ایران آزاد در واشنگتن به راه انداخت تا باز هم بر طبل توخالی سرنگونی با جنایت کارترین افراد آمریکایی بکوبد .
موضوع این کنفرانس به نام ایران آزاد به واقع مسخره است، چون تنها کسانی که به ایران آزاد اعتقاد ندارند رجوی ها می باشند و دوستان شان در آمریکا . مریم قجر این بار به جای مایک پمپئو که پولش را گرفته بود، مایک پنس را وارد ماجرا کرد تا نشان دهد که از حمایت هارترین جناح آمریکایی برخوردار است و این را پیروزی بزرگی برای خودش می داند! این در حالی است که مایک پنس که یکی از قاتلان شهید سلیمانی است از جنایتی که انجام داده حمایت نموده و برای مردم ایران لغز آزادی خواهی سر می دهد .

او چرا تا وقتی معاون ترامپ بود، فرقه رجوی را به حساب نمی آورد و اکنون که هیچ سمتی ندارد به یکباره به فکر آزادی مردم ایران و حمایت از فرقه رجوی افتاده است؟ البته این حمایت معلوم است که از کجا آب می خورد! حتما دریافته که دوستان قبلی اش مانند معدوم مک کین و جولیانی فاسد و بقیه اعوان و انصارشان در این مدت پول خوبی به جیب زدند پس به فکر افتاده که چرا وی از دلارهای مریم قجر سیراب نشود؟! برای اینکار حاضر شده که به تعریف و تمجید از فرقه رجوی بپردازد و انگار که فرقه رجوی در ایران دست به هیچ جنایتی نزده است! البته مریم قجر هم از این حمایت حسابی کیف کرده و برای نیروهای مسئله دارش پز می دهد که از حمایت معاون ترامپ نیز برخوردار شده و دیگر شرایط برای سرنگونی خیالی وی آماده است !

حال چطور این جنایت کاران با تروریست های رجوی همسو می شوند و زبان همدیگر را خوب درک می کنند؟ علت این است که آنان حاضرند برای رسیدن به منافع شان دست به هر جنایتی بزنند و همانگونه که در عراق و سوریه و افغانستان شاهد بودیم که خیلی راحت مردم بی گناه را می کشتند و از کنارش با مارک زدن به تروریستها رد می شدند. همانند فرقه رجوی که در ابتدای فاز نظامی دست به کشتار مردم بی گناه می زد . و اکنون این دو گروه در کنار همدیگر باز سعی دارند به جنایت های خود ادامه دهند و البته رجوی ها به خاطر جنایتی که علیه مردم ایران انجام دادند باید در دادگاه بین المللی محاکمه شوند و اینکه چرا مایک پنس و دیگر جنایت کاران چشم خود را به روی جنایتی که فرقه رجوی طی این سالیان علیه مردم ایران انجام داده می بندند قابل فهم است .

فرقه رجوی ید طولایی در دشمنی علیه مردم ایران دارد و می تواند بعنوان ابزاری در این مورد استفاده شود. همانگونه که دونالد رامسفلد بعد از سرنگونی صدام عنوان داشت از فرقه رجوی برای مقابله با حکومت ایران می توان استفاده نمود و این گروه توان انجام این کار را دارد . اکنون این گروه با دعوت کردن از مایک پنس می خواهد نشان دهد که برای خیانت به کشورش توان بسیاری دارد .

حال هر چقدر مریم قجر می خواهد پز حضور مایک پنس در مراسم خود را بدهد ولی چیزی که آشکار است حمایت از گروه تروریستی فرقه رجوی نشانی از درماندگی آنان است که برای رسیدن به قدرت حاضرند تن به هر خفت و خواری بدهند تا به قدرت خیالی خود برسند و این کارها بیشتر مصرف داخلی دارد. نیروهای فرقه در اشرف سه اگر قدری اندیشه کنند که آیا اصول اولیه فرقه رجوی در ابتدا این بود که در کنار جناح هار و جنایت کار آمریکایی قرار بگیرند یا اصول شان مبارزه با امپریالسیم بوده است؟! شاید به نتایج بهتری برسند. اما متاسفانه از آنجایی که اعضای فرقه تحت مغز شویی مستمر قرار دارند دیگر توانی برای فکر کردن ندارند.
اکنون شاید مریم قجر با پرداخت دلار به مایک پنس و آوردنش به مراسم بتواند این کار را برای خود پیروزی مهمی جلوه بدهد، ولی از نگاه بیرون این شکست و سرافکندگی بسیار بزرگی برای وی و بقیه دوستانش است.

هادی شبانی

۰۹ آبان ۰۰ ، ۱۹:۰۱ ۰ نظر
صبور

مریم رجوی برای دیوید ایمس تعزیه می گیرد اما برای نیروهای خودش خفه می شود

این روزها شاهد برگزاری مراسم با شکوهی برای مرگ دیوید ایمس نماینده مجلس انگلیس و از حامیان فرقه در آلبانی بودیم. الحق باید بگویم وظیفه نوکری را برای یک حامی صهیونیست خوب به جا آوردند.

اگر مژگان یا نسرین که گل سر سبد فرقه به حساب می آیند، می مردند به اندازه دیوید ایمس برای آنها ارزش قائل نمی شدند و با یک مراسم ساده کفن و دفن می شدند و چند روز هم در سیمای خویش از نوکری آنها نسبت به رجوی ها تعریف و تمجید به عمل می آوردند و تمام .

کما این که ما اخیراٌ شاهد بودیم عباس مدرسی فر با سابقه بیش از پنج دهه به اصطلاح مبارزه چه در زمان شاه و چه با حکومت ایران، وقتی در اثر بیماری جانش را در آلبانی از دست داد، مریم قجر خاموشی پیشه کرد و صدایش را در نیاورد. حتی به خانواده اش تسلیت هم نگفت! حالا وقتی به دیوید ایمس می رسد چنین برنامه با شکوهی را برگزار می کند و جالب این است او را جزء به اصطلاح شهیدان آزادی محسوب می کند و به او افتخار می کند که 40 سال حامی پر و پا قرص به اصطلاح مقاومت بود. حال به این سئوال باید پاسخ داد که چرا مریم قجر در مرگ دیوید ایمس نماینده انگلیس اشک تمساح می ریزد ؟!

دیوید ایمس

چون دنبال منافع خودش است. با این خوش رقصی ها می خواهد به دیگر نماینده ها پیام بدهد که آری شماها از جایگاه ویژه ای نزد ما برخوردارید. ما به شما ارج می نهیم زیرا همسو و هم جهت با شما هستیم. شماها از جمله آزادی خواهانی!!! هستید که هوای ما را دارید! آیا این اشخاص واقعا آزادی خواه هستند؟! وقتی می بینند کودکان یمنی بمباران می شوند و سکوت می کنند! وقتی در غزه، اسرائیل افراد غیرنظامی و زن و کودک ، پیر یا جوان را می کشد و اینها سکوت می کنند؟! اما در رابطه با ایران آزادیخواه می شوند!!

به هر حال مریم قجر با این ادا و اطوار دنبال هدف خودش است، به خصوص در شرایط حاضر که اوضاع تشکیلاتی فرقه در آلبانی مناسب نیست. ضمن اینکه اخیراٌ توسط وزارت کشور آلبانی برای افراد مستقر در کمپ اشرف می خواهند کارت بیومتریک صادر کنند. تنها همین موضوع یک قلم هژمونی تشکیلات را روی اعضای نگونبخت کاهش می دهد و به اعضای اسیر آزادی عمل می دهد تا به صورت مستقل بتوانند تصمیم بگیرند و راه خودشان را انتخاب کنند. این فاکتور خوشبختانه ضربه دیگری است بر فرقه رجوی. خلاصه اوضاع و شرایط به نفع تشکیلات نیست و روز به روز ضعیف تر می شود ، و حال در چنین شرایطی حمایت از مرگ دیوید ایمس برای مریم قجر از نان شب هم واجب تر شده است!

وقتی به مقایسه بنشینیم می بینیم نیروهای خودشان که می میرند خیلی زود فراموش می شوند. از محمود قائمشهر بگیر تا مهدی افتخاری برایش فرقی ندارد. در حقیقت مانند دستمال یک بار مصرفند و وقتی کارایی نداشته باشند دیگر ارزشی ندارند.

۰۳ آبان ۰۰ ، ۰۶:۴۵ ۰ نظر
صبور

کارشناس قلابی مجاهدین با وحشت و التماس میگوید از ایران پهپاد نخرید

تلویزیون ماهواره ای سازمان مجاهدین خلق مصاحبه ای با حسن نظام الملکی  یکی از سران فرقه رجوی داشت که مانند دیگر سران و رهبری سازمان هنوز خود را در دهه ۶۰ هجری شمسی می بیند که با به راه انداختن ترورهای کور، مردم عادی و کودکان بی دفاع را  به شهادت میرساندند و از آن به عنوان عملیات انقلابی نام می بردند.

او تمامی قربانیان ترورهای فرقه رجوی اعم از کودکان و زنان عادی و بی دفاع را مزدور و دژخیم رژیم ایران توصیف کرد.

لازم به ذکر است که او به قدری سرسپرده مسعود رجوی مجهول المکان بود که در سال ۱۳۷۳ در یک تصادف ساختگی همسر سابقش به نام  نسرین پارسیان که از اعضای شورای ۱۲ نفره به اصطلاح رهبری بود و از در مخالفت با رجوی درآمده بود را در ورودی بغداد به کشتن داد.

حسن نظام الملکی

در همان زمان همه می دانستند که نسرین پارسیان، عضو شورای رهبری 12 نفره سازمان مجاهدین خلق، مدتی است که مخالف انقلاب ایدئولوژیکی درونی خود ساخته مسعود و مریم رجوی است. به همین دلیل طرح حذف وی توسط مسعود رجوی ریخته شد و توسط شوهر سرسپرده اش به شکل یک تصادف اجرا گردید.

او همچنین در یک جنایت دیگر پسرش به نام سیاوش نظام الملکی را بزور به زیر خودرو فرستاد تا از او به عنوان شهید یاد کنند.

و حالا او خود را کارشناس نظامی جا زده و از این که قدرت پهپادی و موشکی ایران هر روز گسترده تر و پیشرفته تر می شود ابراز وحشت می نماید و ملتمسانه از کشورهای منطقه می خواهد که از ایران پهپاد و موشک نخرند.

سالهاست که مسئولین و بلندگوهای فرقه رجوی فقط به تکرار نظرات سعودی و اسرائیل مشغول هستند و صرفا در جهت منافع آنان و علیه عالی ترین مصالح ملی ایران حرکت می کنند. اگر فرقه رجوی از همکاری و همدستی با صدام حسین نتیجه ای گرفت در این مقوله هم به نتیجه خواهد رسید!

علی سعیدی

۲۱ مهر ۰۰ ، ۱۸:۱۴ ۰ نظر
صبور

فوت بنی صدر و سکوت فرقه رجوی

به قرار اطلاع دکتر سید ابوالحسن بنی صدر اولین ریاست جمهوری اسلامی ایران در بیمارستانی در پاریس در سن 88 سالگی بعد از طی دوره طولانی بیماری درگذشت.

فرقه رجوی که برای مرگ هر سناتور آمریکایی فوراً پیام تسلیت صادر می کند حتی از انعکاس خبر این موضوع هم امتناع ورزید، گویی که هرگز چنین فردی وجود نداشته است. جا داشت که مسعود رجوی از مخفی گاه خود حداقل پیام تسلیتی برای فوت متحد و پدرزن سابقش می فرستاد.

واقعیت تاریخی اینست که مسعود رجوی توانست بنی صدر را که بالاترین حد اعتماد به وی شده بود – به طوری که تنها رئیس جمهوری اسلامی ایران بود که از جانب ولی فقیه به سمت فرماندهی کل قوا منصوب گردید – فریب دهد و او را با خود به پاریس ببرد و از نام او برای حفظ و ارتقای موقعیت بین المللی خودش استفاده کند.

بنی صدر و رجوی

بنی صدر از همان ابتدای تأسیس شورای ملی مقاومت و فرار به پاریس با سیاست های انحصارطلبانه مسعود رجوی مخالف بود و بارها موضوع کناره گیری از شورای ملی مقاومت را مطرح کرده بود. مسعود رجوی با فریب دختر کم سن و سال بنی صدر و ازدواج با وی تلاش کرد تا به شیوه دیگری او را همراه نگاه دارد.

گفته می شود که مسعود رجوی بارها گفته بود: “بعد از انقلاب، نفوذی های خود را به همه جا فرستادیم. هر جا توانستیم تأثیر گذاشتیم مانند دفتر رئیس جمهور بنی صدر، و هر کجا نتوانستیم تأثیر بگذاریم منفجر کردیم مانند دفتر حزب جمهوری اسلامی.”
سازمان مجاهدین خلق انواع ترفندها برای تشدید تضاد بین بنی صدر و شهید بهشتی را به کار برد. از جمله نشریه مجاهد تیتر زد: “جان رئیس جمهور بنی صدر در خطر است.” و طوری القا نمود که گویی جناح رقیب قصد کشتن او را دارد.

رجوی به شیوه تمامی رهبران فرقه ها به تدریج یک ترس کاذب و فوبیا در دل سوژه اش که بنی صدر باشد کاشت و سپس به بهانه حفظ امنیتش او را به پایگاه های خود برد و اختیار وی را به طور کامل به دست گرفت و بعد او را از کشور خارج کرد و نهایت سوءاستفاده را از نام و موقعیت وی به عمل آورد.

بنی صدر زمانی به خود آمد که دید دارند او را به گماشتگی دشمن متجاوز به میهن می برند که در اینجا دیگر راه خود را از مسعود رجوی و همکاری با متجاوزین به خاک وطن جدا کرد. جالب است که بلافاصله بعد از جدایی بنی صدر، مسعود رجوی هم دختر او را طلاق داد.

می گویند که در جلسه شورای ملی مقاومت، بنی صدر از رجوی پرسیده بود که: “گیرم با رفتن به عراق و همکاری با صدام حسین پیروز شدید و حاکمیت ایران را به دست گرفتید، جواب مردم را چه خواهید داد و این خیانت را چگونه توجیه خواهید کرد؟” در این رابطه مسعود رجوی پاسخ هیتلر را به او داده بود که: “هرگز کسی از پیروز سؤال نمی پرسد.” البته هیتلر در ادامه گفته بود: “کسی که شکست می خورد هم نمی ماند تا به سؤالات پاسخ بدهد.”

 

در خلال جدایی بنی صدر از شورای ملی مقاومت، مسعود رجوی با او به توافق رسیده بود که علیه یکدیگر حرفی به میان نیاورند. اما بنی صدر بعداً خود را ملزم به افشاگری علیه ماهیت سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن دید و به این ترتیب تلویحاً اعلام داشت که رجوی او را فریب داده بوده است.

به جرأت می توان گفت که ابوالحسن بنی صدر عاقبتی به مراتب بهتر از مسعود رجوی داشت. باشد که عدم همراهی اش با فرقه رجوی در خیانت آشکار ملی و عدم همکاری اش با دشمن متجاوز به ملت ایران و گذشتن از دلارهای صدام و سعودی، سبب آمرزش روح او گردد.

۱۹ مهر ۰۰ ، ۱۸:۲۱ ۰ نظر
صبور

همکاری سازمان رجوی با متجاوزین بعثی در چنین روزی

شاید یکی از مواردی که هرگز از حافظه مردم ایران پاک نخواهد شد، همراهی سازمان تروریستی فرقه ای رجوی با رژیم بعثی سابق عراق در 8 سال جنگ تحمیلی باشد. که طی آن سازمان رجوی دوشادوش دشمنان کشورمان با هموطنان خود جنگیدند.

حدود ساعت 14 روز 31 شهریور ماه سال 1359 بود که عراق با پشتیبانی صریح قدرت های بزرگ و با حمله هوایی به چند فرودگاه ایران و تعرض زمینی همزمان ارتش بعث به شهرهای غرب و جنوب ایران جنگی خونین را آغاز کرد که در نهایت مردم ایران را به دفاعی مقدس، پرهزینه و البته با دستاوردهای عظیم سوق داد.

عملکرد سازمان رجوی در قبل از آغاز تهاجم عراق به ایران به گونه ای بود که رژیم بعث عراق از جاسوسان فرقه رجوی برای برنامه ریزی های خود استفاده میکردند.

رجوی و صدام

رجوی و صدام

سازمان رجوی با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران موضع فریبکارانه را اتخاذ کرد، بدین ترتیب که در اعلامیه های آغازین خود ضمن محکوم کردن تجاوز عراق حضور نیروهای خود را در جبهه های جنگ به خواست مقامات کشور منوط دانست. با این همه، با گذشت هفت روز در اطلاعیۀ دیگری از حضور نیروهای خود در جبهه های جنگ خبر داد .

کمتر از یک ماه از آغاز جنگ نگذشته بود که دادستان انقلاب اسلامی آبادان 41 نفر از اعضای این سازمان تروریستی را به اتهام جاسوسی بازداشت کرد. سازمان تروریستی در حالی مدعی حضور در جبهه ها بود که اساسا در تحلیل هایش این جنگ را جنگی ارتجاعی و ناعادلانه می دانستند.

اعضای این سازمان فرقه گرا با نادیده گرفتن اینکه عراق آغازگر تهاجم به ایران بوده است و انگار که یک گروه غیر ایرانی است، انگیزه ایران از این جنگ را نه دفاع از کشور که مورد حمله واقع شده بود بلکه صدور انقلاب و همچنین انگیزه عراق را شکل گیری جریانی قطبی در منطقه دانست.

برتری ایران در صحنۀ نظامی که موجب عقیم ماندن طرح مشترک عراق و سازمان رجوی شده بود، موضع سیاسی ایران را که در حال مذاکره با دبیرکل سازمان ملل در چارچوب قطعنامه 598 بود، تقویت کرد و ادعای صلح طلبی رژیم بعث و رجوی در عرصۀ بین المللی با تجاوز به خاک ایران زیر سوال رفت.

رجوی ملعون که رهبر خودکامه سازمان بود پس از شکست در عملیات مرصاد، هیچ گاه نتوانست سازمانش رابه انسجام قبلی خود بازگرداند و به علل مختلف از جمله اضمحلال اخلاقی دچار اختلافات درون سازمانی شد و نتیجه آن همان فروپاشی و جدایی بسیاری از نیروها شد که تا کنون یعنی 41 سال پس از آغاز جنگ تحمیلی استمرار و ادامه دارد. در حال حاضر بسیاری از رهایافته گان فرقۀ رجوی اسیران جنگی هستند که با ذکر خاطرات اسارت ، اسناد انبوهی از مزدوری رجوی برای صدام دیکتاتور اسبق عراق را افشا نمودند.

بیژن

۰۱ مهر ۰۰ ، ۰۰:۴۸ ۰ نظر
صبور

قربانیان ترور در ایران خواستار پیگیری حقوقی جنایات منافقین شدند

دبیرکل بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور در ایران) گفت: متاسفانه در سالهای گذشته پیگیری حقوقی موثری در خصوص جنایات منافقین صورت نگرفته است، لذا با توجه به وجود مدارک و مستندات متعدد در این خصوص، خواستار پیگیری حقوقی این جنایات توسط دولت هستیم.

به گزارش هابیلیان سیدمحمدجواد هاشمی‌نژاد در گفت و گو با خبرنگار ایرنا در مشهد اظهار داشت: مراکز و مجامع متعدد رسمی و اشخاص حقوقی در خارج ایران بر جنایات گروه منافقین خلق و ترورریست بودن آنها صحه گذاشته اند اما با این وجود از طرف دولتهای جمهوری اسلامی پیگیری حقوقی فعالی در خصوص احقاق حقوق خانواده شهدای ترور و محاکمه گروه تروریستی منافقین انجام نشده است.

وی گفت: اتحادیه اروپا و وزارت خارجه آمریکا چندین سال نام گروهک منافقین را در فهرست گروه های تروریستی قرار داده بودند و همه اینها نشان می دهد حتی خود کشورهای یاد شده هم در اسناد خود، این گروهک را به عنوان یک گروه تروریستی شناخته اند، لذا ماهیت تروریستی این گروه در مجامع بین الملی مورد تاکید بوده است و در این راستا پیگیری لازم باید توسط دولت انجام شود.

دبیرکل بنیاد هابیلیان خاطرنشان کرد: پیگیری ها در این خصوص باید از مجاری دیپلماتیک انجام شود، البته پیشتر به صورت بسیار جزیی پیگیری هایی در این خصوص انجام شده است، اما امیدواریم در شرایط کنونی و توسط دولت جدید این پیگیری ها به عنوان مطالبه هزاران خانواده شهدای ترور، جدی گرفته شود.

هاشمی نژاد، عدد ۱۷ هزار شهید ترور را رقمی بزرگ و قابل توجه عنوان کرد و گفت: اکنون این جنایتکاران در سایه حمایت قدرتهای دیگر قرار گرفته اند و اگر به موقع به بیان حقایق این جنایتها نپردازیم و آنان را مجبور به پاسخگویی نکنیم، دشمنان اقدام به وارونه نمایی واقعیت های جامعه و دهه های گذشته خواهند نمود.

وی با اشاره به برگزاری دادگاهی در سوئد برای محاکمه یکی از اتباع کشورمان، گفت: آنها می خواهند با برپایی چنین دادگاه هایی، جای جلاد و قربانی را عوض کنند و  جالب این است که در لابلای صحبت افرادی که به اصطلاح شاهد معرفی شده اند، مواردی از اقدامات تروریستی مطرح است و مدعیان حقوق بشر باید خود پاسخ دهند که چگونه این شاهدان را، که خود تروریست هستند، طی این سالها حمایت کرده و پناه داده اند.

این کارشناس حوزه تروریسم، شمار قربانیان اقدامات تروریستی گروهک منافقین در ایران را ۱۲ هزار نفر عنوان کرد و افزود: برخی از افراد که اکنون به عنوان شاهد در دادگاه سوئد حضور یافته اند، متهم به جنایت و کشتار جمعی مردم ایران هستند و باید توسط دادگاه های اروپایی بازداشت شوند و ضروری است با پیگیری حقوقی کشورمان، اروپایی ها در این خصوص پاسخگو باشند.

بنیاد هابیلیان (خانواده شهدای ترور) سازمانی مردم‌نهاد است که در سال ۱۳۸۴ به‌منظور تبیین پرونده تروریسم در ایران تأسیس شده است.

۱۳ شهریور ۰۰ ، ۱۹:۳۸ ۰ نظر
صبور

چگونگی شناسایی صفحات نفاق در اینستاگرام

اینستاگرام یکی از فضاهایی است که این روزها با توجه به شرایط خاص خود، به یکی از مکان های محبوب برای مخاطبان تبدیل شده و همین روند عوامل نفاق را بر آن داشته تا با اهداف پلید خود وارد این عرصه شوند.

به گزارش وبسایت مزاحمین: منافقین با توجه به گزینه هایی که در هر یک از اپلیکیشن های مهم در فضای مجازی موجود بوده، سعی دارند بتوانند مخاطبان فعال و دارای پتانسیل تأثیرگذاری بالا را در ابتدا شناسایی ، رصد و در ادامه با ایجاد ارتباط گیری با آنها به عنوان کیسی فعال در این عرصه، به نوعی سوار بر موج کاری و تأثیرگذاری وی شده و اهداف گروهک را هدایت و ترویج دهند.

همچنین با قرار دادن پست هایی از سرکردگان گروهک و نوشتن اهداف پلید آن ها بتوانند سازمان تباه شده خود را به عنوان مرکزی فعال و تأثیرگذار در سیاست و حل مشکلات جاری مملکت نمایش دهند.از سوی دیگر هم مانند موارد قبلی که عنوان شد در این زمینه هم پروژه هایی جانبی از مظلوم نمایی از جنایات گذشته و تطهیر سازمان نفاق در دستور کار گروهک و تیم سایبری در حوزه کاری اینستاگرام همچنان فعال بوده و هست.

در این زمینه تیم سایبری نفاق با روش های ذیل برای جذب مخاطبان در اینستاگرام فعالیت می کند؛

  • معمولا گروهک رصد و شناسایی خود را بر روی صفحات فعال دانشجویی و قشر دانشجو متمرکز دارد
  • صفحات اینستاگرامی فعال که دارای پتانسیل بالایی بوده و به اصطلاح طرفداران بالایی دارند
  • جذب مخاطبان تلگرامی و تشویق آن ها به فعالیت در اینستاگرام با اهداف نفاق
  • چنانچه افراد خواسته یا ناخواسته مطلبی را در صفحات نفاق پسند کنند و لایک زده شود، عوامل سایبر ارتباط گیری برای جذب فرد را در فضای با فرستادن پیام در خصوصی مخاطب شروع می کنند.
  • ارسال مطالب به اصطلاح طنز در قالب پیج پیک شادی و جذب افراد در مواردی از این طریق
  • معمولا سرپل های نفاق در این فضا دارای چند پیج هستند.

مواردی از طریقه شناسایی پیج های نفاق در فضای اینستاگرام؛

  • معمولا اسامی خود را نزدیک به نام واقعی انتخاب می کنند
  • انتشار پست های صفحات اصلی گروهک PMOI  در اکانت خود و کامنت نویسی و تعریف و تمجید واهی
  • انتشار پست هایی از تروریست های کشته شده نفاق که نام شهدا را بر روی آن ها قرار داده اند
  • عکس های پروفایل خود را بر اساس همین به اصطلاح شهیدان راه آزادی انتخاب کرده و یا عکس دوران جوانی اعضای گروهک
  • معمولا همگی این صفحات فالور پیج اصلی گروهک بوده و هستند
  • استفاده از هشتگ های اصلی و پر کاربرد نفاق در پست های خود
  • استفاده از الفاظ درون سازمانی خود در توضیحات پست های منتشر شده
  • واکنش های تند نسبت به مطالب ضد رجوی ( مریم و مسعود )
  • انتشار پست هایی خاص سازمان
  • معمولا در پیج ها خود را هوادار سازمان منافقین خلق معرفی می کنند

پر واضح است که گروهک اقبال بالایی در محیط اینستاگرام نداشته و در تلاش است بتواند طعمه های خود در تلگرام را با شیوه های منسوخ شده در این سال ها به سمت فعالیت در این فضا سوق داده و از آن ها به نفع سازمان بهره کشی کند.

طبق رصد های انجام شده بیشتر افرادی که بصورت ناخواسته در دام نفاق افتاده اند و در این فضای مجازی با آن ها همراه شده اند، بعد از اطلاع از ماهیت واقعی این گروهک تروریستی منافق خیلی سریع با آن ها قطع ارتباط می کنند و بزرگترین دلیل این عدم همکاری در تنفر بالایی است که مرددم نسبت به جنایات وحشیانه این گروهک داشته و دارند.

۰۸ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۵۴ ۰ نظر
صبور

سیمای زندگی فرقه‌ای در شکاف‌های گزارش «ساندی تایمز»

گزارش اخیر ساندی تایمز از محل اسکان فرقه رجوی در آلبانی با عنوان «درون قرارگاه اسرارآمیز مقاومت ایران»، تلاش دیگری از سوی سران این تشکیلات، برای تطهیر چهره اش بود.

به گزارش فراق، مزدا پارسی طی یادداشتی در انجمن نجات نوشت: به مانند اندک گزارش‌های روزنامه نگاران غربی دیگر از درون قرارگاه مجاهدین خلق، در گزارش متیو کمپبل نیز دائما چهره غیرواقعی تشکیلات در چشم مخاطب مستقل می‌زند و چهره واقعی آن از شکاف‌ها درز می‌کند.

هرچند که تشکیلات همه تلاش خود را به کار بسته که برخلاف دو گزارش قبلی نیویورک تایمز – الیزابت روبین در سال ۲۰۰۳ و پاتریک کینگزلی در سال ۲۰۲۰– گزارش ساندی تایمز از کنترلش خارج نشود و تصویر به غایت سفارشی و مطلوب از به اصطلاح مقاومت، ارائه کند، اما در جای جای این گزارش زندگی غیرعادی ساکنان کمپ خود را نشان می‌دهد.

ادامه مطلب...
۰۶ شهریور ۰۰ ، ۱۸:۲۸ ۰ نظر
صبور

مردم ایران اینبار هم با هوشیاری خود فرقه رجوی را بور و سرافکنده خواهند کرد

بدنبال اعتراضات مردم ایران طی روزهای اخیر در شهرهای مختلف که اساسا بخاطر بهبود شرایط معیشتی صورت گرفت، طبق معمول گروه های خارجه نشین که سالهاست در دیار فرنگ لمیده و مشغول خوشگذرانی هستند، همزمان با شروع اعتراضات مردم از طریق رسانه های بیگانه وارد صحنه شدند تا مثلا سودجویی کنند. در بین این قماش گروه وطن فروش مجاهدین هم هستند که فکر می کنند بوی کباب به مشامشان رسیده و سراسیمه با شروع اعتراضات مردم حتی رهبرشان را از گور در آورده تا پیام هایی را صادر کند و دیگر سرکرده های متوهم فرقه هم دست بکارشدند تا با شایعه و دروغپردازی و با ملتهب نشان دادن جو جامعه همراه با جار و جنجال های تبلیغاتی بتوانند اعتراضات مردم را در جهت اهداف پلید خود سوق دهند!

آنها که تاکنون نشان دادن بهبود شرایط زندگی مردم هیچوقت مدنظرشان نبوده بطور مرتب از مردم می خواستند تا بجای اعتراضات مسالمت آمیز خشونت طلبی را پیشه کرده و دست به سلاح ببرند. سرکردگان فرقه همچنین همزمان با سر و صدای زیاد دم از انجام اقدامات کانون های موهوم خود در ایران می زدند که مثلا چنین و چنان کردند! همچنین در اذهان مخاطبان خارجی و اربابان خود القاء کردند که مردم ایران در اعتراضات اخیر خود به توصیه های سران فرقه گوش داده و بزودی هم برای ورود مریم قجر به ایران فرش قرمز پهن خواهند کرد !

مریم رجوی

اما الان بعد از گذشت بقول خودشان 16 روز از اعتراضات دیدیم که مردم ایران نه تنها حاضر نشدند اعتراضات مسالمت آمیز خود را به اقدامات خشونت طلبانه تبدیل کنند بلکه حتی یک شعار هم در حمایت از گروه خائن رجوی و دیگر گروه های مدعی وطن پرستی سر ندادند و حتما هم طی این مدت افکار عمومی و حتی اربابان وحامیان غربی وآمریکایی فرقه رجوی به این حقیقت پی بردند که این فرقه از هیچ اقبال و حمایتی بین مردم ایران برخوردار نیست و همگان متوجه شدند که سران فرقه هم از اینکه مردم توجهی به توصیه ها و رهنمودهای مخرب آنها نکرده و نمی کنند سرخورده شدند. و در حال حاضر در سایت های خود فقط به دادن اخبار اعتراضات که اکثرا هم از منابع دیگری کسب می کنند بسنده کردند و جرات این را ندارند که بگویند مردم حتی یک شعار در حمایت فرقه سر دادند چون باعث بی آبرویی و رسوا شدن دروغ هایشان می شود .

ادامه مطلب...
۱۲ مرداد ۰۰ ، ۱۹:۵۱ ۰ نظر
صبور