کمی بیرون از مرکز تیرانای آلبانی پایگاهی نظامی است که با دیوارهای بلند و امنیتی بالا احاطه شده است. چیزی که درباره این دیوارها خاص و متفاوت است این است که این دیوارها بیشتر، افراد داخل آن را در داخل نگه میدارند تا این که از افرادی که خارج از آن دیوار ها هستند برای ورود جلوگیری کنند. داخل این پایگاه، هزاران عضو مجاهدین خلق قرار دارند. یک سازمان ایرانی که بیشتر دنیا آن را به عنوان گروهی تروریستی می شناسند و خیلی آرام به سازمانی دموکراتیک و صلح جو تغییر عنوان داده است.
این گروه حالا یکی از شرکای اساسی و استراتژیک رئیس جمهور آمریکا، دونالد ترامپ و تیم سیاست خارجی اوست که امیدوارند روزی سازمان مجاهدین تهران را به هم ریخته و با سرنگونی رژیم آیت الله ها قدرت را به دست گیرد.
مشاور امنیت ملی ترامپ، جان بولتون در کنفرانسی که مملو از اعضای مجاهدین خلق بود و در تجمع سالانه ی آنها برگزار می شد با افتخار اعلام کرد که یک اپوزسیون زنده برای حاکمیت آیت الله ها وجود دارد و آن اپوزیسیون، امروز در این سالن جمع شده اند.
اما سازمان مجاهدین خلق چه کسانی هستند؟ به نظر می رسد هیچ کس نمی داند.
پاسخ به این سوال تقریبا غیر ممکن است. نه فقط برای اینکه سازمان مجاهدین بارها هویت خود را تغییر داده است به نحوی که حتی اعضای نخستین آن نمی توانند این گروه را به مثابه ی گروهی واحد و منسجم لحاظ کنند. با کنترل سفت و سخت این گروه توسط رهبرش مریم رجوی، بسیاری از محققان ی که در زمینه این گروهک تحقیق می کنند، آن را یک فرقه می دانند. ایرانی ها اعضای سازمان را منافقین می نامند زیرا این نهاد نظامی جانبدار صدام بوده و هزاران ایرانی را در دهه ی هشتاد میلادی به کام مرگ کشانده است. کاخ سفید در دوره ی ترامپ آنها را آخرین امید زنده برای ایران آزاد می نامد.
برای شناخت سازمان مجاهدین، البوابه با مسعود خدابنده گفتگو کرده است. کسی که برای چند دهه از نخستین رهبران این گروه بوده و سپس فرار کرده و اتفاقاتی که در گروه می افتاده را افشا نموده است.
Maryam and Massoud Rajavi of the MEK (AFP/FILE)
Maryam and Massoud Rajavi of the MEK (AFP/FILE)
سازمان مجاهدین در 1965 میلادی توسط گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران شکل گرفت تا در مقابل حکومت شاه بایستد. حکومتی که مقامات آن توسط انگلیس و آمریکا نصب می شدند تا مطمئن باشد که نفت ایران به غرب سرازیر خواهد شد.
اعضای چپ گرای سازمان مجاهدین ابتدا فهمی مارکسیستی از تاریخ را با اسلام در آمیختند اما توسط نیروهای امنیتی شاه (ساواک) مورد هدف قرار گرفتند.
درنتیجه بسیاری از اعضای گروه زندانی و اعدام شدند و گروه دچار شکافهای داخلی متعددی شد. تا اینکه مسعود رجوی برای رهبری آنها به پا خاست و سازمان مجاهدین خودش را به روحانی انقلابی، آیت الله خمینی نزدیک کرد.
در ژوئن 1981 میلادی، سازمان مجاهدین 70 نفر از اعضای بلندمرتبه ی حزب جمهوری اسلامی را قتل عام کرد. بر اساس گزارشها این بمب گذاری آیت الله خامنه ای که رهبر فعلی ایران است را نیز زخمی کرده و او را از ناحیه بازوی دست راست مصدوم کرد.
دو ماه بعد از آن، افراد سازمان مجاهدین محل کار محمدجواد باهنر، نخست وزیر وقت و محمدعلی رجایی، رئیس جمهور را بمب گذاری کردند که در نهایت منجر به کشته شدن هر دوی آنها شد.
پس از آن آیت الله خمینی همه ی عزمش را جزم کرد تا اعضای سازمان مجاهدین خلق را از ایران بیرون کند. در نهایت بیشتر اعضای این سازمان به عراق رفتند و رهبر گروه به پاریس نقل مکان کرد. در عراق، صدام حسین بلافاصله منفعتی را در سازمان مجاهدین یافت و آنها را زیر پر و بال خود گرفت. او در سال 1968 میلادی به آنها اجازه داد تا پایگاه جدیدی برای خودشان بسازند که در شمال بغداد و به نام کمپ اشرف می باشد. صدام همچنین به حمایت مالی از این گروه پرداخت. او که در حال نبردی وحشیانه با ایران بود، سازمان مجاهدین را به عنوان نهادی نظامی بر علیه ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به کار گرفت.
به سرکردگی صدام و مسعود رجوی، سازمان مجاهدین خلق هزاران ایرانی را کشتند و سپس برای سرکوب خشونت آمیز کردهای عراق مورد استفاده واقع شدند. چیزی که خدابنده آن را کاملا مغایر با اصول اولیه گروه می داند. اصولی که او گمان می کرد رهایی بخش هستند.
خدابنده در گفتگو با البوابه بیان کرد:
“من با اهدافی ایدئال و اصولی انقلابی زمانی که نوجوان بودم به سازمان مجاهدین خلق پیوستم.”
“پس از سالها، مخصوصا بعد از مشاهده ی وضعیت عراق و نقش سازمان مجاهدین در ارتش صدام معلوم بود که نه تنها آن اهداف از بین رفته بلکه نیروی مجاهدین حالا نیروی سرکوب شده بودند.”
خدابنده به عنوان یکی از نخستین اعضایی که برای ایجاد شعبه های بین المللی در اروپا و تامین امنیت گروه، کمکهای زیادی کرد، در این گمان بود که می تواند بقیه رهبری جریان را متقاعد کند تا به اصول اولیه گروه پایبند باشند.
“من سالها تلاش کردم تا به گونه ای در هدایت این گروه تاثیرگذار باشم اما به هیچ موفقیتی دست نیافتم.”
در اواخر دهه ی هشتاد میلادی اعضای این گروه برای نقش آفرینی در جنگ ایران و عراق از همه ی دنیا به ایران آمدند و مشخصا جزئی از شبکه ی نظامی تحت کنترل صدام بودند.
اما هدف این گروه برای انقلاب در تهران با گرفتن حمایت مالی و نظامی برای کشتن ایرانی ها و کردها بسیار فاصله داشت.
[تا اینکه] به خاطر وفاداری به صدام و ترور شش شهروند آمریکایی شامل سه نفر نیروی نظامی، ایالات متحده در سال 1997 میلادی سازمان مجاهدین خلق را در شمار سازمان های تروریستی خارجی (FTO) قرار داد و اغلب کشورهای دنیا بلافاصله از این طرح پیروی نمودند.
سازمان مجاهدین خلق چگونه از لیست سازمانهای تروریستی خارج شد؟
(AFP/FILE)
(AFP/FILE)
در نظر گرفته شدن به عنوان یک گروه تروریستی برای اغلب سازمانها مشکلاتی بین المللی در جهت شبکه سازی و انجام وظایف سازمان ایجاد می کند. [علاوه بر اینکه] با این گروه با دیدی نفرت آمیز یا گروهی که باید فعالیتهایش را محدود کند، برخورد می شود.
سازمان مجاهدین خلق نمونه ی یکی از گروه هایی است که با موفقیت خود را از لیست مذکور خارج کرد. آنها این کار را با پرداخت میلیونها دلار به سه قسمت انجام دادند. هدیه دادن به مقامات سیاسی ایالات متحده، تغذیه مجلات طرفدار سازمان مجاهدین و متقاعد ساختن نیروی نظامی و نظام سیاسی آمریکا برای اینکه خارج شدن سازمان مجاهدین از لیست ترور ارزش بیشتری نسبت به تهدید امنیتی آن دارد.
حذف این گروه از لیست ترور از سال 2003 آغاز شد. زمانی که آمریکا با اخراج صدام حسین و نبرد علیه نیروی نظامی اش به عراق حمله کرد و آن را اشغال نمود.
سازمان مجاهدین نیز به مثابه یکی از سازمان های نظامی پیش از صدام شناخته می شد و به همین جهت از سوی ایالات متحده مورد هدف قرار می گرفت.
اما پس از آن اتفاق عجیبی رخ داد!
بعد از دوره کوتاهی از منازعه، سازمان مجاهدین برای آتش بس فراخوانده شد و مذاکراتش با مقامات آمریکایی بر سر جایگاه این گروه آغاز شد.
بر اساس یک گزارش RAND، مذاکره کنندگان سازمان مجاهدین، همتایان آمریکایی خود را متقاعد کردند که آن ها در واقع برای کمک مبارزاتی، پیش از هجوم آمریکا، آسیب دیده اند و این که اعضای گروهشان، تحصیل کنندگان در آمریکا بودند.
اما هر دو (ادعا) غلط بود. آن ها همچنین به مقامات آمریکایی گفتند که هیچ نیرویی از ایالات متحده را نکشته اند و سازمان مجاهدین حدقل یک نفر از نیروهای ویژه عراق را هم کشته است. با این شناخت محدود از گروهک مجاهدین، مقامات آمریکایی قانع شده و شرایط آتش بس با سازمان مجاهدین را پذیرفتند که شامل نگهداری سلاح های آن ها بود.
سازمان مجاهدین بلافاصله اقدام به اعتبارسازی با آمریکا نمود و در نتیجه کمتر به مثابه سازمانی تروریستی و بیشتر همچون اقلیتی تحت سلطه با آن برخورد می شد.
سازمان مجاهدین نیز دوستی اش با صدام را قطع کرده و او را با آمریکا جایگزین کرد. آمریکا (در آن موقع) در حال نبرد و مبارزه بود تا دولت جدیدی را در عراق تاسیس کند.
با وجود اینکه سازمان مجاهدین هنوز در لیست ترور قرار داشت، وزیر امور خارجه وقت آمریکا، دونالد رامسفلد بر اساس قرارداد جهارم ژنو در ژوئن 2004 جایگاه شخصیت های محافظت شده را به سازمان مجاهدین خلق اعطا کرد تا در حفاظت ایالات متحده قرار گیرند. اتحادیه اروپا، سازمان بین المللی صلیب سرخ و وزارتخانه ای که خود رامسفلد در آنجا بود با این تصمیم مخالف بودند. اما این تصمیم نهایی شده بود. [بدین ترتیب] به جای اینکه مجاهدین تحت پیگرد قانونی قرار گیرند، امتیازات ویژه ای دریافت کردند.
Rudy Giuliani with MEK leader Maryam Rajavi (AFP/FILE)
Rudy Giuliani with MEK leader Maryam Rajavi (AFP/FILE)
آمریکا همچنین برای سازمان مجاهدین، فضای کاری جدیدی را در پایگاه عملیاتی در نزدیکی کمپ اشرف فراهم کرد. کاری که عمق همراهی آمریکا با سازمان مجاهدین را نشان داد. آنها به صورت آشکار از نیروهای آمریکایی خواستند که منکران سازمان را متوقف کنند.
حتی زمانی که سازمان مجاهدین در لیست ترور قرار داشت، آزادانه در واشنگتن عملیات انجام می داد. محل کار این سازمان در ساختمان NATIONAL PRESS CLUB بود. میزبانی های نوروزی سازمان مجاهدین در منطقه کپیتول هیل (CAPITOL HILL) از قانون گذاران و کارمندان هیل صورت گرفت و شماری از مردان و زنان کنگره از هردو حزب به جانبداری از سازمان مجاهدین صحبت کردند.
 
سازمان مجاهدین خلق در حوزه های اجتماعی و سیاسی در واشنگتن به امری ثابت و همیشگی تبدیل شد. طبق گزارش تیریتا پارسی، بنیانگذار و مسئول فعلی شورای ملی ایران آمریکا، سازمان مجاهدین خلق مورد توجه و لطف بسیاری از قانونگذاران قرار گرفته است.
به گزارش پارسی، در ابتدای دهه نخست قرن بیست و یکم، در حرکتی که با هیچ منطقی سازگار نیست، فاکس نیوز یکی از نخستین لابیگران سازمان مجاهدین را به عنوان تحلیلگر مستقیم مساله ی تروریسم استخدام کرد.
زمانی که ادبیات ضد ترور به سطوح بالاتری رسید و ایالات متحده در حال عبور از قوانین بحث برانگیزی بود که آمریکا را در آن امنیت قرار داده بود (یعنی حالت قفل، با سیستم های استراق سمع، جستجوهای سیستماتیک، برنامه های نظارتی و شکنجه گاههای مخفی که در حال معمولی شدن بود.) سازمان مجاهدین خلق در مناسبات خوبی با آمریکا بود.
با وجود اینکه عده ای در وزارت امور خارجه از مجاهدین خواستند که به ایران برگردند و فهمیدند که بسیاری از اعضای مجاهدین مسئول جنایات جنگی بوده اند، اما مقامات وزارت دفاع آمریکا از آنها محافظت کرده و استفاده از سازمان مجاهدین به عنوان ابزاری علیه ایران را آغاز نمودند.
سازمان مجاهدین خلق همچنین می خواست که افکار و احساسات روزمره ی مردم آمریکا را به دست آورد. آمریکایی هایی که از این گروه کوچک و نوپا چیزی نشنیده بودند اما توجه ویژه ای به صلح و دموکراسی داشتند. همان چیزی که سازمان مجاهدین حالا ادعا می کرد که اصول هدایتگر این سازمان بوده است.
این گروه از سال 2005 تا 2012 صدها هزار دلار را صرف تبلیغات در روزنامه های بزرگ از جمله نیویورک تایمز و واشنگتن پست کرد. تبلیغات آنها به گونه ای طراحی شده بود که بیشتر همانند عریضه یا داستان های خبری باشند و به همین سبب تبدیل به مطالعه ی روزانه شدند.
“35000 ایرانی در بروکسل تجمع کرده اند” یکی از عناوین متونهای تبلیغاتی است که به دنبال نشان دادن این است که این گروهک از حمایت مشهوری برخوردار بوده است. “در عنوانی دیگر”250 نماینده مجلس، 50 قاضی… دسیسه های علیه مجاهدین ایرانی را در عراق محکوم کردند و خواهان خارج کردن مجاهدین خلق ازعنوان ترور بودن”.
بعد از اینکه به اجبار به کمپ لیبرتی که امنیت بیشتری داشت منتقل شده بودند. یک صفحه ی کامل در روزنامه ی نیویورک تایمز این گروه را به بازگشت به کمپ اشرف فرا میخواند.
(MEK’s ad in The New York Times)
(MEK’s ad in The New York Times)
این گروهک در نیمه های دهه اول قرن بیست و یکم در چند حمله علیه کمپ اشرف و کمپ آزادی مورد هجوم نیروهای نظامی عراق قرار گرفت که در پی آن ده ها نفر از مجاهدین کشته شده و صدها نفر دیگر زخمی شدند.
حمایت گسترده ای از مجاهدین خلق توسط آمیکا شده است. در میان متحدان عمومی این گروه –حتی در زمانی که گروهی تروریستی بود- افرادی چون: جیمز وولسی و پورتزگوس که هر دو روسای پیشین CIA بوده اند، مسئول امنیتی شهر مادری رئیس جمهور جورج بوش، تام ریج، اولین مشاور امنیت ملی اوباما، جیمز جونز و شهردار پیشین نیویورک رادولف جیولیانی، دموکرات مشهور، هوارد دین حضور داشتند. متحدان دیگرش نیز عبارت بودند از: عضو دموکرات کنگره، جان لویس، مسئول پیشین FBI لوئیس فریح، نماینده پیشین پاتریک کندی و بازنشستگان کلیسای عمومی وسلی.
بدین ترتیب، تاثیر کمپینهای تبلیغاتی و لابیگریهای خستگی ناپذیر به ثمر نشست.
در سپتامبر 2012 وزیر امور خارجه وقت، هیلاری کلینتون اعلام کرد که این گروه از لیست ترور خارج شده است. عضو جمهوری خواه کنگره، دانا روهراباچر این تصمیم را ستود و گفت: با این تصمیم زندگی صدها نفر بی جا و مکان از سازمان مجاهدین خلق به خوبی حفظ می شود. او همچنین تاکید داشت که گروهک مجاهدین به دنبال یک حکومت سکولار، صلح جو و دموکرات در ایران است.
سازمان مجاهدین افراد ذی نفوذ بسیاری را قانع کرد که مجاهدین نیروی مخالف واقعا قدرتمندی هستند که می توانند قدرت رژیم آیت الله ها را در ایران به زیر بکشند.
از سوی دیگر، خارج شدن از لیست ترور راه آنها را برای گسترش لابی گری در ایالات متحده باز می کند. رودی جیولیانی به طور منظم در تجمع های سالانه ی مجاهدین شرکت می کند و ده ها هزار دلار بابت این کار دریافت می کند. همچنان که مشاور فعلی امنیت ملی جان بولتون نیز بر اساس گزارش ها حداقل صدوهشتاد هزار دلار از این گروه در سال 2017 میلادی دریافت کرده است. بقیه ی سیاسیونی که در شمار این هدیه بگیرها هستند عبارتند از: باراک اوباما و جان مک کین.
با کمک ایالات متحده، سازمان مجاهدین از عراق خارج شد و اعضای آن به پایگاه جدیدی در تیرانای آلبانی رفتند و هم اکنون مقیم آنجا هستند.
اکنون که میانگین سنی اعضای مجاهدین خلق حدود 50 یا 60 سال است، بعید است که مجاهدین از آلبانی بروند. خدابنده می گوید: “بهتر است بگوییم که همین جا خواهند ماند و خواهیم دید که این سازمان به تدریج نابود خواهد شد”.
“تنها گزینه ی جایگزین برای مجاهدین خودکشی است. مخصوصا آنهایی که برای پیروی از اصلی واحد به این گروه پیوسته اند. “