سازمان مجاهدین خلق ایران  (خائنان پلید)

با مرگ خیابانی که همه او را یکی از رهبران قدرتمند و تاثیرگذار میدانستند راه برای یکه تازی و قدرت طلبی مسعود رجوی باز شد و مسعود رجوی که براساس اسناد بدست آمده از ساواک شاه توانسته بود جان سالم بدر ببرد با انحلال دفتر سیاسی عملا سازمان را به یک فرقه مخرب کنترل ذهن حول رهبری خود تبدیل نمود.
درطی سالیان اسارت در این فرقه و بهنگام فرارسیدن ۱۹بهمن اعضا از خود می پرسیدند که اگر موسی خیابانی زنده بود چی میشد و آیا مسعود رجوی در موضع رهبر کاریزماتیک باقی می ماند. در یکی از نشست هایی که در قرارگاه بدیع بمناسبت ۱۹بهمن برگزار شد برای اولین بار محسن سیاه کلاه(صمد) از مسئولین قدیمی سازمان به نکته ای در حضور رجوی اشاره کرد که شک و ظن خیلی را برانگیخت. در آن جلسه سیاه کلاه برای نخستین بار فاش ساخت که پایگاهی که در زعفرانیه به موسی خیابانی اختصاص داده شده بود قبلا برای مسعود رجوی و بنی صدر رئیس جمهور مورد استفاده قرار گرفته بود و سرخ و لو رفته بوده است. در آن نشست که تمامی مسئولین ستادها و افراد رده بالا شرکت داشتند محسن خطاب به رجوی گفت که اگر موسی در آن خانه نمی رفت این ضربه را نمی خوردیم. در جریان همین نشست مشخص شد که شخص مسعود رجوی علیرغم اینکه میدانست این پایگاه بدلیل استفاده او و بنی صدر می توانست سرخ و لو رفته باشد دستور استقرار موسی خیابانی در این پایگاه را صادر کرده است. رجوی در پاسخ  و در شرایطی که از این لحن افشاگری محسن دست پاچه و عصبانی شده بود گفت قسمت و ضرورت مبارزه می طلبید که از بالاترین نقطه سازمان فدا کنیم. بعدها شنیدم که در جریان نشست های موسوم به دیگ حسابی حال محسن را بخاطر این گاف گرفته بودند .
کین و غیض رجوی نسبت به خیابانی به همین یک مورد خلاصه نمیشد. در جریان اعلام مسئول اول شدن مریم قجر عضدانلو، رجوی گفته بود اگر موسی خیابانی زنده بود بزرگ ترین وظیفه ایدیولوژیکی اش این بود که در مقابل عظمت مریم زانو زده سجده شکر بجا آورد. این حرف رجوی به مزاق خیلی ها و از جمله مینا خیابانی خواهر موسی خوش نیامد و او را مسئله دار کرده بود. در ستاد سیاسی برای اینکه او را مجبور کنند اذعان کند مراتب تشکیلاتی و ایدیولوژیکی مریم از موسی بالاتر است برایش نشست های مستمری گذاشته بودند که برخی از آنها با فحش و داد و فریاد همراه بود. درحدود یکماه کلیه مسئولیت های او را گرفته بودند و در یک بنگال ایزوله اش کردند تا این بحث ها را بپذیرد و در نهایت او را به نشست عمومی که با شرکت تمامی لایه های سازمان برگزار میشد آوردند تا به حقانیت مریم و صلاحیت بالاتر او در قیاس با موسی اعتراف کند که البته در آن نشست هم مینا خیابانی گفت برای فهم این موضوع نیاز به فکر و تعمیق بیشتر دارد.
رجوی در آن نشست توضیح داد شاخص امروز صلاحیت اعضا نه سابقه و پروسه مبارزاتی آنها و یا توان نظامی شان است شاخص امروز ذوب در رهبری است و از خود تهی بودن است. این سابقه ها و تجارب کار نظامی و یا اسم و رسم ها دراین نقطه مزاحم و مانع وصل افراد به رهبری و انقلاب هستند. براساس همین دیدگاه بود که علی زرکش مرد شماره دو و جانشین موسی خیابانی ابتدا خلع رده و سپس حکم اعدامش به جرم رجس (نا پاکی) انقلاب از طرف رجوی صادر گردید و یا مسئولینی همانند مهدی افتخاری (فرمانده فتح اله) مورد غضب رجوی قرار گرفتند و یا بسیاری از مسئولین زن و یا مرد یا زنی که حاضر به تمکین در مقابل او نشدند از مناصب سازمانی کنار گذاشته شدند. براستی اگر خیابانی زنده بود مسعود رجوی این چنین می توانست سازمان مجاهدین را به وادی خیانت و وابستگی به بیگانگان بکشاند وخودش با دگردیسی ضد انقلابی و تبدیل کردن سازمان به یک فرقه مخرب کنترل ذهن رهبر بلا منازع و دیکتاتور خون ریز آن گردد.
علی اکرامی