به استناد تارخ مریم رجوی دارای سابقه ای سیاسی و تشکیلاتی نبوده است و حتی در اوایل انقلاب بلحاظ پوشش و شکل ظاهری هم شباهتی به مجاهدین نداشته و بیشتر می توان او را یک سلطنت طلب قلمداد نمود یا یک شاهزاده قجری.
قاجاریان در تاریخ ایران به بدنامی معروف هستند، پادشاهانی که بسیاری از قلمروهای ایران را بدلیل بی کفایتی و بی جربزگی به دشمن روس واگذار نمودند. حال این باقی مانده از آن سلسله بدنام، سودای احیای تاج و تخت دارد و خون های سلسله قاجاریان در رگ های او به جوشش آمده است.
مریم رجوی که بواسطه برادرش به تشکیلات راه پیدا کرده است با مهدی ابریشمچی یکی از نفرات مهم تشکیلات مجاهدین ازدواج کرده و خیلی زود راهی پاریس می شود، اما ازدواج با مهدی به هیچ وجه خوی و خصلتِ سلطنت طلب و جاه طلبی های او را اشباع ننموده و گویی که سودای دیگری در سر دارد، تا اینکه بعد از جدایی مسعود از فیروزه بنی صدر، این بستر برای بلند پروازی های او فراهم می گردد.

او که دارای یک فرزند خردسال از مهدی است، در پاریس و مقر اورسوراواز در دفتر مسعود مشغول به کار است و دیری نمی گذرد که توجه مسعود را به خود جلب می کند، اما تأهل مریم موضوعی بسیار پیچیده است که دست و پا گیر اوست. مریم رجوی با وجود مهدی نمی تواند پله های ترقی را به سرعت طی کند و قادر به ارضای خوی و خصلت قدرت طلبی خود نیست، برای همین هم در کمال ناباوری و بعد از دریافت چراغ سبز از جانب مسعود، بدون هیچ دلیل منطقی، عرفی و مذهبی، اقدام به طلاق از مهدی ابریشمچی کرده و بعد از مدت کوتاهی خود را به عقد مسعود در می آورد.

موضوعی که بسرعت سازمان مجاهدین را زیر علامت سؤال برده و موجی عظیم از تشکیلات آن را قربانی می کند و تلاطمی عجیب و بزرگ در سازمان بوجود می آورد تا آنجا که، مسعود مسحور و عاشق، می گوید قصد دارد بواسطه ازدواج با مریم، سازمان و تشکیلات آن را از آبشار نیاگارا، به پائین بیندازد و متلاشی کند تا ببیند چقدر از آن باقی مانده و با بقایای آن سازمان دیگری بسازد؛ بلافاصله موجی از بگیر و ببندهای تشکیلاتی، خلع رده و درجه و طلاق و ازدواج در سازمان براه افتاده و همه چیز زیر و رو می شود. مریم خیلی بسرعت پله های طرقی را در این سازمان طی نموده و همه را کنار می زند، حتی رهبران و مسئولان باسابقه ای که نقش رهبری و پدری را در تشکیلات دارند (افرادی مانند علی زرکش، فرمانده فتح الله، محمود عطایی، ابراهیم ذاکری و...)، ولی اینها همه نیز او را راضی نکرده و در مرحله بعدی خود را رئیس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت و اپوزیسیون خارج از کشور معرفی می کند.
امروزه عده ای معتقد هستند که مریم رجوی حتی مسعود را هم برکنار نموده و او را منزوی نموده است و در حال حاضر به تنهایی تشکیلات سازمان را رهبری و هدایت می کند و سعی دارد با بند و بست و خوشخدمتی برای آمریکا، انگلستان، فرانسه، اسرائیل و عربستان اعتماد آنان را جلب نموده و نام خود را بعنوان رهبر اپوزیسیون ایران به ثبت برساند. پول های باد آورده از غارت منابع نفتی عراق و همچنین دلارهای بدست آمده از دسترنج اعضا و هواداران مجاهدین (بدلیل گدایی در کوچه و خیابان های دول غربی) منابع خوبی را برای فراهم نمودن بستر جاه طلبی و قدرت طلبی مریم رجوی فراهم نموده اند و او با تکیه بر این منابع مالی هر چند وقت یکبار نمایشی را در جای جای جهان غرب بر روی پرده به اجرا در می آورد.