باز فصل انتخاب و انتخابات نمایندگان مجلس ایران است، جنب و جوش های مردمی فضای هر شهر و دیار را در بر گرفته، نسیم تبلیغات از هر سو وزیدن گرفته، جمعی در شوق پرواز به مجلس و فراریان در غم و غصه، چرا که سالهاست در فرنگ، حسرت به دل و بیمار، خواب رنگی بازگشت به قدرت و نشستن بر اریکه قدرت را می بینند. بیچاره رجوی و بانو، از نام و نماینده ی مردم بودنشان خبری نیست، تا ابد سراب می بینند، نه منتخب مردمند و نه شایسته انتخاب و نه سزاوار برگزیدن این و آن، فقط عادت کرده اند که نق زنند و فراخوان سر دهند، بیانیه و اطلاعیه صادر کنند، عاجزانه از من و ما بخواهند به تحریم انتخابات تن دهیم، شاید نسخه پیچی تحریم انتخابات، مرحمی باشد بر درد و رنج لاعلاجشان.

 


از نخستین بهار پیروزی انقلاب 57 چند دهه گذشت، بیاد داریم که در دوران طاغوت و رژیم ستم شاهی، نمایندگان دو مجلس سنا و شورا چگونه دست چین و انتصاب می شدند، نقش بیرنگ مردم در انتخابات آن زمان را بیاد داریم و بعد حضور پرشور و شرکت مردم در اولین انتخابات فروردین 58 و جایگاه سازمان مجاهدین در آن زمان و سپس جرقه های جنگ قدرت را فراموش نکرده ایم. 

واژه تحریم انتخابات از همان روزها در صحنه سیاسی ایران شکل گرفت و بعد واکنش رجوی و ایجاد تضاد و تشدید اختلاف، عبور از مرز انسانیت، روی آوردن به هر ظلم و جنایت، نقض فاحش حقوق بشر، به بازیچه گرفتن فکر و ذهن و رأی ملت تا خزیدن در آغوش دشمنان ضد بشر؛ رجوی همچنان در پی انتقام و اشغال مسند ریاست و قدرت بود، به کمتر از مرگ و نابودی دیگران رضایت نمیداد، بعد از سقوط پهلوی، پسر شاه حسین طبسی، دیوانه و سرمست رسیدن به تاج و تخت بود؛ درست مثل و مانند امروزش که در باتلاق خیانت، مرداب جنایت، حضیض ذلت فرو رفته، عزق شده، گرفتار آمده، دست و پا می زد، ولی باز دست بردار نیست، به فکر غرق دیگران و همراهان است.

رجوی در رأس و ریاست بر فرقه ای تروریست، بیگانه و ناآشنا با قوانین و حقوق بین المللی و بشر، پایبند هیچ ارزش و معیار، قاعده و قانون و شرع اسلام نبوده و نیست، با این حال از من و ما می خواهد همصدا و همراه با بیگانگان انتخابات را تحریم و بی تفاوتی را پیشه کنیم، آب در آسیاب دشمن ریزیم و آتش به خرمن خود زنیم. ببینید جنایتکاران معاصر، چه اهداف شومی در سر دارند و چه خوابی برای ما دیده اند. منحرفان بدبخت، وابستگان مطلق، خواب پیروزی می بینند و خمار چند لحظه ای قدرتند.

در دستگاه، تشکیلات، سازمان، گروه، فرقه رجوی، نظام برده داری، دیکتاتوری، استبدادی محض برقرار است، افراد و اعضای فرقه حق انتخاب شدن و شرکت در انتخابات را ندارند.
مریم قجرعضدانلو با یک رأی شوهرش (مسعود رجوی) به رئیس جمهوری هزاره سوم تعیین و منصوب شد. واقعاً خنده دار است، رئیس جمهوری انتصابی، انتخابی به وسیله یک نفربه نام رجوی! یکی از طرف همه، برخلاف همه؛ حالا فراخوان تحریم انتخابات می دهد، از مردم ایران می خواهد در انتخابات 7 اسفند 94 شرکت نکنند، رجوی نه مرد است و نه مردم شناس؛ از بس که از ایران دور و از مردمش فاصله گرفته که از اوضاع داخل این مملکت و ملتش اطلاعی ندارد. فکر می کند ایرانی 94 همان تهرانی 57 و58 است که مجاهدین را سازمان مجاهدین خلق بنامد.


رجوی بی خبر از برباد رفتن پایگاه اجتماعی خود نمی داند طی چند دهه گذشته تا امروز کوچکترین انحراف، خیانت و جنایتش زیر ذره بین تمام نمای مردم ایران بوده است، دیگر کسی برای خائنان میهن تره هم خرد نمی کند و به طرح و ترفندهای شیطانی آنها گوش نمی دهد. مشکل رجوی همین است که خودش در خوابی عمیق و دیگران را هم ساده و چشم و گوش بسته می پندارد.

اگر مردم ایران به اراجیف هزار بار تکرار شده ی این زوج خائن و فراری گوش می دادند و به فراخوان های تحریمشان گوش می سپردند، هرگز انتخابات مجلس به دور بعد نمی انجامید و انقلاب 57 به 40 سالگی نمی رسید، پس معلوم است زوزه گرگ ها، در گلویشان خفه شده و اهداف شوم رجوی صفتان نقش برآب شده و خواهند بود.

خنده دار اینکه این روزها سلمان شاه، ارباب سعودی نشان رجوی هم علیه انتخابات ایران تبلیغات راه انداخته، گویا انتقاد کرده و از نبودن آزادی و دموکراسی سخن گفته است. دو کس رنج بیهوده بردند و سعی بیفایده کردند، یکی رجوی که به هر چه خود نداشت و بدان عمل نکرد، اعتراض و انتقاد نمود و دیگری ملک سلمان سعودی پادشاه دایناسوریسم آل سعود که از بیخ و بن عرب، دیکتاتور مادرزاد، ضد آزادی و دموکراسی است، اصلاً نمی داند نماینده کیست؟ انتخابات چیست؟ حقوق بشر و آزادی چه صیغه ای است؟ صرفاً به خاطر ثروت و منابع نفتی اش عزیز دل اوباما و آلت و ابزار دست آمریکاست؛ حالا هم با رجوی همکاسه شده تا انتخابات مجلس ایران را به تحریم و تعطیلی بکشاند، زهی خیال باطل، انتظار احمقانه و پوچ.

تصاویر مشارکت مردم ایران در انتخابات جمهوری اسلامی در سالهای گذشته: