سرنگونی صدام بزرگترین ضربه را بر پیکر گروه تروریستی مجاهدین وارد آورد؛ این گروه تا جایی که امکان داشت تلاش کرد که جهت حمله نومحافظه کاران آمریکایی را به سمت ایران بچرخاند، اساساً رفتن مجاهدین به سراغ برنامه ای هسته ای ایران در راستای همین سیاست بود، اما ناتوان ماند و همچنان با گذشت بیش از یک دهه، از شکست چنین سیاستی اظهار تأسف کرده و به خود می پیچد!

«اما نمونه ای از دیپلماسی ضد مردمی مماشاتگران حمله به عراق بود. پرداختن به ابعاد و پیامدهای این حمله، به نظر نگارنده از ضروریات امروزین در شرایط آشفته جهان و منطقه ماست... حمله به عراق و اشغال آنجا با تمام بی پرنسیبی و وارونه گویی دیپلماتیک به بهانه رخداد فاجعه بار 11 سپتامبر 2001 و " مبارزه با تروریسم" صورت گرفت.
اما تحت تاثیر دیپلماسی خستگی ناپدیر مقاومت ایران و فشار افکار عمومی از یکطرف و افتضاحات جهانی این حمله و اشغال از طرفی دیگر " جک استرا" مجبور به فاشگویی شد:
" آمریکا از سال ۱۹۹۸ در پی تغییر حکومت عراق بود ولی بریتانیا چنین هدفی را دنبال نمی کرد." »*
اینکه «دیپلماسی خستگی ناپذیر» باند رجوی چه بوده است که تحت تأثیر آن تصمیم گیرندگان جنگ علیه عراق مجبور به فاش گویی می شوند را نویسنده (که از اعضای مرکزیت گروه تروریستی مجاهدین است) به صراحت توضیح نمی دهد اما تلاش فراوانی می کند که مجاهدین را مخالف جنگ و اشغال عراق که هیچگاه و مطلقاً هیچگاه و در هیچ مقطعی رسماً و علناً نه آن را محکوم کردند و نه علیه آن موضع گیری نمودند، نشان دهد!
دار و دسته بزدل رجوی که به فرمان رهبرشان به هنگام اشغال عراق دامن پوشیدند و به پابوس افسران آمریکایی رفتند و در سیطره های ارتش آمریکا به نگهبانی پرداختند، اکنون بعد از گذشت یک دهه و بعد از آنکه تصمیم گیرندگان این جنگ به اشتباهاتشان اعتراف کرده و زبان به اعتذار گشودند، جرأت یافته و بر اساس مصالح روز و مقاصد صرفاً سیاسی و در راستای دیپلماسی خیانت، منتقد حمله به عراق شده و تلاش می کنند ظهور داعش را از تبعات حمله به عراق و اشغال این کشور قلمداد نماید.
رهبری خائن گروه تروریستی مجاهدین از یاد برده است که به هنگام بهار عربی برای تجاوز نظامیان آمریکایی و ناتو به لیبی که یکی از عوامل مهم در شکل گیری داعش بود، چه کف و سوت و هورایی کشید!
بقایای رجوی که حالا برای ناامیدی عربستان از سیاست آمریکا در خاورمیانه اشک و تمساح می ریزند، به عمد می کوشند که حمایت تمام قدشان از سیاستهای عربستان در منطقه و به ویژه مصر و عراق و سوریه را که موجد اصلی داعش بود را از خاطره ها بزدایند.
اما با این همه تاریخ از یاد نخواهد برد که سیاست و دیپلماسی گروه تروریستی مجاهدین از سال 2001 به این سو اساساً بر پایه جنگ طلبی و هم خطی با نئومحافظه کاران آمریکایی، حمایت از سیاستهای تنش‌زای عربستان در منطقه و حمایت بی دریغ از افراط گران سنی در عراق بوده و هست.
اما نتیجه دیپلماسی خیانت بار دار و دسته رجوی در یک دهه گذشته چه بوده است و چه پیشرفتی داشته است:
- مجاهدین کشورهای غربی را به حمله نظامی به سوریه به عنوان متحد منطقه ای ایران دعوت کردند. آیا این وضعیت به ظهور و فاجعه داعش کمک رساند یا سرنگونی صدام!
- رهبری خائن مجاهدین، در طول دهه گذشته از هر فرصت استفاده کرده اند و آمریکا را به حمله نظامی به ایران تحریک و تشویق کردند، بدون آنکه به نتایج و فجایع چنین فاجعه ای برای مردم ایران و منطقه فکر کنند و امروز درد داعش گرفته اند!
- با این وجود از ده سال پیش تا کنون همچنان آمریکا و کشورهای غربی را به مماشات متهم کرده‌اند و همچنان از سیاست به اصطلاح مماشات می نالند!
- ازده سال پیش تا کنون همچنان درخواست کمک و امداد برای ماندن در عراق را داشته و دارند اما هیچ توفیری در وضع آنها پیدا نشده که این نشانگر عمق و شدت اثرگذاری دیپلماسی خیانت است!
- نتیجه قابل رضایت برای دار و دسته رجوی و رهبری خائن گروه تروریستی مجاهدین، برگزاری چند تجمع و گردهم آیی در فرانسه و با شرکت چند سیاستمدار بازنشسته غربی بوده است، این نیز نشان می دهد که حداکثر قدرت مانور این دیپلماسی چه اندازه است!
به هر حال به نظر می رسد که ادامه سیاستهای استعماری گذشته در منطقه خاورمیانه فقط خواستهای کشورهای مرتجعی همچون عربستان و دار و دسته های خائنی مانند باندرجوی است، وگرنه غربیها نیز با درک منافع خود به این نتیجه رسیده اند که خاورمیانه آرایش جدیدی لازم دارد که در آن کشورهای مستقل نقش پررنگ تری بازی خواهند کرد.
*دیپلماسی ننگ و جنایت- دیپلماسی مردمی؛ هادی محسنی