مسعود رجوی مریم را به عنوان ریئس جمهور موقت بقول خودش پیشنهاد کرد و باز هم بقول خودش شورا به او رای داد و در 30 مهر 1372 این موضوع را اعلام بیرونی کرد.

   26 مهر 1368 روزی که رجوی در یک حرکت دجالانه مریم عضدانلو را به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین معرفی کرد، بنای این حرکت در سال 1364 در پاریس با طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی و ازدواج با مسعود رجوی گذاشته شده بود. اما اگر ادامه این سناریو در سال 1368 دنبال شد، به این دلیل بود که پس از طلاق و ازدواج، مجاهدین از نظر اجتماعی افت کردند.

   مسعود رجوی با این عمل دو هدف اساسی را دنبال می کرد، اول اینکه با معرفی مریم به عنوان مسئول اول میخ خود به عنوان رهبر مادام العمر یک جنبش یا به خیال خود رهبر یک کشور پهناوری همچون ایران را بکوبد، چرا که تا قبل از معرفی مریم به عنوان مسئول اول سازمان مسعود رجوی خود عهده دار این نقش بود، اما با آمدن مریم او یعنی مسعود بطور اتوماتیک مقامی بالاتر کسب می کرد یعنی مقام رهبری پس از این ماجرا بود که مسعود را به عنوان رهبر مقاومت قلمداد کردند.
دوم اینکه با انتصاب مریم به عنوان مسئول اول سازمان رجوی این امکان را پیدا می کرد زنانی که در ارتش یا سازمان بودند یا حتی زنان هوادار را بطور کامل تحت استثمار خود در آورد با این ترفند که با قرار گرفتن مریم در جایگاه مسئول اول سازمان، زنان بطور کیفی به جلو پرتاب خواهند شد.

   در 30 مهر 1372 رجوی فیل دیگری هوا کرد آنهم انتخاب مریم به عنوان ریئس جمهور بود.
ماه مهر خصوصاً روز سی ام آن، یادآور روزی ملال آور و سخت و دشوار برای همه اعضاءِ فعلی و سابق سازمان است. در 6 مهر 1372 در اجلاس میان دوره ای شورای باصطلاح ملی مقاومت، مسعود رجوی مریم را به عنوان ریئس جمهور موقت بقول خودش پیشنهاد کرد (در آن روز ساکنان پادگان اشرف هیچگونه دخالتی در تعیین آنچه مجاهدین خلق «رئیس جمهور برگزیده مقاومت!» می‌ خوانند، نداشتند) و باز هم بقول خودش شورا به او رای داد و در 30 مهر 1372 این موضوع را اعلام بیرونی کرد. تآخیر این اعلام به مدت 24 روز به این دلیل بود که در این فاصله مریم عراق را ترک کند و به فرانسه برود، چون اگر قبل از ورود او به فرانسه اعلام می شد ممکن بود مقامات فرانسوی به مریم ویزای ورود به فرانسه را ندهند.
مسعود رجوی حقه باز و شیاد که در تدارک بسط و گسترش حرمسرای خود بود، مردان عضو سازمان را برای همیشه کنار زد و تیر خلاص را به شخصیت و هژمونی آنان در سازمان شلیک کرد و تمامی مسئولیت ها را به زنان واگذار نمود. در آن سالها مریم رجوی که از قبل به مسئول اولی سازمان ارتقاءِ پیدا کرده بود به یکباره به عنوان رئیس جمهور ارتقاءِ یافت و دسته دسته زنان بعنوان شورای رهبری معرفی شدند و جار و جنجال و هیاهو بود که تمام ارکان سازمان را فرا گرفته بود.
   از آن روز دیگر نامی از مردها برده نمی شد، فقط و فقط فهیمه و نسرین، مژگان، صدیقه، زهره، سپیده، سارا، اعظم، لعیا، فاطمه، زهرا، شهرزاد و… یک دوجین زن دیگر بودند که مقابل چشم همه ما رژه می رفتند.
مردانی مانند فرمانده فتح الله و نصرالله و دیگران خلع درجه شده در زندان ها و شکنجه گاهها بودند و زنان تازه به دوران رسیده جولان می دادند و همه جا را اشغال کرده بودند.

   این داستان خاله زنک بازی ها همچنان ادامه داشت تا در سال ۱۳۷۶ به هزار همردیف ارتقاءِ یافت؛ هزار همردیف در واقع هزار زن برای حرمسرای رجوی توسط مریم انتخاب شدند تا امروز که به هزار زن قهرمان و هزار شورای مرکزی رسیده ایم و باز هم داستان های تکرای خاله زنک بازی ها ادامه دارد و ادامه دارد.
ارتشی از زنان با مسئولیت های فرمالیستی و خوش خیالانه.