هیچکس حق مخالفت نداشت، رهبری بلامنازع و بی چون و چرای رجوی مطرح شده بود و حتی اعضای عالی رتبه مجاهدین هم حق اعتراض و بگو مگو نداشتند، دیکتاتوری محض و...

گرداب و مرداب رجوی

ماههای شهریور و مهر هیچگاه از ذهن و ضمیر من پاک نخواهد شد و شاید یادآور تلخ ترین مراحل حضور من در این تشکیلات مخوف باشد. البته مطمئن هستم که برای سایر جداشدگان نیز این ماههای نفس گیر در بردارنده خاطرات خوبی نبوده اند، زیرا در پس جشن ها و پایکوبی هایی که در این دو ماه صورت می گرفت سرکوب و خفقان عجیبی نهفته بود که اجازه عرض اندام و صحبت کردن را به هیچ منتقدی نمی دادند.

شهریور ماه که مصادف با تأسیس سازمان مجاهدین خلق در سال 1344 می باشد، همواره توسط رجوی مورد سوءِ استفاده قرار می گرفت و مراسم های خاصی در این ماه به اعضاءِ و مقرهای سازمان تحمیل می شد، او در این ماه انقلاب ایدئولوژیک را اعلام کرده و مریم را بعنوان مسئول اول سازمان انتخاب نمود، انتخابی که مستمسکی بود برای سرکوب تشکیلاتی اعضای دگر اندیش و منتقد مجاهدین، اما رجوی به این هم بسنده نکرد و در شهریور سال 1372 شورای رهبری متشکل از 12 زن را معرفی کرد و اعلام نمود که باید موضوع طلاق بصورت جدی در تمام رده های تشکیلات سازمان به اجرا در بیاید، بدینوسیله هر نوع روزنه امید و نفس کشیدن در سازمان بسته شد و البته تعداد زیادی هم خواستار خروج از سازمان شدند.

تا اینکه در مهرماه سال 1372 موضوع عجیب و دردناک دیگری مطرح شد و آنهم موضوع ریاست جمهوری مریم رجوی، آزآن تاریخ به بعد همه چیز تغییر کرد، دیگر سازمان و تشکیلات آن صد درصد تغییر کرده بود، راه هر نوع تضاد و تناقض و مطرح کردن آن بسته شده بود، هیچکس حق مخالفت نداشت، رهبری بلامنازع و بی چون و چرای رجوی مطرح شده بود و حتی اعضای عالی رتبه مجاهدین هم حق اعتراض و بگو مگو نداشتند، دیکتاتوری محض و بگیر و ببند پلیسی در مقرهای سازمان واقع در عراق و سایر مقرها در همه کشورهای جهان، ساری و جاری شده بود و حتی در این دوران اعضای بسیاری را کشتند و از دور خارج ساختند و بلافاصله دستور صادر شد دیگر خروج از عراق بایکوت شده و هیچ یک از اعضای سازمان حق خروج ندارند و هرکس از صفوف مجاهدین دچار بریدن شود، مزدور رژیم ایران، وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران است.