سکوت معنا دار مریم قجر در سالروز تاسیس فرقه مجاهدین

به رغم سالهای گذشته که در 15 شهریور) سالروز تاسیس فرقه مجاهدین) بساط طبل و دهل بر پا بود و مریم قجر به روال سابق که اشتیاق فراوانی برای سخن وری دارد، متن های طول و طویلی برای چنین روزی آماده می کرد، در 15 شهریور سال 1401 هیچ خبری از جشن و پایکوبی و سخنرانی در کار نبود و صرفا به تولید یک برنامه بسیار کوتاه در قالب یک شو تلویزیونی و پخش پیام تکراری مریم قجر در سال 1399  اکتفا کردند.

تاثیرات مخرب و کمر شکن عدم صدور مجوز دولت آلبانی برای همایش سالانه فرقه مجاهدین، چنان بر روح  و روان مریم قجر فشار آورده که هیچ برنامه ای برای این تاریخ در دستور کار قرار نداد. با استناد به این نمونه کافی است تا دریابیم که ضربه اخیر بسیار کار ساز و مهم تلقی می شود طوریکه مریم قجر را در گوشه رینگ قرار داده و تمامی مشکلات ناشی از آن در کاسه تشکیلاتی و مناسبات مجاهدین سر ریز و حتما موجب انفعال خواهد شد. و در فرار اخیر آقای حمید آتابای از فرقه مجاهدین مصداق پیدا می کند.

اینکه اکثر صاحب نظران که به هر دلیلی شناختی نسبت به مناسبات مجاهدین دارند تاکید می کنند مجاهدین وارد فاز جدیدی از دوران افول شدند، باید گفت که درست است. برای فهم این مهم نیاز نیست گذشته مجاهدین را مرور کنیم فقط کافی است به بازخورد ها و واکنش های اخیر عوامل مجاهدین در آلبانی مبنی بر؛ حمله به میز کتاب آسیلا، تهدید خانم سلطانی به قتل، عدم برگزاری سالروز تاسیس فرقه و همچنین فرار حمید آتابای اشاره نمود. با چیدن این موارد در کنار هم به یک نتیجه می رسیم که حکومت فرقه ای بیوه رجوی رو به پایان می باشد .

۲۰ شهریور ۰۱ ، ۱۹:۰۹ ۰ نظر
صبور

نگاهی بر ماجرای لغو گردهمایی مجاهدین خلق در آلبانی

سازمان مجاهدین خلق بعد از سقوط صدام حسین و ناپدید شدن مسعود رجوی و عزیمت مریم به فرانسه و خلع سلاح ارتش آزادیبخش ملی، دستخوش تغییرات دراماتیکی شد و لذا فعالیت های خود را به شکل اقدامات تبلیغی و سیاسی در اروپا پی گرفت. مریم رجوی، در غیبت کامل مسعود رجوی رهبر عقیدتی مجاهدین خلق، در پاریس مستقر شد و شاه بیت فعالیت های مجاهدین خلق را گردهمایی های سالانه مریم رجوی در پاریس تشکیل می داد. گردهمایی های مجاهدین خلق از سال 1383 همه ساله در ماه های خرداد یا تیر به مناسبت سالروز 30 خرداد 1360 به عنوان سرآغاز جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی برگزار می شد که به مدت 15 سال دقیقاً تا سال 1397 بی وقفه ادامه داشت.

در این گردهمایی ها معمولاً تعدادی از مقامات سابق و شخصیت های بازنشسته آمریکایی و اروپایی شرکت کرده و از هدف مجاهدین خلق یعنی سرنگونی جمهوری اسلامی حمایت می نمودند. سخنران اصلی هم همیشه مریم رجوی بود که یک سری حرف های تکراری و وعده های توخالی می داد و وعده سرنگونی قریب الوقوع نیز هر ساله تکرار می شد. این گردهمایی ها معمولاً توسط رسانه های معاند جمهوری اسلامی وابسته به آمریکا و سعودی انعکاس می یافت.

یک ویژگی بارز این گردهمایی ها، شرکت دانشجویان و پناهندگان از کشورهای مختلف با وعده مکان و غذا و گردش، بدون کمترین شناخت از مجاهدین خلق بود که با صرف هزینه های هنگفت به این میتینگ ها برده می شدند. این موضوع در برخی از رسانه های غربی نیز انعکاس یافت که نشان می داد سازمان مجاهدین خلق در جذب مخاطب در میان ایرانیان با مشکلات جدی روبروست.

عکسهایی در رابطه با تور مجانی گردشگری پاریس برای دانشجویان و پناهندگان دیگر کشورها به شرط شرکت در گردهمایی مریم رجوی:

تور مجانی گردشگری پاریس برای دانشجویان

تور مجانی گردشگری پاریس برای دانشجویان

ادامه مطلب...
۱۷ شهریور ۰۱ ، ۱۵:۲۸ ۰ نظر
صبور

مأموریت اصلی آلبانی نشین‌ها: تولید محتواهای جعلی و باور پذیر

کارشناس رسانه در حوزه فرقه رجوی گفت: ماموریت اصلی ارتش سایبری فرقه رجوی در آلبانی تولید خبر، گفتگو، فتوا و محتواهای جعلی به شکلی که برای همه باورپذیر باشد، است.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق، سید مرتضی اسماعیلی طبا گفت: ارتش سایبری فرقه رجوی و سعودی‌ها برای جنگ تمام عیار در ایران آماده شده‌اند.

دکترای مدیریت رسانه ادامه داد: این ستادهای سایبری بر خلاف سایر معاندین نظام ایران، اصلاً به‌ طور مستقیم علیه نظام خبر و محتوا تولید و پخش نمی‌کنند؛ بلکه کار آنان رصد دقیق و روانشناسانه فضای سیاسی کشور بر اساس استفاده هوشمندانه از بیگ ‌دیتای شبکه‌های اجتماعی پر مخاطب خارجی در ایران و سپس تولید و پخش خبر جعلی متناسب با نتایج تحلیل کلان‌داده‌ها است.

 

این کارشناس تصریح کرد: در یک تحلیل محتوا از عملکرد چندساله اخیر این گروه، ساز و کار و فرایند ذیل را در تولید، پخش و بازخوردگیری می‌توان دریافت:

۱. رصد دقیق و دائمی فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور و دیدگاه‌های گروه‌های سیاسی فعال از طریق تحلیل بیگ‌دیتاهای حاصل از شبکه‌های اجتماعی.

۲. تولید خبر، گفتگو، فتوا و… جعلی از زبان افراد و گروه‌های مرجع به شکلی که بسیار به مواضع و دیدگاه‌ها و ماموریت‌های این افراد و گروه‌ها نزدیک و باورپذیر باشد.

۳. بازخوردگیری از میزان تاثیر و اصلاح اشکالات احتمالی و یا ادامه دادن به روش‌های موفق.

اسماعیلی طبا گفت: جعل سخنان فرماندهی کل سپاه و جعل فتوای آیت‌الله نوری‌همدانی از مصادیق این اقدامات است.
به نوشته تیتر یک، وی ادامه داد: خبرها به‌ قدری دقیق جعل می‌شوند که حتی بعضاً سیاسیون و فعالان رسانه‌ای هم ناخواسته به بازنشر وسیع آن اقدام می‌کنند.

این کارشناس گفت: امروزه با وجود تعدد شبکه‌های اجتماعی بازار شایعات از طریق این رسانه‌ها داغ است و اگر مردم سواد رسانه‌ای خود را بالا نبرند قطعا از این مسیر ضربه خواهند خورد.

۰۹ شهریور ۰۱ ، ۱۸:۵۹ ۰ نظر
صبور

ادعای تهدید فریب است، رجوی ها نگران فرار و جدایی اعضا هستند

رجوی ها مدعی شدند به دلایل امنیتی و تهدیدها و توطئه‌های تروریستی برنامه سالانه خود را لغو کرده اند. البته بدون این که یک سند درباره تهدید رو کرده باشند. هر چند عنوان «توطئه» از سوی رجوی ها به هر اقدامی اطلاق می گردد که خوشایند آنها نبوده و حقیقت را درباره آنان از هر موضعی بیان کند. اعم از افشاگری یک جداشده تا یک انتقاد ساده از سوی یک منتقد، از درخواست جدایی توسط اعضا تا درخواست ملاقات توسط خانواده های اعضا، از درخواست خبرنگاران برای حضور در مقر این فرقه تا گزارشی خبری که در آن به بخش کوچکی از حقایق مناسبات فرقه اشاره کرده باشد. همه اینها و مواردی از این دست، از نظر رجوی ها توطئه محسوب می گردد.

از سوی دیگر باید یادآور شد که در تمام سالیان گذشته رجوی ها برای سخت گیری بر اعضای فرقه و وارد آوردن فشار بیشتر بر آنان از حربه «توطئه و تهدید» سوء استفاده نمودند. که در زیر برخی از آنان را ذکر می کنم:

– گفتند چون تهدید فرار سربازانی که از اردوگاه های اسیران جنگی صدام به مناسبات فرقه آورده اند وجود دارد، دورتادور قرارگاه اشرف را با سیاج و سیم خاردار بستند. اما حقیقت محدود کردن همه اعضا و ممانعت از دسترسی آنها به دنیای خارج از فرقه بود.

– گفتند چون رژیم توطئه کرده باید نگهبانی ها حداقل دو نفره باشد. اما واقعیت این بود که می ترسیدند اعضای ناراضی در هنگام نگهبانی اقدام به فرار کنند به همین دلیل حتی در داخل قرارگاه که چند کیلومتر با سیاج فاصله داشت نیز نگهبانی حداقل دو نفره بود تا اعضا از ترس هم اقدام به فرار نکنند.

– گفتند تهدید حمله به قرارگاه ها وجود دارد و ما از فرماندهان ارتش صدام کمک خواستیم تا دورتادور قرارگاه نیرو مستقر کنند. به این ترتیب چند گروهان از نیروهای ارتش صدام در اطراف قرارگاه مستقر شدند و فضای خالی اطراف قرارگاه را پر نمودند. اما خبری از حمله نبود و علت اصلی این بود که پس از چند مورد اقدام به فرار توسط اعضای ناراضی، رجوی ها می خواستند با کمک نیروهای صدام مانع از فرار اعضا بشوند.

– گفتند احتمال حمله دشمن به قرارگاه اشرف هست و باید علاوه بر سیاج، کنار آن سیم خاردار هم بکشیم. سپس اقدام به نصب سیم خاردار های حلقوی در کنار سیاج نمودند. اما نه در بیرون و در سمت دشمن بلکه در درون قرارگاه و سمت نیروهای خودی را سیم خاردار کشیدند. چرا که چند مورد اقدام به فرار صورت گرفته بود و با اینکار می خواستند امکان رسیدن به سیاج را برای اعضای خواهان جدایی سخت و تا حد امکان فرار اعضا را غیر ممکن نمایند.

– بعد از فرار آقای مسعود طیبی و نجات از مناسبات جهنمی فرقه رجوی، به ما گفتند در هنگام تردد برای رفتن به دکتر تهدید امنیتی داریم. در نتیجه هرگاه بیماری را برای دکتر می بردند حداقل باید یک اکیپ 6 نفره درست می کردند. علت این بود که مسعود طیبی هنگام تردد در خارج از قرارگاه با یک تیم دو نفره موفق به فرار شده بود. رجوی ها برای آن که امکان فرار اعضا را در هنگام تردد در خارج از مقر فرقه از بین ببرند، تعداد افراد یک اکیپ را افزایش دادند تا فرار برای اعضا تا حد امکان غیر ممکن گردد. حتی بعدها تردد برای رفتن به مطب دکتر را کنسل کرده و چند پزشک تایید شده توسط حزب بعث را در روزهای مشخص به قرارگاه می آوردند تا بیماران به آنها مراجعه کنند. هدف فقط این بود که امکان فرار را از بین ببرند.

– از سال 1380 رسما سران فرقه به همه ابلاغ کردند که هنگام نگهبانی نگران دشمن نباشید. اما اگر از داخل قرارگاه کسی به 10 متری سیاج یا خاکریز قرارگاه نزدیک شد به او شلیک کنید. یعنی رسما حکم تیر برای اعضایی که قصد فرار داشتند را صادر کردند.

* اما در مقابل هرگاه تهدید واقعی وجود داشت، از آنجا که جان اعضا برای رجوی ها بی ارزش بوده و هست، اقدام مناسبی صورت نمی گرفت. برای مثال:

با آن که می دانستند امکان لو رفتن تیم هایی که به عنوان “راهگشا” به نوار مرزی می فرستند بسیار بالاست، اما فقط برای آن که از آن سوء استفاده تبلیغاتی بکنند، این تیم ها را به ماموریت می فرستادند و در نتیجه بسیاری از آنان در کمین افتاده و کشته یا مجروح شدند.

– با آن که می دانستند مناطق مرزی توسط نیروهای عراقی به شدت مین کاری شده است، اما به نیروهایی که برای ماموریت مرزی می فرستادند چیزی نمی گفتند و در نتیجه تعداد زیادی از آنان با مین برخورد نموده و دچار نقض عضو شدند.

– با آن که می دانستند نیروهای عراقی به آنها ابلاغ کرده اند که می خواهند وارد قرارگاه اشرف به عنوان بخشی از خاک خود شده و اعمال حاکمیت بکنند، به نیروها می گفتند که نیروهای ایران قصد حمله دارند و نیروها را تحریک به درگیری میکردند.

– بنا بر نوشته های چند تن از جداشدگان که در درگیری های 19 فروردین حضور داشتند، منجمله آقای محمدرضا گلی، فرماندهان فرقه با آن که می دانستند درگیری شدید شده و نیروهای عراقی از تیر جنگی استفاده می کنند. به اعضای سازمان می گفتند گلوله ها مشقی است و بدون واهمه جلو بروید. در حالی که خودشان اقدام به فرار و دور شدن از صحنه درگیری می کردند. به این ترتیب تعداد زیادی از اعضای سازمان با تصور غلط جلو رفته و کشته و زخمی شدند.

* نکته دیگر که باید یادآور شد این است که هرگاه تهدید واقعی وجود داشت، رجوی ها یا خبری از آن نداشته و اعضا را مطلع نمی کردند و یا نسبت به آن بی توجه بوده و اعضای فرقه قربانی می شدند. برای مثال در اکثر مواردی که نیروهای فرقه مورد حمله قرار گرفته و کشته می دادند و یا قرارگاه های فرقه مورد حمله موشکی قرار می گرفت، هیچ آماده باشی تا قبل از حمله داده نشده بود. یعنی در تهدیدات واقعی دستگاه اطلاعاتی رجوی ها اصلاً کارآیی نداشت و ضربات بر اعضای سازمان وارد می شد.

بنابراین و به تجربه می توان گفت، هدف رجوی ها از لغو برنامه سالانه اساسا ربطی به تهدیدات امنیتی ندارد. بلکه به هراس رجوی ها از جداشدگان بخصوص آنها که در انجمن آسیلا فعالیت می کنند و بحران های شدید تشکیلاتی و مسئله داری اعضا و افزایش اعضای ناراضی و خواهان جدایی در درون تشکیلات و امکان فرار آنها در شرایط شلوغی که در اثر برنامه سالانه ایجاد می شد، ربط داشته است.

البته باید به رجوی ها گفت همانگونه که نیرنگ ها و ترفندهای ضد انسانی که تاکنون بکار گرفتید نتوانست مانع از فرار و جدایی اعضای ناراضی و خواهان جدایی بشود، این نیرنگ تان نیز راه به جایی نخواهد برد. جریان بی وقفه جدایی و فرار از این فرقه ادامه خواهد داشت همانگونه که فرار و جدایی آقایان محمود دهقان و مصطفی بهشتی این حقیقت را بشارت می دهد.

صالحی

۰۸ مرداد ۰۱ ، ۲۰:۱۸ ۰ نظر
صبور

فرار محمود دهقان و مصطفی بهشتی رجوی را وادار کرد علیه آسیلا اقدام کند

فرار محمود دهقان و پیوستن او به آسیلا ، بد جوری مریم رجوی را سوزاند. در داخل تشکیلات این خبر عین یک بمب عمل کرد ، امید را در دلها زنده کرد و اعضای باقیمانده در تشکیلات دریافتند کسانی هستند در تیرانا که از جدا شده ها حمایت می کنند. تا قبل از این ماجرا در داخل تشکیلات از سوی مسئولین نسبت به جدا شده ها همواره به اعضای در بند می گفتند آنهائی که جدا شدند نه سر پناهی دارند و نه لقمه نانی ، در بدبختی و بیچارگی بسر می برند و … فرار محمود دهقان و حمایت آسیلا از وی ، تمامی سمپاشی هایی که تشکیلات علیه آسیلا و جدا شده ها کرده بود را خنثی نموده و مریم رجوی را مجبور کرد تا دیر نشده و تشکیلات فرو نپاشیده علیه آسیلا دست به اقدامی بزند.

محمود دهقان و مصطفی بهشتی

محمود دهقان و مصطفی بهشتی – اعضای رهایی یافته از مجاهدین خلق در آلبانی

بعد از فرار محمود دهقان ، مصطفی بهشتی هم به آسیلا پیوست و ضربه دیگری بر پیکر فرتوت رجوی وارد شد. ضربه دوم که با فعالیت های بهشتی در فضای مجازی بسیار هم کاری بود فرقه را بر آن داشت تا بر پروژه های توطئه ها آمیز بر علیه آسیلا و اعضای جدا شده در آلبانی شدت و سرعت بیشتری ببخشد. به این ترتیب با سرمایه گذاری روی پلیس فاسد آلبانی ، آسیلا را هدف قرار دادند و قصد داشتند آسیلا را از بین ببرند.

پلیس با حکمی که داشت دست به کار شد و تعدادی از دوستان را برای پاره ای توضیحات به مقر پلیس منتقل کردند و همانجا تآکید کردند که این بازجویی نیست بلکه توضیحات است. حکمی و اتهامی در کار نبود و صرفاً دستور بازرسی از جانب دادستان بود که اجرا شد و البته بی نتیجه. و یا بهتر بگویم بی نتیجه برای فرقه و توأم با پیروزی برای اعضای آسیلا و جداشده ها. چرا که هیچ مدرکی دال بر این که اعضای جدا شده کارهای غیر قانونی کرده باشند بدست نیامد. و همه دوستان همان روز به محل اقامت خود بازگشتند. به این ترتیب یکبار دیگر مریم رجوی بور شد و شکست دیگری را اجباراً به جان خرید. قطع و یقین هر چه جلوتر برویم افتضاحش بیشتر بر ملا خواهد شد .

در حقیقت هدف مریم رجوی پیشگیری از فرارها و اعلام جدائی هایی که انتظارش را می کشید بوده است ، خیلی روشن است افشاگرهایی که آقایان دهقان و بهشتی پس از اعلام جدائی کردند ضربه بسیار کاری بود بر پیکر فرتوت فرقه رجوی. مریم رجوی خام خیالانه فکر کرده بود آلبانی هم مانند عراق صدام حسین است که بتواند با دست باز اعضای ناراضی را سرکوب کند! نه خیر شرایط آلبانی متقاوت است دیگر نمی تواند اعضای انجمن آسیلا را تهدید کند . توطئه ای که آنها کردند بازتاب این خبر دستگیری اعضای انجمن آسیلا ، مریم رجوی را حتی در بین مردم آلبانی هم منفور کرده است ضمن این که پلیس آلبانی هم دیگر به آنها اعتماد نمی کند. خبر سخیف عملیات تروریستی از جانب جدا شده ها علیه رجوی را دیگر حتی یاران فاسد آلبانی هم باور نمی کنند ، پلیس آلبانی به این نتیجه می رسد که نباید به دام جعلیات مسئولین فرقه بیفتد و به تدریج می رسند به این که حضور فرقه رجوی در آلبانی خطری برای شهروندان آلبانیائی است. زنگ خطرش اکنون به صدا در آمد .

گلی

۰۱ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۲۹ ۰ نظر
صبور

اوج درماندگی و استیصال رهبران فرقه مجاهدین خلق

در اخبار آمده بود که پلیس آلبانی به محل جداشدگان از سازمان مراجعه کرده و خواستار برخی توضیحات از طرف آنان شده است و در نهایت هم : “بر اساس گزارش سه صفحه ای پلیس نهایتاً هیچ مورد غیرقانونی در اماکن و خودروها و وسایل مورد بازرسی یافت نشد.”

حال سوال این است:
آیا زندگی کردن جرم است؟ آیا جدا شدن از فرقه جرم است؟ آیا ازدواج کردن جرم است؟ آیا تصمیم به تشکیل خانواده جرم است؟ آیا تماس با خانواده بعد از دهها سال جرم است؟ آیا کار کردن شرافتمندانه و نان خوردن از زور بازوی خود، جرم تلقی می شود؟
گناه جداشدگان چیست ؟ که بعد از جداشدن هم باید زیر تهمت های اطلاعاتی و امنیتی قرار بگیرند؟

بله ، از دیدگاه فرقه گرایانه رجوی ها، همه موارد بالا جرم است، مسعود رجوی صراحتا گفته است که :

جداشدگان از این سازمان باید توسط اعضای سازمان، ترور شوند! حتی بعد از دادگاهی که 42 عضو سابق سازمان در آن از رهبران فرقه ی رجوی شکایت کردند، مسعود رجوی سراسیمه خودش به صحنه آمد، و در همان زمان انجمن نجات در مورد این دادگاه و موضعگیری شخص مسعود رجوی نوشت:

“برگزاری این دادگاه آنچنان ضربۀ مهلکی بر پیکر فرتوت مسعود رجوی فرود آورد که بعد از سالها سکوت و غیبت، بعد از اولین روز دادگاه به صحنه آمد و طی یک فایل صوتی اقدام به موضعگیری کرد و به شکل سخیفانه ای شاکیان و شاهدان و هر آن کسی که در خصوص این دادگاه تلاش کرده بود را به اقدام تروریستی و حذف تهدید نمود. این گونه به صحنه آمدن مسعود رجوی بعد از تقریبا بیست سال سکوت بسیار شگفت انگیز بود و خیلی ها را متعجب کرد. همگان متوجه شدند که ضربه ای مهلک و جدی به بنیان سازمان مجاهدین خلق و مسعود رجوی وارد شده و به صحنه آمدن رجوی مُهر تائیدی بر اهمیت این دادگاه بود. رجوی سابقاً مدعی شده بود که حاضر است در هر دادگاهی حضور بهم رساند. او مدعی بود هر جایی که یک قطره قانون باشد او و گروه تروریستی اش پیروز خواهد شد. اما ناگهان همچون شکست خورده ها به صحنه آمده و تاثیرات “جام زهری” که توسط جداشدگان به حلقوم وی ریخته شده بود را برملا کرد.”

امنیت جانی و مالی تک تک جداشدگان در آلبانی، از مهم ترین ارکانی است که برای همه مهم است و هر گونه خدشه به آن، قطعا عواقب قانونی بیشماری برای مسببین خواهد داشت، چرا که آسیلا یک انجمن قانونی و مصوب شده تحت قوانین دولت آلبانی می باشد، تشکیل انجمن قانونی آسیلا برای حمایت از ایرانیانی که از فرقه رجوی جدا شدند، خاری در چشم رجوی ها شده است که تاب تحمل یک انجمن قانونی را نداشته و ندارند، قانون گریزان رجوی پنج شنبه نشان دادند که به قانون و محکمه عقیده ای ندارند و تاب تحمل حتی زندگی ساده جداشدگان را هم ندارند.

همین چند روز پیش بود که خانم اریسا رحیمی، همسر آلبانیایی آقای سر فراز رحیمی، از جداشدگان از این فرقه ی جهنمی، به محل زندگی دو جداشده، آقایان رضا اسلامی و علی هاجری رفته و از نزدیک نشان داد که جداشدگان با کارهای شرافتمندانه، نظیر کار کردن در کارواش و کارگاه مبل سازی، به زندگی مناسبی مشغول هستند و نان غیرت و بازوی خود را می خورند. خانم اریسا رحیمی برای مخاطبان نشان داد که اعضای سابق سازمان که اکنون جداشدند، بر خلاف تمام یاوه گویی های رجوی ها، از شرایط زندگی مناسبی در جامعه آلبانی برخوردار هستند.

اکنون رهبران این فرقه تروریستی، تمام کار و بار خود را رها کردند و به سنگ اندازی به سمت جداشدگان در آلبانی مشغول هستند، گویا سرنگونی که از دسترس خارج شده است، اکنون جداشدگان از سازمان، که مشغول زندگی عادی در آلبانی هستند به هدف عمده سازمان تبدیل شده اند.

سرنوشت فرقه رجوی برای جداشدگان، امری تمام شده و پایان یافته است، پرونده این فرقه برای جداشدگان، مختومه شده است و جداشدگان مشغول زندگی عادی خود هستند، اما این سازمان که چوب در لانه زنبوران می کند، باید بداند که اگر جداشدگان از این فرقه ساکت هستند و مشغول زندگی خود، این دلیل بر این نیست که جنایات رهبران این فرقه را فراموش کردند، بلکه قصد درگیر شدن با فرقه را ندارند، سران فرقه باید بدانند که جداشدگان می توانند در محکمه های آلبانی اقامه دعوا کنند و طلب عمر از دست رفته خود در فرقه رجوی را بکنند.

هوچیگری های امروز فرقه در آلبانی، امر جدیدی نیست و تازگی ندارد، بلکه برای جلوگیری از روند صعودی جدایی و فرار، مجبور هستند که هر مارک نچسبی به جداشدگان بزنند، به این امید که جلوی موج ریزش و فرار را بگیرند، وگرنه خود رهبران این فرقه ، از همه بهتر می دانند که جداشدگان فقط برای زندگی کردن و آزادی و آسایش خیال، از این فرقه ضد بشری جدا شدند و بس.
بور شدن سبک مغزان رجوی در آلبانی در این قضیه، امروز حاکی از آن است که وضعیت نابسامان درون فرقه بسا شکننده تر از آن حدی است که ما فکرش را می کردیم.

اعضای در بند سازمان نیز می دانند که این فرافکنی های مسئولین فرقه و خود را به این در و آن در زدن، فرار کردن از مسئله اصلی و بحران ریزش فزاینده ای است که دیر یا زود ، دامن مریم و مسعود را خواهد گرفت. زندگی حق همه است و کسی نمی تواند به زور و اجبار انسان ها را در بند و اسارت نگه دارد، اعضای سازمان هم اگر دوست ندارند تمام عمر خود را در زندان بگذرانند، باید همین امروز اقدام کنند و دست پس به سینه ی رجوی ها بزنند وزندگی شیرین را تجربه کنند.

فرید

۲۸ تیر ۰۱ ، ۱۸:۲۰ ۰ نظر
صبور

از فعالیت سایبری گروهک منافقین چه می‌دانید؟

کانال‌های طنز یکی از پرطرفدارترین و پرمخاطب‌ترین‌ درگاه‌های فضای مجازی هستند. جایگاه مهم و تاثیرگذار این کانال‌ها در افکار عمومی این بار توسط عناصر گروهک تروریستی منافقین مورد هدف قرار گرفته است.

ویدئویی در فضای منتشر شده است که نشان می‌دهد محتوا برخی از این کانال‌های طنز با چاشنی انتقادات ریشه‌ای نسبت به نظام و حاکمیت در کمپ منافقین تولید شده است. عناصر گروهک تروریستی منافقین در میانه‌های تابستان سال ۹۵ با حمایت مستقیم آمریکا و اتحادیه اروپا از کمپ لیبرتی در عراق، روانه کمپی در آلبانی شدند.

منافقین ضمن خرید هزاران دستگاه کامپیوتر از یک شرکت آلبانیایی، با پرداخت مبلغی هنگفت، سرویس‌های اینترنت بسیار پرسرعت خریداری و مجوز نصب آنتن بر بالای کوه داجتی تیرانا را دریافت کردند و به این ترتیب یک شبکه مخابراتی برای کمپ‌های خود راه‌اندازی کردند. شبکه‌ای که عناصر منافقین از آن برای پیشبرد پروژه عملیات روانی علیه مردم ایران بهره می‌برند.

نکته مهم این است که چنین گروهک تروریستی قطعاً بدون حمایت و چراغ سبز آمریکا و دلار‌های سعودی، سرکردگان گروهک تروریستی منافقین نمی‌توانستند تشکیلات مافیایی و تروریستی داشته باشند.

بیشترین فعالیت تیم‌های گروهک منافقین با حساب‌های جعلی و روبات‌هایی که به‌صورت هدفمند در فضای مجازی فعالیت می‌کنند، است. این حساب‌ها وظیفه دارند اخبار منفی ایران را برجسته، درباره شرایط ایران دروغ‌پردازی و به افراد واقعی به‌خاطر نظرات همسوشان با آرمان‌های انقلاب اسلامی حمله ‌کنند و فقط علیه جمهوری اسلامی ایران و در حمایت از گروهک تروریستی منافقین فعالیت کنند.

۱۶ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۰۳ ۰ نظر
صبور

حادثه تاسف بار متروپل و باز هم نشخوار خزعبلات قیام و حسرت بدلی فرقه رجوی

ظهر روز دوم خرداد بخش هایی از ساختمان 11 طبقه متروپل در آبادان فرو ریخت و در نهایت تاسف تا این لحظه به گفته استاندار خوزستان جسد 31 شهروند آبادانی از زیر آوار بیرون کشیده شده است. بدنبال این حادثه تیم های عملیات نجات از سرتاسر کشور به محل حادثه اعزام شدند و همچنین مردم آبادان از اولین ساعات این حادثه دلخراش بصورت خودجوش در محل حاضر و بصورت شبانه روزی برای نجات انسان های گرفتار در این محل تلاش کردند. در حال حاضر عملیات جستجو برای نجات افرادی که زیر آوار هستند با شتاب و حساسیت بیشتری ادامه دارد. هیئت دولت به احترام جان باختگان حادثه آبادان و ابراز همدردی با خانواده های آنها هشتم خرداد را در سراسر کشور عزای عمومی اعلام کرد. مقامات قضایی و مسئولین دولت بر ضرورت برخورد شدید با متخلفان حادثه متروپل تاکید کرده اند. بدنبال این حادثه مردم شهرهای مختلف کشور با برگزاری مراسم های عزاداری همبستگی خود را با خانواده های قربانیان و مردم خوزستان و شهروندان آبادانی اعلام کردند.

متروپل آبادان

بدنبال این حادثه تاسف بار فرقه رجوی همانند گذشته با قطع کردن برنامه های عادی و پوشش اخبار این حادثه تلاش کرد همانند همیشه با سو استفاده از احساسات مردم و با بزرگ نمایی اخبار و تحریف واقعیت ها و اعلام فرا رسیدن مرحله قیام که عمدتا مصرف داخل مناسبات فرقه را داشته و برای انحراف اذهان نیروهای مسئله دار و با توجه به اینکه در روزهای گذشته موج جدیدی از فرار اعضا را داشته، افراد را به ماندن در مناسبات ضدانسانی خود ترغیب نماید.

سرکردگان این فرقه در سالهای گذشته و در موارد مشابه با ایجاد سر و صدا و تبلیغات فراوان تلاش کردند که پیامدهای اینگونه حوادث را به سود خود و در راستای فریب افکار اعضا مصادره نمایند ولی هر بار به یمن هوشیاری و شناخت عمیق مردم ایران که بخوبی ماهیت خیانت کارانه آنها را شناخته و کارنامه سراسر جنایت آنها را در اذهان خود دارند، خنثی شده است. مردم خوزستان بخوبی بیاد دارند که چگونه سران همین فرقه در اوج جنگ تجاوزکارانه عراق بر علیه ایران در کنار صدام دیکتاتور معدوم برعلیه مردم ایران جنگیدند و سینه های مدافعان وطن و همین نیروهای داوطلب آبادانی و خرمشهری که به دفاع از ناموس و خاک شهر و کشورشان برخاسته بودند شکافتند! مردم خوزستان فراموش نکرده اند که چگونه با همکاری اطلاعاتی سرکردگان رجوی و دادن گرا و مختصات محل های مسکونی به ارتش عراق سقف خانه ها را با موشک های غول پیکر در نیمه های شب برسرشان خراب و دهها نفر از پیر و جوان و کودک و زن و مرد را زیر آوار مدفون ساختند.

مردم خوزستان به یاد دارند که چگونه عوامل فرقه رجوی با پوش دفاع از شهرهای آبادان و خرمشهر سلاح ها را به پشت جبهه برای عملیات ترور منتقل و اطلاعات مختصات نظامی و موقعیت ها و جنگ افزارها را به دشمن متجاوز می دادند. خانواده های آبادانی فراموش نمی کنند که سالهاست دهها نفر از اعضای خانواده شان را رجوی در پادگان اشرف و در حال حاضر در آلبانی به اسارت گرفته و آنها را در بی خبری مطلق از عزیزانشان قرار داده است. به همین دلیل علیرغم اینکه مردم آبادان و خوزستان در این روزها در عزا و ماتم هستند و بدرستی و به حق به دنبال مطالبات خود از دولت و مسئولین برای بررسی علل این حادثه و مجازات مقصران و مسببان آن در هر رده و منصب و نهادی هستند اما چنانچه در یک هفته اخیر نشان دادند پشیزی برای خزعبلات و مزخرفات این فرقه که هویت و ماهیت پلیدش بر سو استفاده از روند حوادث و ارتزاق از رنج و خون مردم در راستای مقاصد پلیدش می باشد ارزش قائل نیستند و همانند همیشه مشت گره کرده شان دهان کثیف رجوی وعواملش را نشانه خواهد گرفت و بار دیگر حسرت بدلی بر این فرقه بدنام باقی خواهد ماند. در نهمین روز این حادثه جانکاه که قلب تمامی مردم ایران را بدرد و احساسات عموم را بشدت جریحه دار کرده بار دیگر به خانواده های جانبختگان تسلیت گفته و از مطالبات بر حق شان در مورد رسیدگی شفاف برای شناسایی و دستگیری و مجازات شدید عوامل این تراژدی انسانی در هر مقام و منصب و یا ارگان و نهاد قویا حمایت می کنیم. روحشان شاد و یادشان گرامی

۱۱ خرداد ۰۱ ، ۰۹:۰۸ ۰ نظر
صبور

حمله مریم رجوی به گزارشگر ویژه سازمان ملل

شورای دست ساز و بیکار فرقه رجوی باز به تولید اراجیفی پرداخت که برای ما جداشده ها تازگی ندارد. چون از ابتدای فعالیت فرقه این گونه موضع گیری های مسخره وجود داشته است و منطق رجوی این گونه است که هر کسی با ما نباشد بر ماست. شورای بی خاصیت آنها این بار سفر گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد به نام خانم آلنا دوهان به ایران را مورد حمله قرار دادند. در ابتدا باید دید که خانم دوهان در سفرش به ایران چه چیزی را بیان کرد که این گونه سران فرقه به آه و ناله پرداختند؟!

وی در کنفرانس مطبوعاتی گفت: “غرب باید تحریم ها را بردارد و از کشورهای مختلف خواست که دارایی های این کشور را از بلوکه کردن خارج کنند. چون این تحریم ها به بخش های مختلف اقتصاد فشار زیادی وارد کرده و بر روی گروه های آسیب پذیر و سرپرستان خانواده تاثیر دارد و عدم صادرات کالا باعث تورم است و امنیت غذایی مردم به خطر می افتد و “….

آلنا دوهان

آلنا دوهان – گزاشگر ویژه سازمان ملل

این قسمت مهم صحبت های خانم دوهان در تهران بود و حالا چه شده که سران فرقه به سوزش افتاده و در اولین قدم برای اینکه چهره وی را خراب کنند عنوان می کنند که روابط او با ناقضان حقوق بشر شناخته شده است و گفتار وی را نفرت آور می دانند و … باید گفت کلماتی که فرقه رجوی در مورد خانم دوهان استفاده می کند شایسته خود مریم رجوی است چون ایشان گزارشگر یک نهاد جهانی است و توسط آنان به ایران آمده و اتفاقا روی واقعیت های موجود انگشت گذاشته است. ولی چرا مریم رجوی این گونه می سوزد و بر علیه این خانم اقدام به موضعگیری می کند؟!

تفاوت مریم رجوی در این است که وی همچنان بر طبل تحریم های بیشتر علیه ایران می کوبد و از جناح های جنگ طلب و تروریست پرور می خواهد که فشار بیشتری بر مردم ایران وارد کنند. وی آن چنان در منجلاب خیانت و همکاری با غرب و اسرائیل فرو رفته که حاضر نیست کسی واقعیت های موجود در رابطه با تحریم ها بر مردم ایران را بشنود و هر کسی که این گونه موضعگیری کند باید مزدور و جیره خوار حکومتی نامیده شود همان کاری که از ابتدای تاسیس فرقه انجام می داد و اکنون هم سعی دارند با همان شیوه مسخره و کثیف افراد را بترسانند و تحت فشار قرار دهند.

کینه حیوانی مریم رجوی علیه مردم ایران تازگی ندارد و برای توجیه این کار سعی می کند سس به اصطلاح آزادی خواهی نیز به آن اضافه کند ولی ما و همه نفراتی که از آنان جدا شدیم می دانیم هر کسی با وی باشد انقلابی است و اگر علیه وی موضعگیری کند یک شبه تبدیل به مزدور می شود حتی اگر فرد مربوطه گزارشگر سازمان بین المللی حقوق بشر باشد!

باید برای مریم رجوی و شورای باسمه ای آن متاسف بود که دست و پای الکی میزند و در برابر گزارش نماینده یک نهاد بین المللی قطعاً راهی از پیش نمی برد. بنیاد تشکیلات فرقه رجوی روی فریبکاری و حقه بازی سوار است و اگر مریم رجوی ذره ای از این خط کوتاه بیاید دیگر از تشکیلاتش چیزی باقی نمی ماند. رجوی ها اولین کسانی هستند که از همان ابتدا دوست و مزدور غرب بودند و به اسم مبارزه با غرب همه را فریب داده و اکنون سر در آخور آنان، سعی می کنند برای خودشان شخصیتی بخرند. ولی غرب می داند گروهی مانند فرقه رجوی هیچ وقت قابل اعتماد نیست چون آنان هیچ اصول و پرنسیبی برای کار خود نداشته و هر روز خودشان را به شکلی در می آورند که مورد نیازشان باشد.

چه خوب که خانم آلنا دوهان واقعیت های موجود و اثرات تحریم های غرب را روی مردم ایران دیده و گزارش داده و این ضربه بزرگی به مریم رجوی و دار و دسته جنایتکارش می باشد و اطلاعیه شورای باسمه ای فرقه به خوبی نشان داد که همه اعضای آن مشتی خودفروخته و مزدور هستند که سودای قدرت چشمشان را کور کرده است.

هادی شبانی

۰۴ خرداد ۰۱ ، ۱۹:۲۰ ۰ نظر
صبور

باز نشر یادداشت مسعود خدابنده در رسانه های ایران

پایگاه اینترنتی مرکز اسناد انقلاب اسلامی در رابطه با سفر اخیر سیاستمدار بدنام و بازنشسته امریکایی، مایک پمپئو مطلبی را با عنوان عنوان رمزگشایی از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی به قلم مسعود خدابنده منتشر کرد:

“مایک پمپئو در 26 اردیبهشت 1401 در آلبانی به مقر مجاهدین خلق رفت و با مریم رجوی ملاقات کرد. مسعود خدابنده عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق و مسئول اسبق تیم حفاظت از مسعود و مریم رجوی در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی قرار داده، از دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در آلبانی رمزگشایی کرده است.”

مسعود خدابنده در این یادداشت تحلیلی، ابتدا توضیحاتی در مورد شخص مایک پمپئو و سابقه او و همچنین مریم رجوی به عنوان رهبر کنونی سازمان مجاهدین خلق ارائه می دهد. او در ادامه به دلایل اصلی سفر پمپئو به آلبانی،  منفعت او از دیدار با مریم رجوی و همچنین منفعت مریم رجوی از این ملاقات می پردازد.

در قسمتی از این یادداشت می خوانیم:

“سازمان مجاهدین خلق که پنج دهه قبل با شعار ضدامپریالیستی شکل گرفت، امروز دیدار با رئیس سابق سازمان سیا را جشن می ‌گیرد. چرا؟ چون سازمان مجاهدین خلق و مشخصا مسعود رجوی بهای آزادی و استقلال را نپرداخت؛ چون پایه‌ های عقیدتی و استراتژیک سازمان سست بود. فرقه رجوی، به امید پیروزی زودرس، خود را در اختیار قدرت ‌های بیگانه قرار داد و خواسته یا ناخواسته وارد دستگاه استحاله کننده همان امپریالیسمی شد که روزی مدعی مبارزه با آن بود.”

این مطلب همان روز در سایت انجمن نجات و همچنین بسیاری از رسانه های داخل کشور درج شد. از جمله:
خبرگزاری تسنیم، همشهری آنلاین، روزنامه ایران، رجانیوز، ایران اکونومیست، خبربان، آرمانی نیوز، خبر پو، هفته آنلاین، خبر فارسی، خبرخوان رخداد، تیتر 24، مونیتور نیوز، خبیر نیوز، راهبرد معاصر، قطره، با خبران و غیره.

جالب است که وقتی موضوع دیدار مایک پمپئو و مریم رجوی در گوگل جستجو می شود بیشتر این یادداشت که در سایت های متعدد انعکاس یافته جزو اولین پیشنهادات موتور جستجوی گوگل است.

عاطفه نادعلیان

۰۴ خرداد ۰۱ ، ۰۹:۱۸ ۰ نظر
صبور

وزیر اطلاعات: جاسوسی احمدرضا جلالی برای رژیم صهیونیستی موضوعی اثبات شده است

🔸وزیر اطلاعات: جاسوسی احمدرضا جلالی برای رژیم صهیونیستی موضوعی اثبات شده و حکم اعدام او کلیه مراحل قضایی را طی کرده است

🔹دولت سوئد به نیابت از رژیم صهیونیستی و آمریکا، مدتی پس از بازداشت و محاکمه جلالی به صورت غیرقانونی حمید نوری هم‌وطن ما را در سوئد بازداشت، بلکه به نوعی گروگان گرفت.
🔹از اتفاقات عجیب این بود که دولت سوئد پس از بازداشت این جاسوس در ایران به او اقامت دائم داد و پس از محاکمه و صدور حکم اعدامش به وی تابعیت سوئدی داد و از آن پس به عنوان شهروند این کشور از او حمایت نمود.
🔹ما اطلاع داریم که سوئدی‌ها با طراحی رژیم صهیونیستی و آمریکا موضوع جلالی را پیگیری می‌کنند و حمید نوری را با توطئه و سناریوی گروهک تروریستی منافقین به گروگان گرفته‌اند.

۲۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۷:۱۶ ۰ نظر
صبور

دیدار مریم قجر با پمپئو برگ دیگری از وطن فروشی رجوی ها

مایک پمپئو رئیس سابق سازمان سیا و وزیر خارجه سابق آمریکا در دولت ترامپ و یکی از ضد ایرانی ترین افراد آن کابینه، روز ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۱ به مقر فرقه در آلبانی رفت و با مریم قجر دیدار کرد. پمپئو در صحبت های خود از مزدوری رجوی ها برای اربابان خود پرده برداشت و از خیانت ها و وطن فروشی های فرقه رجوی تشکر کرد و گفت: ” مایلم به شما بگویم، به‌عنوان یک وزیر خارجه سابق، که آمریکا قدردان است و عمیقا به شما احترام می‌گذارد”.

وی سپس به نقش فرقه رجوی در برنامه ایران هراسی اربابان اشاره نمود و گفت که تبلیغات ضد ایرانی و جاسوسی های فرقه در غرب، در حالی که خود را به عنوان ایرانی معرفی می کنند، جایگاه خاصی در طرح و برنامه اربابان ضد ایرانی برای دامن زدن به ایران هراسی و مانع تراشی و محدود کردن پیشرفت های ایران دارد. او گفت: “ما در واشنگتن و سراسر جهان، به شما نیاز داریم تا توانایی‌های تهران را به رهبران جهان معرفی کنید.”

وی در ادامه به نقش وطن فروشانه فرقه تروریستی رجوی در پیشبرد خط ایران هراسی آمریکا و برنامه ای که اربابان برای آینده دارند و نقشی که فرقه در فضای مجازی ایفا می کند اشاره نمود و گفت: “اکنون صرف‌نظر از این‌که چه کسی در کاخ‌سفید است، لازم است دولت آمریکا دستش را به سمت مقاومت ایران [فرقه تروریستی رجوی] دراز کند و از ظرفیت‌های فوق‌العاده آن استفاده کند. اشرف 3 چنین جایی است که باید روی آن تمرکز کرد ”

با این وجود پمپئو اعتراف نمود که علیرغم تمام وطن فروشی های فرقه تروریستی رجوی، هنوز مقامات رسمی در آمریکا حاضر نیستند این فرقه تروریستی را به رسمیت بشناسند. وی گفت ” یک عامل مفقوده جدی در سیاست ایالات متحده در قبال ایران عدم حمایت سیاسی از اپوزیسیون است.”

پمپئو البته در انتها یک تو سری به رجوی ها زد و برای محکم کاری، تعهد رجوی ها برای ایجاد کشوری غیر پیشرفته که اجازه داشتن توان هسته ای ندارد را یادآوری نمود. مریم قجر نیز در سخنان خود با شقاوت هرچه تمامتر خواهان تحریم های همه جانبه علیه مردم ایران شد تا به پمپئو بگوید که او حتی از وی و ترامپ نیز ضد ایرانی تر است.

وی بار دیگر کاسه گدایی را نزد آمریکایی ها دراز نمود و با اشاره به آماده بودن فرقه برای مزدوری به هر شکل آن، خواهان به رسمیت شناختن فرقه شد. وی برای به دست آوردن دل اربابان، در جواب تو سری پمپئو بار دیگر تعهداتش به اربابان را تکرار کرد و اطمینان داد که اگر روزی اربابان آنها را به رسمیت شناخته و اگر آنها به حکومت برسند متعهد هستند که از پیشرفت هسته ای ایران جلوگیری کنند و تاکید نمود حکومت مورد نظرش غیرهسته‌ ای است.

البته رجوی ها کور خوانده اند. چون همانگونه که مزدوری برای صدام و عمل به عنوان یک ارتش خصوصی برای او چیزی جز بدنامی و نکبت برای آنها به دنبال نداشت و مورد تنفر عموم مردم ایران قرار گرفتند. مزدوری برای اربابان جدید و درخواست سنگدلانه از یکی از ضد ایرانی ترین دشمنان مردم ایران برای افزایش تحریم های ضد انسانی که مردم ایران را هدف گرفته است نیز نه تنها سودی برای رجوی ها خواهد داشت بلکه باعث منفور شدن بیش از پیش آنها در نزد مردم ایران خواهد شد.

صالحی

۲۷ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۸:۱۸ ۰ نظر
صبور

کار و کاریابی، ترفند پلید فرقۀ رجوی برای کارگران

در هفتۀ مبارک کار و کارگر قرار داریم و فرقه رجوی که ید طولانی و سابقه ننگینی در فریب قشر کارگر دارد برای اینکه مورد سیبل نهادهای حقوق کارگران قرار نگیرد با فرافکنی و دجالگری منحصر به فرد ، شروع به پخش برنامه ها و سرودهایی در حمایت از حقوق کارگر نموده و این در حالی ست که این فرقه مخرب از مقوله کار و کارگر به نفع منافع خود استفاده و بهتر است بگوییم سوء استفاده کرده و با عنوان کاریابی در کشورهای غربی ، افراد جوان و توانا را جهت عضوگیری در تشکیلات خود فریب و در نهایت جذب مینمود و از آنجاییکه کارگران شریف ترین طبقه اجتماع بوده و چرخش دست و بازوی آنها باعث چرخش چرخه های زندگی جامعه و امتداد رگه های حیات در مجاری، هستی و دولت هاست و بدور از سیاست و برای رزق و روزی و ترقی دولت و ملت تلاش می کنند فرقه رجوی با یک بازی سیاسی پلید و ضد انسانی و لطمه زدن به دولت مخالفش ، دست و بازوی آنها را با اسارت ذهنی و عینی یعنی عقیم نمودن خلاقیت ها ، شکسته و اهداف خود را محقق میسازد و نام مقدس مجاهد که میتوان گفت مجاهدین واقعی و فی سبیل ا… کارگر بوده به یغما برده.
هرگز فراموش نمیکنم که چگونه با موضوع کار همراه با تحصیل و پناهندگی در یک کشور توسعه یافته اروپایی و در طلایی ترین دوران زندگی ام مرا فریب و جذب خود کردند و با معرفی کشورعراق به عنوان سکوی پرتاب به کشور مورد نظر، من را سالیان سال حبس کردند و به جای کار ، شبانه روز به صورت گروهی از من و دیگر افراد بیگاری می کشیدند و در ادبیات قرون وسطایی آنها کار کردن بدون وقفه و بی استراحت یک ارزش مطلوب میشد و کارها را به دو دسته سیاه و سفید تعریف و تقسیم می کردند و هرکسی که بدون چون و چرا و شبانه روز مشغول به کارهایی همچون خالی کردن سپتیک را شاخص قرار میدادند. البته هیچ تشویقی در کار نبود بلکه باید از سبد طلبکاری هایمان از سازمان به سبد بدهکاری هایمان به رهبر فرقه بیافزاییم و این بود بهترین حقوق یک کارگر در قابوس و منطق رجوی ملعون و جالب اینکه باید در حین کار لحظاتی را که ذهنت فکر خانواده و یا اینکه استراحت میرفت را دستگیر و در جمع افراد به عنوان لحظات شیطانی مطرح میکردیم. آری این نیز یکی دیگر ازحقوق یک کارگر در فرقه تروریستی و ضد حقوق بشر رجوی است که امروزه و هر سال در روز جهانی کارگر ژست حامی کارگران را میگیرد و شعار سر میدهد البته زمان، این فرقه و برخورد آنها را با کارگر رسوا نمود و این رسوایی توسط افراد جداشده از این فرقه که با موضوع کار فریب و جذب شده بودند انجام شده.

۱۱ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۵:۴۴ ۰ نظر
صبور

هدیه منافقین به معلمان در روز بزرگداشت مقام معلم

هرساله تیترهایی مشخص از سوی منافقین در حمایت از قشر زحمتکش معلم انتشار می یابد؛ از «مرگ خاموش معلم» تا ده ها تیتر چشم نواز!!! دیگر...

شکی نیست قشر فهیم معلم مطالبات بحقی دارد که در بحبوحه کش و قوس های سیاسی کمرنگ شده و کمتر به آن پرداخته شده است؛ اما هدف نفاق از تیترهای ثابت هرساله چیست؟

آیا اعلان مطالبات از سوی فرهنگیان به منزله نومید شدن از نظام جمهوری اسلامی است؟ آیا تجمعات صنفی نشانگر قهر قشر معلم از نظام است؟ یا اینکه مطالبات صنفی یک حرکت طبیعی در همه نظام های مردم سالار دنیاست؟

بدیهی ست معلمان کشور همواره در خوشی و ناخوشی ها و علیرغم مطالبات به حق خود، پای نظام خود ایستاده اند و این مسئله را بارها و بارها در بزنگاه های گوناگون نشان داده اند.

حال سوال اینجاست؛ علت تیترهای حمایت گونه منافقین در ایام بزرگداشت مقام معلم چه می تواند باشد؟

شاید پاسخ را بتوان به دو دلیل مرتبط دانست: اول و عمده ترین دلیل، پاک کردن تاریخچه قساوت خود نسبت به معلمان؛ دوم موج سواری بر مطالبات برحق فرهنگیان که کار همیشگی آنان است.

حافظه تاریخی ملت یادآوری می کند که در روز بزرگداشت مقام معلم سال 62، منافقین در دو شهر ایران اسلامی؛ هدایایی مشابه به دو معلم زحمتکش تقدیم کردند:

قاسم آذر ارجمند معلم لنگرودی که در چنین روزی با تهیه قرص نانی عازم خانه اش بود و در بین راه توسط دو منافق موتور سوار و با اصابت تیر به ناحیه گلو و قلب به شهادت رسید و کمیل فرزانگان مدیر مدرسه ای در شهر رضا که در همان تاریخ توسط بمب کارگذاری شده منافقین به شهادت رسید.

اینچنین است که منافقین همه ساله تلاش می کند تا با انتشار یادداشت هایی طویل خود را حامی معلمان نشان داده و جنایات خود را نسبت به معلمان پنهان نمایند؛ شیوه ای نخ نما شده که سال هاست برای ملت ایران و اقشار گوناگون منجمله فرهنگیان رنگ و بویی نداشته و ندارد.

البته حمایت منافقین از فرهنگیان به همین جا ختم نمی شود و 156 نفر از جامعه فرهنگیان از جمله مدیر، معاون، معلم، خدمتگزار و کارمند آموزش و پرورش در طول چهل سال عمر انقلاب اسلامی در جای جای ایران عزیزمان طعم این هدایا را چشیده اند.

۱۰ ارديبهشت ۰۱ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر
صبور

چرا مجاهدین خلق نمی خواهند گزارشگر سازمان ملل به ایران سفر کند؟!

بنابر گزارش ها قرار است که سازمان ملل برای بررسی آثار تحریم های ضدانسانی امریکا بر مردم ایران گزارشگر به ایران بفرست. تحریم های ظالمانه ای که با بهانه های مختلف دقیقا مردم ایران را هدف قرار داده و به همین دلیل هم تا امروز آثار مخربی روی مردم ایران داشته است. البته فراموش نکنیم گروه و فرقه ضد مردمی رجوی از همان ابتدا بر تحریم مردم ایران پافشاری کرده و اکنون که سازمان ملل تصمیم گرفته تا گزارشگر خود را برای بررسی آثار مخرب تحریم ها به ایران بفرستد همین فرقه و سران خود فروخته اش خود را به در و دیوار می زنند تا با سنگ اندازی شاید بتوانند برنامه سفر گزارشگر سازمان ملل به ایران را مختل کنند.

بازدید گزارشگر سازمان ملل در مورد تاثیر تحریم ها در ایران ممکن است به صدور قطعنامه ای از سوی سازمان ملل برای لغو بعضی تحریم ها بیانجامد که مردم بتوانند به مواد غذایی بیشتر و دارو وووو دسترسی داشته باشند که همین موضوع به مذاق فرقه رجوی خوش نیامده است. چون هدف فرقه رجوی گرسنه ماندن مردم ایران هست که با خیال خام خود مردم را به خیابان بکشانند و از آب گل آلود شاید ماهی نصیبشان شود، اما، از نظر نگارنده اگر همین الان وزارت کشور در ایران مجوز تظاهرات آزاد برای فرقه رجوی صادر کند و اگر این فرقه بتواند در درون ایران عده ای را برای تظاهرات گردهم بیاورد مطمعناً با واکنش منفی مردم ایران روبرو خواهند شد چون مردم ایران خیانت های رجوی در زمان جنگ ایران و عراق را هرگز فراموش نکرده و نخواهند کرد و این فرقه در نظر مردم ایران منفور است. هر کسی باور ندارد می تواند به راحتی امتحان کند و از خارج ایران با تلفن چند شماره داخلی را گرفته و خود را مجاهد و نماینده مسعود رجوی معرفی کند تا ببیند با چه فحش های رکیکی روبرو خواهد شد، آزمایشی بسیار آسان و کم خرج.

فرقه ضد ایرانی رجوی که از دامن صدام ملعون با شیرجه به دامن سعودی و سپس آمریکا پریده فریاد خود را بلند کرده که دعوت از گزارشگر سازمان ملل دور زدن تحریم هاست، واقعآ بایستی به این عنترها و بوزینه ها گفت: گیریم که دور زدن تحریم ها در دستور کار رژیم باشد شما چرا خود را جر می دهید؟ اگر شماها ذره ای به فکر مردم ایران بودید برای هر چه بیشتر تحریم مردم ایران به دست و پای امریکا نمی افتادید. اما طی این سال های اخیر نقاب از چهره شما افتاد وچهره ضد مردمی تان برای همه افشا شد. امروزه بر کسی هم پوشیده نیست که یکی از عوامل تحریم های مخرب برعلیه مردم ایران شما و لابی های شما در آمریکا بوده اید.

جیغ های بنفش فرقه و سران خود فروخته شان در حالیست که رجوی ها دقیقآ آگاه هستند که تحریم ها ازهمان ابتدا تنها دامنگیر مردم ایران بوده و هیچ تأثیری هم بر رژیم و عملکردش نداشته، اما به دلیل ماهیت ضد ایرانی این فرقه که همیشه و از ابتدای انقلاب 57 بر ضد مردم ایران بوده فرقه را وادار به موضعگیری برعلیه مردم ایران و تآکید بر ادامه تحریم مردم ایران می کند.

۰۹ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۹:۰۷ ۰ نظر
صبور

دشنام و تهدید فرقه رجوی علیه مخالفان در فضای مجازی

ظاهراً خط برخورد تهدید و توهین و تهمت سال های گذشته و جنگ روانی علیه مخالفان سازمان مجاهدین خلق در سال جدید نیز همچنان در دستور کار این فرقه تروریستی قرار گرفته است.

طبق آخرین اطلاعات بدست آمده از اعضای ساکن در اردوگاه فرقه رجوی در آلبانی، مریم رجوی طی سلسله نشستهای جمع بندی که در ابتدای سال 1401 برگزار کرده است، خط برخورد فاشیستی با مخالفان و جداشدگان را همچون سالهای گذشته در دستور کار تشکیلات فرقه ای اش قرار داده تا با ایجاد جنگ روانی علیه مخالفان در فضای مجازی، به زعم خود تشکیلات در حال اضمحلالش را از بن بست مرگباری که در آن گرفتار شده و سقوط حتمی نجات دهد.

عناصر فرقه رجوی طبق خطوط داده شده از جانب سازمان مجاهدین خلق اقدام به فحاشی و تهدید علیه جداشدگان و منتقدان و حتی علیه بستگان و خانواده های آنان در فضای مجازی نموده و از رکیک ترین الفاظ مادون ترین عناصر جامعه در دستگاه لمپنیزمی که خاص شخص مسعود رجوی است استفاده می کنند.

فرقه رجوی اقدام به گذاشتن پیام های تهدید آمیز و توهین آمیز در صفحات فیس بوک و توئیتر و اینستاگرام و غیره متعلق به جداشدگان نموده و تلاش می کند تا به زعم خودش آنان را به لحاظ روانی با فحاشی و حتک حرمت علیه آنان و خانواده هایشان تحت فشار قرار دهد تا شاید از مخالفت خود دست بکشند.

این پیام ها با اسامی جعلی بسیاری مانند “کیان سامانی”، “الیاس برهاتسا”، و غیره برای خودم و دیگر دوستانم ارسال شده است که ماهیت تروریستی فرقه رجوی را زمانی که دیگر دستش از سلاح و مرز کوتاه است و در بیش از هزار کیلومتر دورتر ابزاری به غیر از صفحه کلید در اختیار ندارد آشکار می سازد.

باید اعتراف کنم که به هر میزان که زمان میگذرد و من از گنداب متعفن فرقه رجوی فاصله میگیرم بیشتر به عمق ماهیت کثیف و مهوع مسعود رجوی که واقعاً شرمگینانه عمرم را به پای دروغ و دغل های او هدر دادم پی می برم.
اما ختم کلام اینکه من و ما تصمیم گرفته ایم که علیه دستگاه نیرنگ و فریب مسعود رجوی بایستیم و تا رهایی کامل اسیران گرفتار در اردوگاه سوم در آلبانی در این مسیر مقاومت کنیم و در این راه از دادن هیچ بهایی نهراسیم.

بخشعلی علیزاده

۰۵ ارديبهشت ۰۱ ، ۱۹:۰۶ ۰ نظر
صبور

درخواست حقیرانه مجاهدین از بایدن برای ادامه تحریم ها

از اسفند گذشته تاکنون، مریم رجوی چندین بار دست به دامان نمایندگان پارلمان انگلیس و آمریکا شده تا به هر قیمت توافق هسته ای ایران را به بن بست بکشانند و مجاهدین را بعنوان جایگزینی برای جمهوری اسلامی مورد حمایت قرار دهند. در این مسیر، چندین دوجین لابی غربی آنان نیز با گرفتن بودجه های کلان به میدان آمده اند تا این خط را هرچه بیشتر گسترش دهند. در هفته های اخیر نیز که مبحث خروج سپاه از لیست سیاه آمریکا برجسته شده، تمام تلاش این فرقه بر آن تمرکز یافته و اقدامات گوناگونی برای فشار آوردن به بایدن انجام گرفته است. در عین حال می دانیم که مریم رجوی بیش از آنکه بخواهد روی مسائل اتمی ایران زمان صرف کند، درگیر بحران تشکیلاتی فرقه است و بیشترین انرژی خود را به آن اختصاص داده تا بلکه جلوی ریزش نیرو گرفته شود. لذا نمی توان گفت ورود مریم به «مسئله اتمی و لیست تروریستی آمریکا» لزوماً خواست یا اراده رجوی است چرا که صهیونیست ها در ازای حمایت های مادی و معنوی از مجاهدین، درخواست هایی هم از ایشان دارند و آن ایفای نقش یک سرباز سیاسی (برای اسرائیل) در حمله به جمهوری اسلامی است.

در واقع همانگونه که مسعود رجوی از صدام پروژه دریافت می کرد تا در داخل ایران عملیات تروریستی انجام دهد (به شهادت رسانیدن سرهنگ صیاد شیرازی، ترور اسدالله لاجوردی و نمونه های مشابه)، پس از اشغال عراق نیز مریم قجرعضدانلو پروژه های خود را از اسرائیل و سعودی تحویل می گیرد و در ازای انجام آن بودجه های نجومی دریافت می کند. بیاد داریم که اولین بار عکس هوایی تأسیسات اتمی ایران را از صهیونیست ها گرفتند و با افشای آن مدعی شدند یافته های خود سازمان مجاهدین در داخل ایران است… امروز هم آنان بودجه می گیرند تا به اسم «مردم ایران» یا تحت عنوان «یک تشکل ایرانی» علیه توافق اتمی و خروج سپاه از لیست تروریستی فعالیت کنند و بار آنرا از دوش صهیونیست ها بردارند. به زبان دیگر، صهیونیست ها این پروژه را به مجاهدین می دهند تا خودشان مطرح نباشند و بگویند این درخواست از سوی خود ایرانیان است و به این کار مشروعیت بدهند.

آخرین اقدام ضدایرانی مریم رجوی، جمع آوری امضا از حامیان خود در آمریکا تحت عنوان گروهی از «دانشمندان و متخصصان ایرانی» مقیم آمریکاست که آنرا به صورت نامه سرگشاده به بایدن فرستاده اند و خواهان «ادامه تحریم ها و برهم زدن توافق اتمی» شده اند. این افراد (که همگی تابعیت آمریکایی دارند و سوگند خورده برای دفاع از منافع آمریکا هستند و فقط یک اسم ایرانی را یدک می کشند)، خود را نماینده مردم ایران جا زده اند و علیه ملت ایران فعالیت می کنند.

۲۹ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۲۱ ۰ نظر
صبور

لیست جعلی رجوی درباره اعدام‌های دهه ۶۰

درباره اعدام‌های سال ۱۳۶۷، مسعود رجوی در آغاز مدعی شد که تعداد آن، ۶۴۰۰ نفر است اما کم کم این آمار را تغییر داد. از این رو در مرحله بعد ادعا کرد این تعداد ۱۲۰۰۰ نفر بوده و بعد مدعی شد که ۲۰ الی ۳۰ هزار نفر از اعضای سازمان توسط جمهوری اسلامی اعدام شده‌اند. او حتی در این راستا کتابی هم منتشر کرد تا عدد ۳۰ هزار نفر اعدامی را ثبت کند. رجوی تلاش می‌کرد با استفاده از این لیست، در مجامع جهانی علیه جمهوری اسلامی اقامه دعوی کند.

از این‌رو لیست ارسالی به سازمان ملل همراه با انبوهی از اسامی تنظیم شد و گروهی نیز به عنوان شهود ادعا کردند که آن لیست صحت دارد. اما چندی بعد، تعدادی از افراد که بعدها از سازمان جدا شدند شهادت دادند که حرف‌هایشان در مورد اعدام‌ها دروغ بوده است.

درباره لیست تنظیم‌شده از سوی سازمان امروز می‌توان ادعا کرد بسیاری از اسامی مندرج در آن اصلا وجود خارجی نداشتند؛ برخی از اسامی کسانی بودند که در سال‌های قبل به خاطر جرم‌هایی مانند قتل یا قاچاق مواد مخدر اعدام شده بودند و هیچ ارتباطی با سازمان نداشتند؛ تعدادی نیز در این لیست بودند که گواهی فوت آنها نشان می‌داد بر اثر تصادف مرده‌اند و تعدادی نیز در درگیری‌های مسلحانه سازمان کشته شده بودند. حتی سازمان تعداد بالایی از کشته‌شدگان عملیات موسوم به فروغ جاویدان (مرصاد) را هم به این لیست اضافه کرد.

رجوی و انقلاب

این لیست‌سازی اولا به خاطر پشتیبانی سازمان‌های اطلاعاتی ضد ایران از مجاهدین خلق (مشخصا سازمان سیا که رابط آن زمانش سیدمحمد سیدالمحدثین بود) موفق بود. سندسازی‌ها، شهادت‌های دروغین و ارقام و اعداد با روش‌های اطلاعات‌شویی در نشریات به‌اصطلاح معتبر و مراکزی که تحت تاثیر بودند – مثلا کتابخانه کنگره امریکا که این روزها دیگر هر چیزی را تحت نام سند منتشر می‌کند و استقلالی برایش باقی نمانده – توانست به این شکل مورد استفاده دوایر ضد ایرانی قرار گیرد و ثانیا نه اولین مورد کشته‌سازی بود و نه آخرین آن.

به خاطر دارم اولین نمونه کشته‌سازی در همان سال نخستی بود که مجاهدین به عراق رفته بودند. حسن جزایری از دوستان آن زمان و محصل در لندن بود که بیماری قلبی داشت. وی برای تعلیمات به همراه عده‌ای به عراق اعزام شد (سازمان این افراد را تحت عنوان عضو به عراق می‌برد و سپس شروع به لیست‌سازی می‌کرد چون به ازای تعداد اعضا از صدام سرانه می‌گرفت) و چندی بعد در زمین مانور «کفری» به خاطر آفتاب ‌زدگی و اهمال در رسیدگی و تشدید بیماری قلبی فوت کرد. بعد از اینکه جزایری در آن گرما غش کرد، او را در خودرو رهایش کردند و بعد از مانور متوجه شدند که مرده است. جالب است که همسرش لیلا جزایری (نام اصلی‌اش اعظم ملاحسنی کهنه است که بخاطر خلاف‌های متعدد مالی مجبور شد نامش را عوض کند) و پسرش (محمدحنیف جزایری) از آن زمان تابه‌حال در نشریات و مقالات مدعی شده‌اند که حسن در ایران اعدام شده است.

از این قبیل موارد بسیار زیاد است. مثلا تا زمان عملیات فروغ جاویدان، سازمان خیلی از کسانی که در درگیری‌های مسلحانه کشته می‌شدند را لیست می‌کرد و از آن بهره‌برداری تبلیغاتی می‌کرد. مسعود رجوی نام این کار را «بانک خون» گذاشته بود و اسمی را که بعدا به لیست اضافه می‌شد «بهره بانک خون» می‌نامید.

بعد از عملیات فروغ جاویدان، سازمان پی برد که ایجاد لیست‌های ساختگی، بازدهی بالایی – بویژه در مجامع بین‌المللی – برای مجاهدین خلق دارد؛ از این‌رو از آن زمان، این روند تشدید شد و این کار سیستماتیک ادامه پیدا کرد تا جایی که «کشته‌سازی» جایگاه بالاتری از «تروریسم» گرفت.

یادم هست در سال ۱۹۹۴ زمانی که مریم رجوی را بعد از اعلام ریاست جمهوری وی در عراق به پاریس آوردیم (من مسئول انتقال و حفاظت بودم) و هدف هم شروع کار سیاسی و بازکردن جای پا برای مسعود رجوی بود، وی نتوانست کاری کند و فرانسه در سال ۱۹۹۷ او را مجددا به عراق فرستاد. بعد از این ماجرا، مسعود برای جبران این شکست، بلافاصله تیم‌های عملیاتی را به ایران اعزام کرد. اما از آنجا که ایران در بالاترین سطوح به اطلاعات دسترسی داشت، تیم‌ها تک‌تک به محض ورود دستگیر می‌شدند. مسعود رجوی خوب می‌دانست که تیم‌های عملیاتی به محض ورود به ایران لو می‌روند ولی باز تعداد بیشتری از افراد را اعزام می‌کرد. واقعیت آن است که او هدفش ترور نبود بلکه هدف کشته‌ سازی بود. او می‌خواست این افراد به محض ورود به ایران دستگیر و اعدام شوند.

مشخصا یادم هست بابک امین آنقدر در تهران خمپاره زده بود که دیگر به لحاظ جسمی توان نداشت ولی باز او را بیرون نمی‌کشیدند و اصرار می‌کردند این عمل را ادامه دهد. سازمان از اعضاء می‌خواست‌ هرچه بیشتر آدم بکشند و بعد نارنجک بیندازند و سپس سیانور بخورند تا خودشان هم کشته شوند. آرش صامتی‌پور یکی از این افراد بود که با وجود کشیدن نارنجک و خوردن سیانور به خاطر کمک نیروهای امنیتی جان سالم به در برد و البته یک دستش قطع شد.

اهداف ترورها اصلا مهم نبود، بلکه سر و صدا مهم بود. بزرگ‌ ترین ضربه‌ای که رجوی آن زمان خورد، قطع اعدام‌ها بود. یعنی نیروهای امنیتی ایران و قوه قضائیه هم متوجه شدند که این افراد برای کشتن به ایران نمی‌آیند بلکه برای کشته‌شدن اعزام می‌شوند.
سازمان مجاهدین همین استراتژی را در عراق بعد از صدام هم پیاده کرد. به هنگام تحویل کمپ اشرف، سازمان به عراق اعلام کرد که یک‌ سوم شمالی را تحویل می‌دهد ولی از طرف دیگر اعضاء را بسیج کرد تا در مقابل نیروهای عراقی بایستند. به آنها گفته بودند عراقی‌ها آمده‌اند تا شما را دستگیر کرده و به ایران تحویل بدهند. حتی گفته بودند اتوبوس‌های ایران منتظرند تا شما را به اوین منتقل کنند تا به محض رسیدن به ایران اعدام شوید. از این‌رو ابعاد درگیری اعضای سازمان با نیروهای عراق بیشتر شد و به تبع، این درگیری کشته‌هایی هم داشت؛ کشته‌هایی که سازمان از آنها علیه دولت عراق استفاده کرد و به عنوان برگ برنده در مجامع بین‌المللی علیه عراق به کار برد. از سوی دیگر در داخل هم با «شهید» نامیدن آن کشته‌شدگان، الباقی اعضاء را شستشوی مغزی دادند و با احساساتشان بازی کردند.

باید گفت بعد از سقوط صدام با توجه به از کار افتادگی فیزیکی نیروهای سازمانی، ترورها غالبا توسط نیروهای مزدور غیر وابسته به سازمان مجاهدین انجام گرفته و می‌گیرد ولی تبلیغات آن هنوز به عهده سازمان است. تقسیم کاری ابلاغ شده که ترورها و عملیات ایذایی توسط مامورین تعلیم‌ دیده در کشورهای همسایه انجام می‌شود ولی غلوها و تبلیغات رسانه‌ای، کلیک‌ها و بازنشرها در شبکه‌های اجتماعی و تولید فیلم‌ها و عکس‌های تقلبی به عهده شبکه سازمان مجاهدین و رابط‌های عربستان سعودی است.
رد این جریان و کارکرد این «ارکستر ترور و کشته‌ سازی و تبلیغ» را که نتیجه آن در جریان عملیات فروغ جاویدان و اعدام‌های دهه شصت مشاهده شد، امروز هم می‌شود به وضوح در مطبوعات غربی، خروجی‌های شبکه‌ها و سایت‌های فارسی‌زبان و ایضا شبکه‌های اجتماعی ملاحظه کرد و طبق معمول مصرف‌ کننده نهایی مقامات کشورهای متخاصم هستند که این اطلاعات دست‌ساز و تولیدی را در مجامع بین‌المللی علیه عالی‌ترین منافع ملت ایران خرج می‌کنند.

در پایان اضافه می‌کنم اگر شخصا کارم مشاوره به سازمان سیا بود حتما اصرار می‌کردم که این نوع جعل و بزرگنمایی و دروغ ‌سازی به خصوص با پشتوانه نیرویی تروریستی و آبروباخته مثل مجاهدین خلق اگر چه ممکن است در کوتاه‌ مدت به سناریوی ضد ایرانی کمک کند ولی در نهایت به ضرر همان نیروهای ضد ایرانی خواهد بود.

۲۷ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۱۹ ۰ نظر
صبور

سفیر ایران: مجاهدین خلق به دنبال تیر‌گی روابط کابل – تهران هستند

سفیر ایران در کابل پخش نوارهای تصویری که آزار و اذیت مهاجران افغانستان را در ایران نشان می‌دهند، کار سازمان مجاهدین خلق می‌داند.

بهادر امینیان در یک گفت‌وگوی ویژه با طلوع‌نیوز می‌افزاید هزاران تن که وابسته به این سازمان هستند، به گونه سیستماتیک سرگرم تولید این گونه ویدیوها هستند. وی هدف از این کار را مختل ساختن روابط کابل و تهران می‌داند.

بهادر امینیان، سفیر ایران در افغانستان، گفت: «ما یک گروهی داریم بنام سازمان مجاهدین خلق که چند هزار نفر فقط کلیپ تولید می‌کنند، علیه جمهوری اسلامی ایران. اینها در افغانستان هم فعالیت می‌کنند.»

آقای امینیان می‌افزاید که بدرفتاری با مهاجران افغانستان سیاست جمهوری اسلامی ایران نیست و تاکید می‌ورزد که در حال حاضر سفارت افغانستان در تهران در همکاری با حکومت سرپرست افغانستان فعالیت می‌کند.

در همین حال، سفارت ایران در کابل اعلامیه‌ ای را پخش کرده است که در آن، ادعاهای بدرفتاری با مهاجران افغانستان رد شده است، اما ورود غیرقانونی شهروندان کشورهای دیگر به ایران نقض حاکمیت ملی ایران خوانده شده است.

از سوی دیگر سفیر ایران در کابل بر آشتی ملی در افغانستان تاکید می‌ورزد و می‌گوید که با این کار جلو مهاجرت های گسترده گرفته خواهد شد.

بهادر امینیان، می‌گوید: «امیدواریم که مسایل افغانستان حل شود، در اینجا یک آشتی ملی بوجود آید و همه اقوام خودشان را در حکومت شریک بدانند.»

سفیر ایران در افغانستان می‌افزاید که حکومت ایران حاضر است از بهر رسید‌گی به بحران اقتصادی با افغانستان در بخش‌های گوناگون همکاری نماید و افغانستان را برای رسیدن به خودکفایی کمک نماید تا به گفته وی شهروندان افغانستان مجبور به ترک کشورشان نشوند.

۲۳ فروردين ۰۱ ، ۱۸:۴۱ ۰ نظر
صبور

مریم رجوی از هزاره سوم تا سده پانزدهم

با تبریک فرارسیدن ماه مبارک رمضان و سال نو به همه هموطنان، بویژه خانواده هایی که سال ها در انتظار رهایی و بازگشت عزیزان خود از اسارت فرقه رجوی چشم انتظار هستند و مدعیان حقوق بشر و دمکراسی نیز طبق معمول به تنها چیزی که توجهی ندارند «آزار و اذیت این خانواده ها از سوی سران سازمان مجاهدین و جنایت ده ها ساله مسعود و مریم رجوی در همکاری با صدام حسین و ترور 17000 جوان ایرانی به جرم دگر اندیشی و اعتقاد به جمهوری اسلامی» است، چون هر طرف بوی دلار به مشام برسد به آنسو گرایش دارند.

سال نو در حالی آغاز گردید که مردم ایران پس از گذار از دو نوروز سخت کرونایی، با شور و نشاط اولین نوروز سده 15 را در کنار اقوام و آشنایان و سایر هموطنان تجربه کردند. شور و نشاطی که یقیناً برآمده از تلاش های شبانه روزی مدافعان امنیت و سلامت، و همت دانشمندان ایرانی، و تدبیرِ یک رهبرِ هوشیار است. همان کسانی که در دل انواع دسیسه ها و تحریم های ظالمانه قدرت های غربی، دست روی دست نگذاشتند و با عزمی برآمده از خون سردار شهیدشان، توانایی بی پایان ملت ایران را در همه عرصه ها به نمایش گذاشتند.

این موفقیت بزرگ، نویدبخش بهاران گل افشان دیگری است که به خواست و اراده خدا از راه خواهد رسید، همانگونه که پیروزی درخشان و پی در پی ملت مظلوم و مقاوم یمن، طلیعه های آنرا آشکار ساخته و بی تردید پرتوهای آن، تمامی سرزمین های محور مقاومت را درخواهد نوردید. یقیناً موفقیت در زمینه های مختلف علمی، سیاسی، نظامی و منطقه ای، عبث و ساده بدست نیامده و محصول هزینه های سنگینی است که برای آن پرداخت شده است. یک قلم کهکشانی از سرداران، دانشمندان و جوانان این خطه پهناور زندگی، جان خود را نثار کردند تا این راه هموار گردد. همانطور که مردم یمن رنج های بیشمار کشیدند و همچنان دردهای زیادی را تحمل می کنند، همانگونه که مردم ایران نیز سالیانی سخت پشت سر گذاشتند. اما این رنج ها بی حاصل نیست و نخواهد بود. همانگونه که خون سردار دلها نیز به هدر نرفت و مدام ملت های منطقه و گاه جهان را به جنبش وامی دارد. امروز می بینیم که جهان در حال جهش و گذار به یک تحول عظیم است. قدرت های پیرِ استعماری، یکی بعد از دیگری ضعف و ناتوانی شان نمایان می شود و رو به افول می روند و طلوع قدرت های دیگری را در افق شرق نوید می دهند.

محصول استقامت و پایداری

سده 15 با این تحولات جهانی آغاز گردید. گستره محور مقاومت طی چند سال گذشته آمریکای لاتین و آفریقا و غرب آسیا را در نوردیده، و امروز آنچنان شکوفا و بالنده شده که قدرت های اقتصادی و نظامی شرق را به مقابله در برابر زیاده خواهی آمریکا و سایر دول استعماری تشویق کرده است. یعنی استقامت آنان، دو قدرت بزرگ شرق را از خواب بیدار کرد و این انگیزه را به آنان داد که می توان ریسک های بزرگ را پذیرفت و نظم دیگری در جهان برپا نمود. بله، همه اینها برآمده از همان رنج ها و خون ها و استقامت هاست.

پس، رنج و درد خانواده ها نیز بی حاصل نیست و بی تردید به بار خواهد نشست. اگر امروز می بینیم که مریم رجوی حقیرانه به دریوزگی غرب نشسته تا توافقی صورت نگیرد و تحریم ها برداشته نشود، دلیل آن را باید در تزلزلی که در تشکل مجاهدین رخ داده جستجو کرد، و این تزلزل ناشی از همان تلاش هایی است که از یکسو خانواده ها و از سوی دیگر جداشدگان و منتقدان طی سال ها داشته اند. وجود این رنج و زحمات است که به سایر اسیران انگیزه می دهد تا بندهای اسارت را از ذهن و روح خود بگشایند و بدون هراس از سقوط، به پرواز بیندیشند. به یاد داریم که طی ربع قرن گذشته چه دروغ ها به خورد مجاهدین دادند تا آنان را از جدا شدن پرهیز دهند تا بترسند و هیچ چشم اندازی برای آینده خود متصور نباشند. اما دلگرمی هایی که خانواده ها ایجاد کردند، و راه هایی که جداشدگان برایشان ترسیم و هموار کردند، امروز آینده دیگری را در چشم انداز قرار داده است. این نتیجه استقامت و پایداری همه کسانی است که دست روی دست نگذاشتند و از هیبت و هیمنه پوشالی رجوی و لابی های غربی آنان نهراسیدند و نومید نشدند.

هزاره سوم و سده پانزدهم از نگاه مریم رجوی!

کمتر از دو سال مانده به پایان قرن بیستم، مریم رجوی در یک سخنرانی ادعا کرد که «آغاز هزاره سوم، پایانی بر جمهوری اسلامی خواهد بود». در آن روزگار، مسعود رجوی سرمست از اقتدار پوشالی اش که با اتکا به صدام حسین و استخبارات به دست آورده بود، ادعاهای جهانی داشت و مریم نیز حین گشت و گذار در اروپا، دل به چند کنسرت و گردهمایی خوش کرده بود و خود را در آینه، ملکه ایران می دید و آرزوها داشت. قریب ربع قرن از آن شعارها گذشت و نه از صدام اثری ماند و نه از ارتش آزادیبخش رجوی. تنها چیزی که از آن دوران مانده، ده ها میلیون دلار اهدایی صدام است که با دلارهای سعودی پیوند خورده و چند دوجین لابی غربی نیز چشم به آن دوخته اند و کاسبی می کنند. امروز سران سازمان، چشم انتظار مرگ، آرزو دارند کاش در خانه سالمندان سکونت داشتند. دیگر حتی شعر و شعار لابی های غربی نیز به آنان دلخوشی نمی دهد چون سردمدار آنان یعنی «جان مک کین» معدوم نیز به جهنم واصل شده است.

با اینحال، نوروز امسال باز هم مریم همان شعار قرن گذشته را برای سده 15 تکرار کرد و گفت: «سده 15، سده جایگزین دمکراتیک و سده آزادی و دمکراسی و برابری برای مردم ایران است». به نظر می رسد زمان برای این ملکه ی تحریم و ترور متوقف شده و تصور می کند همچنان در هزاره دوم است و فراموش کرده این شعار 24 سال قبل از دهان خودش بیرون زده بود و دیگر خریداری ندارد و باید به فکر تشییع جنازه های جدید باشد.

رجوی

روزی که صدام سقوط کرد، مریم قجر عضدانلو با لگد زدن به صدام و تمجید از اشغال عراق گفت: «نسیم دمکراسی در عراق در حال وزیدن است». وی تصور می کرد بزودی آمریکایی ها او را سوار بر تانک های خود به تهران خواهند برد و به قدرت خواهند رساند. 20 سال پس از آن (که آمریکایی ها هم او را تنها گذاشتند و رفتند) به دریوزگی اروپایی ها نشسته تا سرسپردگی اش را به رسمیت بشناسند و او را مورد حمایت قرار دهند، غافل از اینکه دوران در حال تغییر است و سردمداران دول اروپایی مفلوک تر از آن هستند که بخواهند در بحبوحه جنگ سرنوشت ساز اوکراین، حتی لحظه ای به یک عجوزه پا به گور و شوهرش که حتی جرأت ندارد از تابوت بیرون بیاید بیندیشند. بله، مریم قجرعضدانلو باید بداند که سده 15، پایانی بر چهار دهه جنایت و مردمفریبی تشکل مافیایی اوست، همانطور که هزاره سوم، پایانی بر ارتش آزادیبخش ملی صدام بود.

حامد صرافپور

۱۴ فروردين ۰۱ ، ۱۷:۱۹ ۰ نظر
صبور

عاملان ترور رئیس جمهور ملت ایران در سوئد دادخواهی می‌کنند

فرقه تروریستی رجوی که به اعتراف خودش ترور رئیس جمهور و نخست وزیر ملت ایران را به همراه ۱۷۰۰۰ انسان بی‌گناه دیگر در کارنامه خود دارد با همراهی دولت و سیستم قضایی سوئد به دادخواهی برخاسته است. به گزارش فراق، کشور سوئد در حالی بر اساس ادعا‌های یکی از جنایت کارترین گروه‌های تروریستی تاریخ ایران در حال محاکمه یک ایرانی به نام حمید نوری است که در مجموع ۶۰ جلسه دادگاه برگزار شده، غیر از شهادت مزدوران فرقه رجوی، هنوز هیچ مستندات جدی و قابل توجهی علیه این فرد مطرح نشده است. حمید نوری از آبان ۹۸، زمانی‌که برای حل اختلاف خانوادگی دخترخوانده‌اش به سوئد سفرکرده بود هنگام ورود به فرودگاه استکهلم ربوده شده و حدود  ۲۶ ماه به زندان انفرادی بُرده شده است.

سوئد مدعی ا‌ست با اهداف حقوق بشری نوری را دستگیر کرده، اما این ادعا تماماً بر پایه شهادت تروریست های فرقه رجوی است که مدعی هستند این فرد زندانبان آن‌ها بوده است. حمید نوری اما یک کارمند ساده قوه‌قضاییه بوده که از سال ۷۰ خود را بازنشست کرده و ۳۰ سال است که شغل آزاد دارد. در طول۵۷ جلسه دادگاه، رجوی ها و دادگاه سوئد هیچ مدرک جدی و محکمه‌پسندی علیه نوری مطرح نکرده‌اند، بااین‌حال روند این دادگاه نمایشی که براساس بعضی اخبار تاکنون برای دولت سوئد بیش از ۵۰ میلیون یورو هزینه درپی داشته همچنان ادامه دارد.

او ۲۷ ماه گذشته را در زندان انفرادی به سر برده و در کشور مدعی صلح و حقوق بشر از حقوق بدیهی یک متهم مثل تماس اولیه با خانواده و دسترسی آزاد به وکیل بی‌بهره بوده است. وکلای نوری می‌گویند او در این مدت حتی از داشتن عینک مطالعه نیز محروم بوده و بر اساس گفته‌های خودش در جلسات قبلی دادگاه، چند نوبت هم مورد ضرب و شتم نیرو‌های امنیتی سوئد قرارگرفته است.
سازمان مجاهدین خلق ایران

۱۱ اسفند ۰۰ ، ۱۹:۱۹ ۰ نظر
صبور

بحران اوکراین و فرصت طلبی سران شکاف زی مجاهدین خلق

جنگ و تجاوز و تروریسم برآمده از قهر و خشم و کین و وحشی گری مطلق است. خانه خراب کن است و بنیاد جامعه جهانی، خاصه ضعفا را نشانه رفته است و هزاران جان بیگناه را به منظور جاه طلبی عده ای گرفته و به قربانگاه فرستاده است. چه بسیار کسان بواسطه پدیده شوم جنگ و خونریزی ناعادلانه و تروریسم افسار گسیخته فنا شدند و چه بسیار کانونهای خانواده ازهم پاشیدند و زنان و مردان و یا پیران و جوانان خاصه فرزندان خردسال و حتی نوزادان درآغوش مهربانانه مادران و پدران در خون خود غلطیدند و جان سپردند.

جنگ و تجاوز و تروریسم از هر منظر که نگاه کنیم مطرود و محکوم و منزجر کننده است و باید که به دیار عدن وعدم فرستاده شود.
با این وجود، توافقی جامع و جهانی در تعریف از جنگ و تجاوز و تروریسم وجود ندارد! زیرا که دولتمردان و سیاستمداران و حتی گروه های افراطی مدعی حقوق بشر به رای خویش و به زعم خویش و بنا به مصالح و منافع خویش تعریفی از جنگ و تجاوز و تروریسم دارند که از اساس نابخردانه و مطرود است. اصولا هر حکومت، سازمان و یا حزبی برای دستیابی به مقاصد خود از طرق مختلف اقدام می کند. در بعضی موارد آنها مجبورند از کانالهای غیر متعارف جهت نیل به اهداف حیاتی مورد نظر خود اقدام کنند. امروزه یکی از مهمترین این کانالها که در اکثر نقاط جهان به طور وسیعی بکار رفته و به طرق مختلفی اعمال می شود، جنگ و تجاوز و ترور و اعمال تروریستی است.

اکنون می بینیم که اوکراین از شرق اروپا، آماج حملات گسترده روسیه قرار گرفته است و البته که از نظر بنده مصداق بارز تجاوز و کشتارناعادلانه است و مطرود و محکوم. ولیکن سوال اساسی اینست که آیا تروریسم و جنگ و تجاوز، خوب و بد دارد؟! اگر روسیه به گرجستان و اوکراین هجوم ببرد از نگاه امریکا و شرکایش ” تجاوز آشکار” نام دارد و اگر دولت خبیث آمریکا این عمل را در مورد عراق، سوریه، لیبی، پاناما، کوبا، ویتنام، لائوس یا کامبوج انجام دهد، ” آزادسازی” نام دارد! اینجاست که میگوییم جنگ و تجاوز و تروریسم خوب و بد ندارد و محکوم و مطرود است چرا که فقط و فقط خلق های بی دفاع جهان هستند که ازجان و خانمان خویش قیمت طاقت فرسا میدهند ولاغیر…

فرصت طلبی مریم رجوی از شکاف بحران اوکراین

مریم قجر با تشکیلات مافیایی خود که بارزترین مشخصه ذاتی اش شکاف زی بودن آن است و از تاریکترین نقاط ارتزاق میکند، از سر فرصت طلبی مهوع، وقتی دید وزارت خارجه ایران نهایت سعی و تلاش انساندوستانه ممکن را داشته است تا ایرانیان مقیم اوکراین را به جای امن برساند و بنا به اخبار رسیده بالغ بر 200 تن از ایرانیان به مجارستان و دیگر نقاط امن رسیده اند و کماکان روند انسانی انتقال ایرانیان از مهلکه جنگ اوکراین به نقاط امن جهان ادامه دار است، طی پیامی صرفا تبلیغاتی در منتهای عوامفریبی در رسانه های خود از کشورهای همسایه اوکراین خواسته که برای پناهجویان ایرانی که ناگزیر به جلای وطن شده اند، به ویژه زنان و مادرانی که می خواهند با کودکانشان از اوکراین خارج شوند، تسهیلات خروج و باز اسکان قائل شوند!

در این وانفسا به امریکا و شرکایش که از مسببین اصلی تحریک جنگ بوده اند و همچنین به مریم رجوی که هر جا توانسته بر علیه خلق قهرمان ایران به خیانت و تجاوز و ترور پرداخته باید گفت: “تو یکی خفه”! صید ماهی از آب گل آلود بحران اوکراین ممنوع ! آخر در معادلات سیاسی جهان چه کسی شما را به حساب می آورد که چنین پیامی می دهید؟ خود شما هم به خوبی می دانید که این پیام فقط مصرف داخلی دارد و دیگر هیچ.

پوراحمد

۱۰ اسفند ۰۰ ، ۱۴:۱۷ ۰ نظر
صبور

موضعگیری فرصت طلبانه فرقه رجوی در قبال بحران اوکراین

سران فرقه رجوی، با تأخیر چند روزه در قبال بحران اوکراین، فرصت طلبانه دست به موضعگیری مسخره ای زدند که عمق دشمنی خود با ملت ایران را نشان می دهند. اگر به موضعگیری سازمان مجاهدین خلق در مورد حمله روسیه به اوکراین توجه کنیم در می یابیم که به جای پرداختن به هر مسئله ای باز سعی نموده موضوع را به استفاده ایران از این داستان ربط بدهد و سپس موضع ضد ملی همیشگی خود را عنوان می دارد که تحریم کافی نیست و باید دست به اقدام موثر و همه جانبه عملی زد.

برای سران خوش خیال سازمان مجاهدین خلق هنوز مشخص نشده که نمی توان به اربابان جدید اطمینان کرد و روی کمک های آنان حساب باز کرد. بطور نمونه می توان به فرار شاه به آمریکا اشاره نمود که حتی اجازه ندادند وی در آمریکا استقرار داشته باشد. این در حالی بود که وی مطیع کامل آمریکا در همه زمینه ها بود.

نمونه دیگر می توان به صدام حسین اشاره کرد که وقتی وی در جهت سیاست های غرب حرکت نمود در نهایت شاهد بودیم که او نیز توسط حمله نظامی غرب سرنگون شد و نمونه اخیر در مورد افغانستان و اشرف غنی بود. شاهد بودیم که چگونه غرب وی را تنها گذاشت و شبانه از کشور افغانستان فرار نمود و دو دستی کشور را به جریان دیگری سپرد.

در مورد کشور اوکراین نیز اکنون شاهد هستیم که ابتدا غرب اعلام کرد که ما از کشور اوکراین حمایت همه جانبه می کنیم ولی وقتی حمله انجام شد شاهد هستیم که رئیس جمهور اوکراین عنوان می دارد که قدرت های غربی که این همه ادعا برای کمک داشتند ما را تنها گذاشتند و ما باید خودمان به مقاومت و جنگ ادامه دهیم.

این تازه نمونه های اندکی از برخورد غرب برای حمایت از دولت هایی که خواهان استقرارشان بود می باشد ولی اکنون رجوی ها به جای اینکه موضعگیری مشخصی داشته باشند باز فرصت طلبانه لگدی به ایران می زنند و مدعی می شوند که تحریم علیه ملت ایران کافی نیست و باید اقدام قاطع علیه جمهوری اسلامی بعمل آورد.

فرقه رجوی بهتر است به جای صرفا خوش رقصی برای دشمنان ایران موضعگیری مشخصی از خودش نشان دهد و دنبال روی آنان نباشد. سران فرقه رجوی باید به این باور برسند که در دنیای کنونی سازمان مجاهدین خلق هیچ جایگاهی نداشته و به حساب نمی آید و فقط به درد جاسوسی و مزدوری می خورد و در این راه از آنان استفاده می کنند تا تاریخ مصرفش تمام شود.

هادی شبانی
مجاهدین خلق ایران

۱۰ اسفند ۰۰ ، ۱۴:۱۳ ۰ نظر
صبور

مسعود رجوی، رهبر خودکامه فرقه تروریستی رجوی را بهتر بشناسیم

سازمان مجاهدین خلق ایران در سال ۱۳۴۴ با مشی مبارزه مسلحانه بر علیه رژیم سلطنتی حاکم، توسط پنج تن از فارغ التحصیلان دانشگاه ها از جمله محمد حنیف نژاد، سعید محسن و علی اصغر بدیع زادگان بنیان نهاده شد که با انحراف سازمان در سال ۵۰ دو تن جداشده و سه نفر فوق باقیماندند. آنها با مطالعه و الگو برداری از انقلابات شوروی، چین، ویتنام و کوبا ۶ سال به طور مخفیانه به جذب و آموزش نیرو، تهیه امکانات اولیه پرداختند تا توانستند تشکیلاتی هر چند نوپا و شکننده، اما منظم را پایه ریزی و تقریبا آماده ورود به صحنه عمل گردند، اما در سال۱۳۵۰بطور ناگهانی و بسیار غافلگیرکننده و مشکوک به یکباره تمام کادر مرکزیت و بیش از ۹۸ درصد اعضاء آن توسط ساواک شاه دستگیر و روانه زندان گردیدند و پس از محاکمه های نمایشی، همه کادر مرکزیت به جز مسعود رجوی به جوخه های اعدام سپرده شدند . او در سال‌های ۴۵ تا ۴۶ توسط حسین احمدی‌ روحانی عضوگیری و به عضویت سازمان مجاهدین درآمد، در سال ۵۰ که سال ضربه رژیم شاه به مرکزیت سازمان بود دستگیر و به حبس ابد محکوم شد .

در سندی از ساواک درباره مسعود رجوی اینچنین آمده است: ” نامبرده بالا [مسعود رجوی] که از محکومین سازمان باصطلاح آزادیبخش ایران وابسته به نهضت آزادی است و در دادگاه تجدید نظر نظامی به اعدام محکوم گردیده بعد از دستگیری در جریان تحقیقات کمال همکاری را در معرفی اعضاء ‌سازمان مکشوفه بعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاری‌های صمیمانه‌ای با مأمورین بعمل آورده لذا به نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد .”

مسعود رجوی و اسناد ساواک

او خیلی زود در زندان به عنوان باقیمانده مرکزیت توانست بچه‌های سازمان را حول خود جمع کند تا اینکه ماجرای سال ۵۴ و علنی شدن جریان تغییر ایدئولوژی پیش آمد و مسعود رجوی به همراه تعداد معدودی از اعضای زندانی از خط ‌مشی و ایدئولوژی قبلی سازمان دفاع کردند .بعد از ضربه ۵۴ اختلافات درون تشکیلاتی بالا گرفت و افرادی مانند محمد محمدی‌گرگانی و لطف‌اله میثمی جریان جدیدی را درون زندان سازماندهی می کنند. بر خلاف آنچه که این روزها سازمان در بوق و کرنا کرده و می خواهد برای اثبات نقش محوری مسعود در انقلاب سال ۵۷ آسمان و ریسمان ببافد، در سال ۵۷ سازمان خارج از زندان واجد نیرو و پایگاه جدی اجتماعی نبود و نیروهای آنها محصور درون زندان بود .اما بنا به موقعیت ویژه ای که رجوی در سازمان داشت، موضوع بر او مشتبه شده بود که او تنها کسی است که از علم و دانش مبارزه بهره مند است و همه را یک جا در اختیار دارد و رهبر بلامنازع و ناجی ملت است .

الگوی اداره سازمان در بدو تاسیس مبتنی بر «سانترالیسم دموکراتیک» یا همان مرکزیت‌گرایی مبتنی بر رأی اکثریت بود اما در فاصله سالهای ۵۰ تا ۵۷ بر پایه همان دگماتیزم حاکم فردگرایی مسعود دیکتاتوری محض بر آن حاکم شد . و از سال ۶۳، به بعد «فردگرایی» رجوی به «فرقه‌گرایی» در سازمان تبدیل آشکار می شود . به همین علت سازمان در تبیین نسبت حق تقدم بین مرکزیت و دموکراسی، معتقد بود «تقدم با مرکزیت» است. همین نگرش در طول حیات ننگین سازمان کارکردها و آثار بنیادین مخرب و مختلفی از جهات مختلف ایدئولوژیک، تشکیلاتی و روانی در پی داشته است .

ادامه مطلب...
۰۶ اسفند ۰۰ ، ۱۸:۱۶ ۰ نظر
صبور

گزارشی از یک دادگاه طولانی در استکهلم/ در سوئد چه بر سر یک ایرانی به نام حمید نوری آمده است؟!

خبرگزاری میزاناز ابتدای سال جدید میلادی، دادگاهی در استکهلم سوئد دور جدید جلسات خود برای محاکمه یک ایرانی به نام حمید نوری را از سر گرفته است.

نوری از آبان ماه سال ۹۸، زمانی که برای حل‌وفصل اختلاف خانوادگی دخترخوانده‌اش به سوئد سفرکرده بود هنگام ورود به فرودگاه استکهلم ربوده و به زندان انفرادی برده شد.

او ۲۶ ماه گذشته را در زندان انفرادی به سر برده و در کشور مدعی صلح و حقوق بشر از حقوق بدیهی یک متهم مثل تماس اولیه با خانواده و دسترسی آزاد به وکیل بی‌بهره بوده است.

وکلای نوری می‌گویند او در این مدت حتی از داشتن عینک مطالعه نیز محروم بوده و بر اساس گفته‌های خودش در جلسات قبلی دادگاه، چند نوبت هم مورد ضرب و شتم نیرو‌های امنیتی سوئد قرارگرفته است.

سوئد می‌گوید با اهداف حقوق بشری نوری را دستگیر کرده، اما این ادعا تماماً بر پایه شهادت اعضای گروهک تروریستی منافقین است که مدعی هستند این فرد زندانبان آن‌ها بوده است.

حمید نوری اما یک کارمند ساده قوه قضاییه بوده که از سال ۷۰ خود را بازنشست کرده و ۳۰ سال است که شغل آزاد دارد.

در طول ۵۷ جلسه دادگاه در ۵ ماه گذشته منافقین و دادگاه سوئد هنوز هیچ مدرک جدی و محکمه‌پسندی علیه نوری مطرح نکرده‌اند، بااین‌حال روند این دادگاه نمایشی که بر اساس بعضی اخبار تاکنون برای دولت سوئد بیش از ۵۰ میلیون یورو هزینه در پی داشته همچنان ادامه دارد.

حمید نوری در فرصت کوتاهی که دادگاه برای دفاع از خود به او داده، علاوه بر افشاگری در خصوص سوابق جنایت‌کارانه منافقین در ایران، نسبت به چگونگی ربوده شدن، روند دادرسی و نوع برخورد‌ها در زندان انفرادی سوئد نیز اعتراضات صریحی انجام داده که حقیقت حقوق بشر غربی و نوع برخورد سیاسی آن‌ها با این موضوع انسانی را به‌خوبی هویدا می‌کند.

نوری همچنین هیچ‌کدام از اتهامات منسوب به خود را قبول نکرده و تمام آن‌ها را حاصل تبانی منافقین و برخی چهره‌های ضدانقلاب ساکن در سوئد می‌داند.

به نظر می‌رسد حالا که دور جدید جلسات دادگاه حمید نوری آغازشده، مناسب باشد ازاین‌پس افکار عمومی داخل نیز با وقایع و رخداد‌های اتفاق افتاده در این دادگاه و حاشیه آن آشنا و از آن مطلع شوند.
سازمان مجاهدین خلق ایران

۲۵ بهمن ۰۰ ، ۱۳:۱۷ ۰ نظر
صبور

دیدار با شیطان

در سال های 1371 تا 1373 فرقه مجاهدین عملیات های نفوذ مرزی با کد (ج-ن) یعنی جنگ های نامنظم را در دستور کار داشت و از قبل با ارباب (صدام) یا همان صاحب خانه به قول رجوی هماهنگ شده بود. نظرشان این بود که نیروهای مجاهدین به دلیل نبودن عملیات و بسته شدن مرزها بعد از آتش بس در حال تحلیل و مسئله داری و پاسیویزم هستند و اگر منفذی برای نفس کشیدن نباشد رسوب کرده و نابود می شوند، لذا آن سرفصل “ج ن” برپا شد و بعد با کد “پی ام. PM” پیک مریم افراد را ترغیب به شرکت می کردند. این کد در جهت برانگیختن افراد برای داوطلب شدن در عملیات های مرزی بود که هر طور شده کد مریم بر پیشانی شان بخورد .

به هرحال این پروژه از صفر با آموزش مربیان عراقی (صدام) شروع و اعزام هر تیم با هماهنگی افراد اطلاعات استخبارات صدام صورت می پذیرفت و نیروها را تا معبرهای مرزی می بردند و در آنجا آنها را با نقشه و مسیر مشخصی رها می ساختند تا به درون شهرهای مرزی بروند و به خیال باطل رجوی ها تبلیغ کنند و پیک مریم باشند تا نیروهای فاقد ارتباط موج موج به سازمان بپیوندند .

در حقیقت از جزئیات طرح که چگونه اجرایی می شد می گذریم ولی ما حصل و راندمان کار این پروژه چند ساله چیزی نبود جز درگیری های درون تیمی و قتل و کشتن هم و در نهایت فرار عده ای به داخل ایران ومعرفی خود به مرزبانان ایرانی. البته رجوی از ابتدا دنبال راندمان نظامی و چیز دیگری نبود. او فقط به دنبال این بود که از فسیل شدن نیروها و بریدگی در قرارگاه کنسرو شده جلوگیری کند و همچنین می خواست با این کار خونی ریخته شود و او طلبکار باشد و به نوعی هم آتش بس ایران – عراق را زیرسئوال ببرد و تولید جنگ کند .

فرقه

بعد از شکست پروژه سران فرقه و فرماندهان و زنان شورای رهبری فرقه کار را متوقف و دست به زندانی کردن 500 عضو فرقه زدند تحت عنوان “چک امنیتی” و جلساتی چند هفته ای به نام ” دیگ” برای افراد گذاشتند تا علت نفوذ گسترده و کشتارهای درون تیمی وعملیاتی را کشف کنند.

این پروژه چند هفته طول کشید و شکنجه ها و سرکوب های وصف ناپذیری رخ داد و در ته قضیه سران فرقه به این نتیجه رسیدند که مناسبات را آماده پذیرش رجوی کنند و تصمیم به مواجهه حضوری افراد با رجوی گرفتند.ناگهان از طرف فرماندهان و مسئولین فرقه دستور آمد که همه کارها تعطیل و همه افراد ملزم شدند که ظرف دو ساعت با کوله انفرادی در زمین های صبحگاهی وهر کس در هر قسمت خودش به خط شود. در نهایت همه را سوار بر پشت کامیون های چادر کشیده کردند و درب ها را قفل کردند و توسط رانندگان مورد اعتماد فرقه به نقطه ای نامعلوم به صورت شبانه منتقل شدند. تا چند روز هیچ کس نمی دانست کجا و برای چه آمده است و فقط دستور گزارش نویسی داده شد و همه باید گزارش می نوشتند.

شب چهارم یک مرتبه آژیر بیدار باش زده شد. وقتی افراد به ساعت ها نگاه کردند ساعت دو و نیم نیمه شب بود و اعلام شد به ستون یک از پله های ساختمان به سمت زیرزمین راهی شوید. همه راه افتادند و هر نفر در آخرین پله از زیرزمین به زیر راه پله هدایت می شد و نفر دوم یعنی پشت سری توسط کنترل چی فرقه متوقف می شد تا اینکه اجازه به داخل داده می شد . وقتی نوبت به هر فرد می رسید که به زیرزمین وارد شود تازه می فهمید که در زیر راه پله شخص مسعود رجوی ایستاده و افراد ورودی را بغل می کرد و روبوسی و سپس فرد به سمت دیگر زیرزمین هدایت می شد.

دو ساعت طول کشید تا نوبت به من رسید. وقتی از پله پایین رفتم باورم نمی شد با رجوی روبرو شده ام و مرا بغل کرد. البته یک سری فرماندهان زن هم درکنار رجوی بودند و موقع روبوسی رجوی با افراد نکته ای را به رجوی در مورد هر فرد می گفتند و در واقع موقعیت فرد را به او گزارش می کردند. رجوی در هنگام روبوسی با افراد در گوش افراد چیزی می گفت. وقتی نوبت به من رسید در گوش من گفت: باید در آب نمک بروی تا نرم شده و در دست خواهران رام شوی و از نرینه وحشی تهی شوی .

فی الواقع من در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتم و در قلب و ضمیرم احساس کردم با شیطان ملاقات کرده ام و احساس کردم راه پس و پیش از من گرفته شد و زانویم شل شد و احساس کردم اکنون لحظه ای تاریخی برایم است. یا بایستی شیطان را رد کنم و یا با شیطان سازش کنم. همان لحظه ته قلبم با خود واقعی ام تصمیم به گفتن “نه” گرفتم و در روز تصمیم گیری “حوض” هم نه گفتم .
#سازمان_مجاهدین_خلق

۱۶ بهمن ۰۰ ، ۰۸:۴۶ ۰ نظر
صبور

سفیدسازی خیانتهای رجوی بعد از پنجاه سال

خیانت های رجوی در زندان و همکاری اش با ساواک آن قدر شور بوده و مشهود که بعد از چهار دهه ، سازمان هنوز نتوانسته مثل خیلی حقایق دیگر آن را بپوشاند و  دروغ های خودش را جایگزین کند. هر بار ترفندی به کار می برد و شاهدی می سازد تا شاید این خیانت ها کمی دراذهان کمرنگ شود.

این بار نمایش دیگری رو کرده اند و از آستین شواهد تازه آورده اند. در سایت های فرقه رجوی چند برگ دستنویس از یادداشت های پدر رجوی به نام حسین درج شده که این دست نوشته ها مربوط به محاکمه رجوی در سال 50 می باشد. در این دست نوشته ها بطور مشخص سعی شده چهره خیانت بار رجوی را سفید سازی کنند و اینکه وی در دادگاه حاضر بوده اعدام شود و یا در جای دیگری عنوان می دارد که به خاطر فرد دیگری حاضر شده، جرم داشتن سلاح را قبول کند.

چرا این دست نویس از پدر رجوی اکنون و بعد از پنجاه سال پیدا شده است ؟ چرا این مطالب درست در 30 دی انتشار یافته است؟

من نزدیک به دو دهه در مناسبات سازمان بودم. به جد می توانم بگویم میلیونها بار از مسئولین و خود رجوی شنیدم که وی در دادگاه کولاک کرده و در زندان سمبل شکنجه بوده و یا اینکه حنیف نژاد وی را به عنوان جانشینش مشخص کرده بود!
این دست نوشته ها چیز جدیدی نیست و ما سالیان نمونه آنها و حتی بیشتر از آن را شنیدیم که سمبل این سر هم بندی کردن زندان رجوی ، خود عباس داوری بود که هر سال به شکل های متفاوت از رجوی تعریف می کرد . البته وی در این مورد بسیار مفلوک و درمانده بود که تنها وظیفه اش تعریف کردن از رجوی در مقطع آزادی از زندان بود و کار دیگری نداشت.

در این میان چیزی در مورد خیانت رجوی و لو دادن محل مخفی حنیف نژاد حرفی به میان نمی آورند و یا اینکه در زندان حنیف نژاد حاضر نبود با رجوی ملاقاتی داشته باشد و یا حتی وقتی رجوی در زندان به عنوان فردی مسئول انتخاب نشد چگونه گریه و زاری می کرد .

در این دست نوشته ها سعی شده چهره رجوی را سفید سازی کنند و عنوان نمایند در زندان سمبل آزاد اندیشی زندانیان بوده است ولی در همان زندان هم وی با شکنجه گران به همراه گشت های ساواک برای شناسایی نفرات سازمان برده می شد.

رجوی وقتی از زندان آزاد شد تنها در ظاهر چهره انقلابی داشت که اگر این گونه نبود به انقلاب نوپای مردم ایران خیانت نمی کرد و با دشمن مردم ایران همکاری نمی کرد. حتی شاهد بودیم که در مقاطع مختلف وقتی شرایط در عراق خراب می شد وی فرار می کرد تا مبادا به او آسیب برسد. این در حالی است که در دست نوشته پدر رجوی عنوان می شود که او حاضر شده مسئولیت سلاح فرد دیگری را قبول کند تا وی اعدام نشود اگر این گونه بود چرا بعداٌ هیچ گونه فداکاری از او دیده نشد ؟

اگر وی انقلابی بود پس اکنون در آغوش غرب و اسرائیل غاصب و عربستان جنایتکار چکار می کند؟ او از همان ابتدا به خاطر فردیت خاصی که داشت همیشه سعی می کرد خودش را مطرح و قدرت در دست وی باشد و در مناسبات سازمان مشاهده کردیم که چگونه رجوی سعی می کرد نفرات بالای سازمان را یکی بعد از دیگری از دور خارج کند مانند موسی خیابانی و علی زرکش و ابوذر ورداسبی و ….

سند رو کردن از به اصطلاح مقاومت رجوی در دادگاه نمی تواند خیانتی که علیه مردم ایران و حتی علیه اعضای خود نموده را سفید سازی کرد. پرونده رجوی در مورد خیانت ، جنایت و وطن فروشی پر می باشد که این گونه سند سازی هم نمی تواند او را بی گناه جلوه دهد و شاهد هستیم که همسر سومش مریم قجر چگونه استراتژی خیانت را در سازمان به پیش می برد و برای این کار هیچ مرزی را باقی نگذاشته است .

سران فرقه رجوی بهتر است بدانند که این دست نوشته ها ساخته شده از تاریک خانه اوور و توسط مریم قجر است و با این حربه نمی تواند کسی را فریب دهد. چون حداقل اعضای جدا شده از مناسبات فرقه ای رجوی به خوبی به ماهیت وی اشراف دارند و گوششان از این گونه اراجیف پر است .

هادی شبانی
سازمان مجاهدین خلق ایران

۰۶ بهمن ۰۰ ، ۰۹:۴۹ ۰ نظر
صبور

رجوی ها از مرگ افراد هم ارتزاق می کنند

برای پرداختن به این مسئله باید ابتدا قدری به گذشته سرک کشید تا نشان دهیم یکی از شیوه های مرده خوری رجوی ها استفاده از نام فوت شدگانی است که در ایران اسمی داشته و معروف شدند .

بعد از فوت شجریان تمام دستگاه تبلیغاتی رجوی ها شروع به کار نمود تا نشان دهند ایشان از فرقه حمایت می کرده و حتی با مسئولین و مریم قجر ملاقاتی داشته است و همه قلم بدستان اندر باب آن ملاقات شروع به روده درازی کردند و طوری وانمود کردند انگار شجریان از اعضای فرقه بوده است و به خاطر مسائلی حاضر نشده که این مورد را علنی کند! تا اینکه خبر فوت بکتاش آبتین از راه رسید. دستگاه تبلیغاتی رجوی شروع به کار کرد و اندر وضعیت وی حرفهای مختلفی ردیف نمود و طوری وانمود کردند تا همه فکر کنند وی طرفدار آنان بوده است. این چیز جدیدی نیست و انتظار داریم تعدادی از نفرات و اعضای هوادار و قلم بدستان فرقه پیدا خواهند شد و از خصوصیات بکتاش آبتین حرف بزنند و صفحه سیاه کنند و در نهایت خواهند نوشت که وی طرفدار فرقه بوده است. و همه این کارها در راستای ارتزاق از فرد فوت شده می باشد.

اما چیزی که بسیار قابل فهم است این شیوه کار سران فرقه می باشد. چون می دانند فرد فوت شده دستش از دنیا کوتاه است و آنان می توانند در مورد وی حرف زده و مطلب بنویسند ولی چیزی که بسیار برای ما قابل درک است رجوی ها با این شیوه سعی دارند خودی نشان دهند و این پیام را برسانند که از جماعت روشنفکر هم حمایت می شوند.

در مورد بکتاش آبتین باید یادآور شد چرا قبلا خبری از وی در سایت های فرقه نبوده است؟ چرا تاکنون چنین فردی را معرفی نکرده بودند؟ وقتی وی فوت می کند رجوی ها به یاد وی افتاده و سایت های خود را از خبر فوت وی پر می کنند و نوشته هایش را انتشار می دهند. آیا این شیوه اوج حقه بازی و دریدگی نیست؟

در مورد مرضیه هم شاهد بودیم که وی در پایان عمرش به این نتیجه رسیده بود که چگونه مورد سوء استفاده رجوی ها قرار گرفته است. ولی متاسفانه عمر وی کفاف نداد و از این دنیا رفت و در این مورد هم شاهد بودیم که رجوی ها و همه قلم بدستان به صحنه آمده تا از شخصیت مرضیه حرف بزنند .

در مورد مرده خوری رجوی ها می توان کتابها نوشت ولی یک شیوه ثابت در مورد همه مردگان وجود دارد. تا وقتی زنده هستند حرفی از آنان نیست چون امکان دارد قطب بشود و این به درد فرقه نمی خورد و باید بعد از مرگش او را آنتنی کرد و در کار تبلیغاتی از آن استفاده کرد.

آیا فرقه ای که این گونه از مردگان ارتزاق می کند می تواند مدعی مردم داری و آزادی خواهی باشد؟ سازمان مجاهدین حتی از فوت شدگان هم برای مطرح شدن خود نمی گذرد و می خواهد این گونه دست به فریبکاری بزند.

هادی شبانی

۲۲ دی ۰۰ ، ۱۸:۱۷ ۰ نظر
صبور

سران مجاهدین خلق مدعی آزادی

به قول ژان ژاک روسو متفکر سوئیسی انسان آزاد آفریده شد ولی همه جا در بردگی و اسارت بسر می‌برد.البته این یک مثال برای سازمان مجاهدین است و نه اینکه همه انسانها در اسارت باشند در واقع منظور از نوشتن این مثل فقط و فقط اسارتگاه و برده داری نوین رجوی هاست.

در حالی از آزاد بودن اعضای کنونی فرقه ی رجوی دم زده می شود که همه به صورت برده هایی دست و پا بسته نگهداری می شوند. در هر زندانی می توان پشت دربهای بسته و با فشارهای روحی و جسمی و شکنجه، هر عقیده ای را به شخص زندانی تحمیل کرد، تشخیص طلا بودن و یا نبودن هر فلزی با محک زدن آن مشخص می گردد. محک زدن اسیران رجوی هم با قرار گرفتن در شرایط بهینه و آزاد مشخص می شود که در فرقه ی رجوی ششدانگ حضور دارند یا اساسا اختیاری وجود ندارد که انتخابی هم انجام گردد.

ما جداشدگان مدعی هستیم که تمام اعضای اسیر در این فرقه، با تکنیک های مغزشوئی و تهدید و زندان و شکنجه، نگه داری می شوند. بر این ادعای خود هم بسیار مصر هستیم، تجربه ی سالیان گذشته هم نشان داده است که اعضای سازمان فقط در حالت ایزولاسیون فرقه ای، به تعهدات اجباری خود پایبند هستند، به محض خروج از فرقه ، چشم هایشان گویا بینا می شود و حقایق را می بینند، همه زبان باز می کنند و از جنایات رجوی، ساعت ها و روزها سخن می گویند، اساسا در این فرقه هیچ نوع از آزادی، اعم از آزادی بیان، آزادی رفتار، آزادی پوشش، آزادی در اختیار خود بودن، آزادی فردی و اجتماعی و … وجود ندارد. در حقیقت هیچ مجاهد خلقی به معنایی که آنها می گویند وجود خارجی ندارد.

امروز هم در آلبانی هیچ کس به اختیار خود آنجا نمانده است، همه در یک اقامت و بازداشت اجباری بسر می برند وگرنه چه نیازی به نگهبانان سرتا پا مسلح خارجی است که شبانه روز و بی وقفه دقیقا مثل یک زندان در اشرف نگهبانی می دهند.
هدفم از نوشتن چنین مطلبی این بود که تنها کلمه ای که برای رجوی و زندان بانهای او اصلا معنا و مفهومی نداشته و ندارد معنای واقعی آزادی است.در واقع آزادی را در بند و اسیر کردن و چپاندن افکار پلید خودشان در مغزهای انسانهای بیگناه تحت زندانی خود معنا کرده اند.

مهدی سجودی

سازمان مجاهدین خلق ایران

 

 

۱۸ دی ۰۰ ، ۰۸:۰۲ ۰ نظر
صبور

دم خروس دروغ های فرقه رجوی در خصوص شاپور دانافر

بهروز دانافر، زندانی سیاسی، همراه با خانواده اش به سازمان مجاهدین خلق پیوست و نهایتا همگی به آلبانی منتقل شدند. آنها درخواست جدایی داشتند که به همین خاطر طبق روش جاری مجاهدین خلق تحت فشار قرار گرفتند و البته نهایتا اکنون همگی خارج شده اند. این خانواده با نام مستعار محمدی در سازمان مجاهدین خلق شناخته می شوند.
پسر بزرگ خانواده یعنی نیک فرجام دانافر (با نام جعلی شاپور محمدی) به دلیل ممانعت وی از خروج از سازمان رگ های خود را در مقر اشرف 3 زد که در بیمارستان مادر ترزا در تیرانا تحت مراقبت و کنترل مداوم سازمان بستری شد.

فرقه منفور رجوی که در خصوص هر موضوعی اعم از سیاسی، حقوقی و … اظهار نظر می کند، بدون توجه به عواقب حقوقی و قانونی مطالبی منتسب به نیک فرجام دانا فر (شاپور محمدی) در سایت های خود منتشر کرده است. عوامل فرقه البته با شانتاژ و سفسطه گری محض که در سوابق فرقه به کرات دیده شده نامبرده فوق را که قصد خروج داشته و بدلیل کارشکنی من باب اعتراض اقدام به خود زنی نموده و راهی بیمارستان شده مجبور کردند که مطالبی را بیان کند.

وی در نوشته خود به سفارش فرقه تاکید کرده که علت بستری شدن او در بیمارستان مادر ترزا صرفا بابت اختلالات روحی و روانی بوده و ربطی به خودکشی نداشته است! مریم رجوی چنان قافیه را باخته که حواسش نیست بر اساس قوانین حاکم بر مسائل حقوقی و مدنی در سرتا سر دنیا فردی که دچار اختلالات روحی و روانی باشد از نظر قانون محجور شناخته می شود و بر اساس اهلیت استیفاء در قانون حجر در هر کجای دنیا نمی توان هیچ نوشته، اظهار نظر، بیانیه و هر موضوع مشابه دیگر را به آن فرد منتسب نمود .

بنابراین واضح و مبرهن است که وضعیت حقوق بشر در درون فرقه رجوی با توجه به دم خروس های پی در پی آنها، بسیار وخیم بوده و النهایه مسلم است که مریم رجوی و عوامل شکنجه گر فرقه سعی دارند با تسلط بر اعضای جدا شده و با حربه های مالی و تهدید آنها را مجبور به بازخوانی نظرات فرقه نمایند که صرف این عمل تجاوز به حریم حقوق انسانی بوده و باید تحت پیگرد قرار گیرد .

مجاهدین خلق

۰۴ دی ۰۰ ، ۱۸:۴۰ ۰ نظر
صبور