فضای مجازی و به خصوص شبکه‌های اجتماعی امروز مهمترین بستر عملیات فرقه تروریستی رجوی علیه ملت ایران محسوب می‌شوند.

 سربازهای مریم رجوی با استفاده از استعداد نیرویی دو تا سه هزار نفره در آلبانی از مهمترین امکان موجود خود برای فریب و تأثیرگذاری بر جامعه ایران استفاده می‌کنند و به شکل شبانه روزی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی برای فریب، به کارگیری و تحریک مخاطبین شبکه‌های اجتماعی بهره می‌برند.

اعضای این فرقه مانند دیگر اقدامات خود در این حوزه نیز با توجه به ویژگی‌های فضای مجازی به عنوان محیط عملیات و روحیات و سلایق کاربران ایرانی شبکه های اجتماعی به طراحی دستورالعمل‌هایی برای اقدام در این محیط پرداخته و مطابق با این دستورالعمل‌های تشکیلاتی به طعمه‌گذاری برای جذب مخاطبین غالباً جوان این محیط می‌پردازند.

بررسی و شناخت اصلی‌ترین مؤلفه های دستورالعمل‌های فرقه رجوی برای فریب سوژه‌ها در فضای مجازی می‌تواند کاربران جوان شبکه‌های اجتماعی را نسبت به قرارگیری در تور منافقین تا حد زیادی مصون سازد. به عبارت دقیق‌تر وقتی جوان امروزی که زمان زیادی از وقت خود را صرف فعالیت در شبکه‌های اجتماعی می‌کند، از شیوه‌ها و فنون عوامل فرقه رجوی و به طور کلی دشمن برای جذب و به‌کارگیری افراد در داخل ایران مطلع باشد، حساس‌تر، محتاط‌تر و با مراقبت بیشتری در این فضا فعالیت کرده و در قبال ارتباط‌گیری‌های ناشناس رفتار حساس تری از خود نشان می‌دهد.

بدون شک یکی از آسیب‌های شبکه های اجتماعی خصوصاً برای نسل جوان ارتباط‌گیری بدون کنترل و محدودیت افراد با جنسیت های مخالف با یکدیگر است که خود بستری برای آسیب‌های ثانویه را ایجاد می‌کند. متأسفانه برخی از کاربران شبکه های اجتماعی نیز با نگاه به همین مؤلفه وارد این فضا می‌شوند و از فضای نامحدود آن برای ارتباط‌گیری استفاده می‌کنند. عوامل فرقه رجوی در شیوه فعالیت خود در شبکه‌های اجتماعی برای این مسئله به شکل ویژه دستورالعمل داشته و از جذابیت‌های جنسی برای فریب سوژه‌های خود بهره می‌برند. هر عضو سازمان که در این پروژه مأمور به فعالیت است، از چندین صفحه مجازی فیک با اسامی و عکس‌های ساختگی استفاده می‌کند که بخشی از آنها از اسامی دخترانه و برخی نیز از هویت‌های پسرانه انتخاب شده‌اند. حال برای ارتباط گیری با پسران و دختران جوان از هویت‌های مخالف استفاده کرده و از این طریق سعی دارند تا توجه سوژه‌های خود را جلب نمایند.

استفاده از عکس‌ها و اسامی جذاب و به‌روز، بارگذاری فیلم‌ها و علائم و محتواهای مورد پسند نسل جوان از شیوه‌های اشرف معاشان در شبکه های اجتماعی است که با مدل‌گیری از صفحات پر طرفدار در صفحات غیر واقعی اعضای سازمان طراحی و اجرا می‌شوند.

در یکی از روش‌های مرسوم عوامل فرقه با آی‌دی های فیک و غیر واقعی سوپرگروه‌هایی را با موضوعات عمومی از قبیل دوست‌یابی، همسر یابی، حرف‌های عاشقانه، گروه‌های سرگرم کننده، بحث‌های سیاسی و اجتماعی مرسوم و داغ جامعه و اتاق‌های گفتگو تشکیل می‌دهند و در تبلیغات این گروه ها از تصاویر دختران و پسران جوان استفاده نموده و به این ترتیب نوجوانان و جوانان را برای عضویت در این گروه ها تحریک می‌کنند. افراد بعد از ورود به چنین گروه‌هایی در فرصت های مناسب در تور منافقین قرار گرفته و اقدامات هدفمندی برای تأثیرگذاری و فریب آنها اجرا می‌گردد.

۰۶ آذر ۰۲ ، ۱۹:۴۳ ۰ نظر
صبور

کمین 1200 عضو یگان سایبری منافقین در فضای مجازی

گروهک منافقین بعد از اخراج از عراق و ورود به کشور آلبانی در شرایط متفاوتی از ۵ دهه فعالیت خود قرار گرفت. این گروهک بعد از سی سال استقرار در عراق و در مجاورت مرز ایران به یکباره از فاصله ۸۰ کیلومتری مرز ایران به فاصله ۳ هزار کیلومتری ایران رسید. به عبارت دیگر از حریم امنیتی ایران به قدری فاصله گرفت که دیگر امکان هر گونه مزاحمتی از آنها سلب شد.

خلع سلاح سازمان نیز که یک دهه پیش در عراق صورت گرفته بود، توان عملیاتی را از این گروهک سلب کرد و از همه مهم‌تر میانگین سنی نزدیک به ۶۰ سال اعضا به علاوه ریزش شدید نیرویی و بحران‌های درونی نیز شرایطی را پیش روی سازمان قرار داد که حتی در صورت برخورداری از سلاح و حضور در مجاورت مرز ایران نیز، تهدید محسوب نخواهند شد!

اکنون این گروهک علی‌رغم توانمندی‌های تروریستی سابقش که بابت آن از صدام دیکتاتور سابق عراق پول می‌گرفت، باید قابلیت‌هایی از خود نشان می‌داد که به حامیان جدیدش از جمله آمریکا ثابت کند، ارزش هزینه‌ها و حمایت‌های آنها را داشته است. از این رو با طراحی سران منافقین، اهم فعالیت‌های این گروهک به عملیات‌های سایبری با هدف نفوذ و تأثیرگذاری در جامعه ایران متمرکز شد.

◄ فعالیت ۱۲۰۰ تروریست سایبری در آلبانی

یگان سایبری یا همان اتاق کامپیوتر، پدیده جدیدی در گروهک منافقین نبود و پیش از آن در اشرف و لیبرتی هم وجود داشت، اما تا قبل از تغییر مأموریت‌های منافقین به سمت استفاده از فضای مجازی، فقط برای عده بسیار معدودی از سران و اعضای سازمان قابل دسترسی بود. این اتاق در آلبانی تحت عنوان یگان سایبری به یکباره با بکارگیری بیش از ۱۲۰۰ نفر کاربر به عنوان اصلی‌ترین مأموریت سازمان در دستور کار قرار گرفت.

13980508000470 Test NewPhotoFree.jpg

اعضای منافقین برای کار در این بخش ابتدا از فیلتر‌های سخت سازمان در تعیین میزان وفاداری و تعهد به سرکردگان گزینش شدند. گزینش اعضا از این رو صورت گرفت که دسترسی به فضای مجازی برای اولین بار قرار بود برای نیروهایی محقق شود که پیش از آن حق گوش دادن آزادانه به رادیو یا مطالعه روزنامه را هم نداشتند. طبیعتاً فضای مجازی و دنیای آزاد اطلاعات برای این گونه افراد می‌تواند سراسر مملو از نادیده‌هایی باشد که با القائات سرکردگان در طول سه دهه زندگی تشکیلاتی تناقض دارد.

سرانجام افراد گزینش شده آموزش‌های اولیه برای استفاده از کامپیوتر و اینترنت را دریافت کردند و بعد از آن با شرح وظایف مشخص و محدوده بسیار بسته فعالیت در فضای مجازی تحت مانیتورینگ و نظارت محسوس و نامحسوس بسیار قوی وارد اتاق کامپیوتر شدند.

پیش از این در مقرهای منافقین در عراق یعنی اشرف و لیبرتی نیز اعضایی بسیار محدود به صورت گزینش شده، این گونه اقدامات که در میان منافقین به عملیات سایبری شهرت دارد را با استفاده از شبکه های اجتماعی مرسوم تجربه و آزمایش کرده بودند. صفحات ساختگی و فیک در فیسبوک با هدف فریب و جذب افراد در ایران نمونه‌هایی بوده که پیش از این توسط منافقین آزمایش و اجرا شده است. تجربه این شیوه فعالیت منافقین از فتنه ۱۳۸۸ آغاز شد که در آن سال اعضای سازمان برای کمک به تشدید ناآرامی‌ها از ابزار شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کردند.

تجربه تخلیه تلفنی در سازمان منافقین که لازمه آن تحلیل روانی مخاطب، شخصیت‌سازی‌های ساختگی، تحریک مخاطب و اعتماد سازی است نیز به کمک اعضای یگان سایبری منافقین آمد. افرادی که قرار بود در اتاق کامپیوتر وارد عملیات سایبری یا همان عملیات فریب در شبکه‌های اجتماعی شوند، ساعت‌ها توسط عوامل بخش «اخباری» یا همان تخلیه تلفنی منافقین آموزش دیدند که چگونه بر مخاطبین خود تأثیرگذار باشند، اعتماد آنها را جلب کنند، چگونه کاربران عموماً جوان شبکه‌های اجتماعی را فریب داده و تحریک کنند و بر چه مبنایی هر کدام ده‌ها شخصیت‌ ساختگی در فضای مجازی را هدایت نمایند.

پیرمردها و پیرزن‌های منافق در یگان سایبری علی‌رغم آنکه عکس‌های منتشر شده از آنها در فضای مجازی مورد تمسخر مخاطبین این اخبار در ایران قرار گرفت، اما به دلیل کار تشکیلاتی در برخی موارد طعمه‌های خود را که معمولاً‌ از بین جوانان و نوجوانان بی اطلاع انتخاب می‌شوند به روش‌های مختلف برای همکاری با منافقین فریب داده‌اند.

◄ هویت‌های ساختگی عناصر نفاق

اولین گام عناصر منافقین برای فعالیت در شبکه‌های اجتماعی طراحی اکانت‌های فیک با هویت‌های ساختگی است. هر عضو بر اساس سرعت عمل و مهارتش، چندین اکانت ساختگی در شبکه‌های اجتماعی مختلف را هدایت می‌کند. این صفحات معمولاً با نام دختران و پسران جوان با علائم مربوط به جریانات سلطنت‌طلبی یا حقوق بشری راه‌اندازی می‌شوند. در واقع سازمان با اطلاع از جایگاه منفورش در میان مردم ایران، از نام و پرچم خود استفاده نمی‌کند. آنها با استفاده از علائم سلطنت طلبی یا حقوق بشری از قبیل حقوق زنان و حقوق کودکان یا هشتگ‌هایی نظیر «نه به حجاب اجباری»، «باستان‌گرایی»، «نژاد آریایی» و ... در شبکه‌های اجتماعی حضور پیدا می‌کنند.

این هویت‌ها برای شروع ارتباط با سوژه‌ها در شبکه‌های اجتماعی مورد استفاده قرار می‌گیرند و هرگاه سوژه‌ای به دام تبلیغات عناصر نفاق افتاد و در مسیر همکاری قرار گرفت، با توجه به نگاه سیاسی و اطلاعاتی تاریخی‌اش که چه میزان از جنایت‌ها و خیانت‌های منافقین اطلاع دارد یا اینکه چه نظری در مورد سازمان دارد، کم‌کم هویت «سازمان مجاهدین خلق» برایش آشکار می‌شود. استفاده از آرم و نام و سازمان بعد از فریب سوژه‌ها یا همان کاربران شبکه‌های اجتماعی در ایران نیز فقط به این خاطر است که سوژه‌ها بعد از آنکه فریب می‌خورند و جذب می‌شوند و تمایل به همکاری نشان می‌دهند، هر اقدامی که به دستور سرپل منافقین انجام می‌دهند را باید با نام و آرم سازمان ثبت و ضبط نمایند. به عبارت دقیق‌تر اگر فردی در کوچه خلوتی شعار نویسی کرد یا اینکه بنری را آتش زد، باید به نوعی در تصویر با آرم سازمان یا اسامی و تصویر سرکردگان نشان دهد که این کار از سوی عوامل این گروهک انجام گرفته است تا سرکردگان سازمان بتوانند با این گزارش‌ها فعالیت‌های خود در ایران را به سرویس‌های اطلاعاتی دشمن اطلاع دهند.

◄ عضوگیری و انجام عملیات

یکی از مهمترین مأموریت‌های منافقین در شبکه‌های اجتماعی عضوگیری است. البته نگاه سازمان از عضوگیری به این معنا نیست که یک فرد را برای جذب در تشکیلات گروهک قانع نموده و بعد از کشور خارج کنند تا وارد مقرهای منافقین شود! آنچه که اعضای منافقین در عمل به دنبال آن هستند، فریب یک جوان یا نوجوان در شبکه‌های اجتماعی و سوءاستفاده از وی برای انجام اقداماتی میدانی یا به قول منافقین عملیات است.

عملیات‌های منافقین با اعضای تازه فریب خورده عموماً شامل دیوار نویسی، ضبط یک ویدئو در خیابان، شعار بر روی پول و میز و صندلی پارک، چسباندن عکس سرکردگان سازمان به دیوار یا نگه داشتن در مقابل صورت و تصویربرداری و در نهایت ارسال آن برای سرپل منافقین در آلبانی است.

هر چند عناصر سازمان یا همان سرپل‌ها در ارتباط با افراد فریب خورده به دنبال اقناع افراد برای مرحله به مرحله رادیکال‌تر شدن عملیات‌ها هستند، اما معمولاً اندک افراد فریب خورده نیز در مراحلی که از آنها برای آتش زدن یا خرابکاری اموال عمومی درخواستی می‌شود، پا پس می‌کشند.  

◄ تغییر اعتراضات به آشوب و درگیری

از گذشته تا امروز همواره منافقین به عنوان گروهکی شکاف‌زی شناخته می‌شده‌اند. گروهکی که به دلیل جایگاه منفورش در ایران خود به تنهایی توان طراحی صحنه و ناآرامی را نداشته، اما در حوادث و ناآرامی‌ها به سرعت وارد عمل شده و استاد افزایش درگیری و تشنج است.

یکی از مهمترین مأموریت‌های عناصر نفاق نیز بر همین اساس ورود به عرصه ناآرامی‌ها و اعتراضات است که به هر دلیلی اعم از اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شکل گرفته است. گاهی ممکن است اعتراضات و تجمعات مربوط به یک اعتراض به حق در موضوعات اقتصادی باشد و  گاهی نیز ممکن است تجمع حاصل یک اتفاق سیاسی باشد که بر اثر یک تحریک یا واقعه شکل گرفته است. در چنین شرایطی عناصر نفاق مأموریت دارند تا همه توان خود را برای تبدیل اعتراض به آشوب و درگیری به کار ببندند.

◄ القای حس ناتوانی به جامعه

بخشی از اقدامات عناصر نفاق در شبکه‌های اجتماعی در راستای خطوط کلی فعالیت رسانه‌های ضد انقلاب بوده و به دنبال سیاه‌نمایی از جامعه، القای حس ناامیدی و ناتوانی به جامعه و حتی پمپاژ حس ناکامی به جامعه است.

13980508000451 Test NewPhotoFree.jpg

به عنوان مثال در مسئله امنیت که کشور ما ایران به لطف قدرت دفاعی و توان نظامی و اطلاعاتی  مقتدرترین کشور منطقه و حتی یکی از قوی‌ترین‌های دنیا است، با تبلیغات پرتعداد منافقین در شبکه‌های اجتماعی ناامن جلوه داده می‌شود. به عبارت دیگر منافقین از ابزارهای عملیات روانی خود برای از بین بردن حس امنیت تلاش می‌کنند که در واقع یکی از شاخصه‌های از بین برنده آرامش روانی جامعه است. این بخش از فعالیت منافقین که در رده مأموریت‌های عمومی همه اعضای این گروهک در شبکه‌های اجتماعی محسوب می‌شود می‌تواند یکی از شاخصه‌های شناخت عناصر نفاق در شبکه‌های اجتماعی هم باشد.

◄ بازی در پازل عملیات روانی دشمن

خطوط عملیات روانی عناصر نفاق در شبکه های اجتماعی به صورت روزانه از سوی سرکردگان و در جلسات تحلیلی به عناصر یگان سایبری ابلاغ می‌شود. این خطوط عموماً در پازل عملیات روانی غرب و به خصوص آمریکا علیه جمهوری اسلامی است که آثار و تبعات روانی آن در جامعه، حداقل در چند ماه اخیر در حوزه اقتصادی بوده است.

به عنوان مثال دقیقاً زمانی که رؤسای ایالات متحده آمریکا برای القای جنگ با ایران تلاش می‌کردند و هر روز با اخباری از قبیل حرکت هواپیماهای بمب‌افکن یا جابجایی ناوها برای ورود به خلیج فارس صحبت می‌کردند، رسانه‌های ضد انقلاب همچون بی‌بی‌سی، صدای آمریکا و ... نیز در همین راستا به عملیات روانی علیه امنیت روانی جامعه ایران می‌پرداختند. این اقدامات که بخشی از آن برای ایجاد خطای محاسباتی در رده تصمیم‌گیری در جمهوری اسلامی و بخشی از آن نیز با هدف تحت فشار گذاشتن جامعه و تأثیر آن بر سیاست‌ و اقتصاد کشور صورت می‌گیرد نیز از جمله برنامه‌های منافقین است که در شبکه‌های اجتماعی برای ضریب دادن به آن فعالیت می‌کنند.

◄ بر هم زدن محاسبات آمریکایی‌ها

یکی از کارکردهای جدی منافقین در یگان عملیات سایبری، تغییر در محاسبات آمریکا در قبال ایران است! هرچند شاید این محور از مأموریت‌های منافقین در حوزه سایبری عجیب به نظر برسد، اما نمونه‌های بسیاری وجود دارد که اثبات کننده تلاش‌های منافقین با دستور سرکردگان برای این منظور است.

صفحه توئیتری «حشمت علوی» که توسط پایگاه خبری «اینترسپت» فاش شد، نشان داد که این فرد وجود خارجی نداشته و توسط اعضای منافقین در آلبانی در توئیتر ساخته شده و مطالب آن بارگذاری می‌گردد.

صفحه توئیتری حشمت علوی در طول بیش از سه سال فعالیت خود مقالات زیادی در نشریات غربی به چاپ رسانده است که به عنوان نمونه حدود ۶۰ مقاله آن در سایت «فوربس» منتشر شده است. هر چند ردگیری برخی از سایت‌ها و خبرگزاری‌های نشر دهنده مطالب صفحات مجازی منافقین، نشان می‌دهد عموم مطالب با رایزنی و رشوه‌های مالی عوامل سازمان به خبرنگاران خارجی منتشر می‌شود، اما اشتباهات محاسباتی آمریکایی‌ها زمانی که به این گونه مقالات استناد می‌کنند، موضوع غیر قابل انکاری است.

درک این موضوع زمانی راحت تر می‌گردد که بدانیم بر اساس گزارش اینترسپت تا کنون چندین بار حشمت علوی و مطالب یا اسناد ساختگی منتشر شده از سوی او مورد استناد کاخ سفید قرار گرفته است!

فعالیت اکانت‌های فیک منافقین در آلبانی نیز با همین روش در حال تولید و انتشار محتوا، کامنت‌گذاری، لایک و تأیید مطالب علیه ایران هستند. محتوای تولید شده از سوی یگان سایبری منافقین با نام‌های جعلی به عنوان فعالیت کاربران شبکه‌های اجتماعی از ایران شناخته می‌شوند و منطبق بر اهداف منافقین سعی در ایجاد خطای محاسباتی در مورد ایران دارند. به عنوان مثال در مسئله جنگ آمریکا علیه ایران، به طرق مختلف با انتشار محتواهایی مبنی بر استقبال ایرانی‌ها از حمله آمریکا به ایران سعی دارند، تصویر واقعی آمریکا از جامعه ایران مبنی بر حمایت مردم از نظام را تغییر داده و با نمایش تقابل مردم و نظام در ایران، آمریکا را برای آغاز درگیری با ایران تحریک کنند.

نمایش اقبال مردم ایران به سازمان مجاهدین خلق و مریم رجوی نیز از جمله همین فریب منافقین در قبال آمریکایی‌هاست.

یکی از اعضای جداشده منافقین در آلبانی که در تابستان سال ۱۳۹۷ از این فرقه جدا شده در این رابطه می‌گوید: «در یگان سایبری مثلاً صبح دستور می‌آمد که مریم رجوی فلان مطلب را توئیت کرده است و ما باید به سرعت با چند هزار اکانت فیک در توئیتر، ری توئیت کنیم و کامنت بگذاریم. کامنت‌های احساسی که مثلاً در آن می‌نوشتیم که خواهر مریم تو بهترین رئیس جمهور برای آینده ایران هستی. ۲ هزار سیم‌کارت برای همین کار در اروپا خریده شده بود تا اکانت‌های فیک ساخته شوند.»

به طور کلی فعالیت منافقین در شبکه‌های اجتماعی بر اساس دستورالعمل‌های فریب صورت می‌گیرد و اعضای سازمان در آلبانی با کار اجباری شبانه روزی سعی می‌کنند کنش‌هایی هر چند محدود در ایران را رقم زده و در ازای آن به حامیان غربی خود گزارش عملکرد ارائه دهند؛ گزارشاتی که پایه حمایت‌های مالی از منافقین را تشکیل می‌دهد. در مجموع منافقین همان مزدورانی هستند که در عراق برای رژیم بعثی صدام به جاسوسی و ترور علیه هموطنان خودشان در ایران می‌پرداختند و اکنون با ابزارهای نوین در فاصله چندهزار کیلومتری ایران برای اربابان جدید خدمت می‌کنند.

منبع: خبرگزاری فارس

۱۸ مهر ۰۲ ، ۱۷:۴۸ ۰ نظر
صبور

از کنفرانس برلین تا گیر کردن در باتلاق بلوچستان

ضربات پی در پی که از ابتدای سال 1402 (با وجود صرف هزینه های نجومی دشمنان) به مجاهدین و سایر جریانات وارد می شود، بیانگر رشد و آگاهی مردم و جوانان و آشنایی آنان به بخشی از ترفندهای دشمن است و در عین حال نشانگر رحمت الهی است که این کشور را در سخت ترین شرایط طی قرنها و هزاره ها حفظ کرده و باز هم خواهد کرد. امروز هم مجدداً اثبات شد که مسعود و مریم رجوی با وجود هیاهوی بسیار، عملاً کارآیی خود را بکلی از دست داده و در واپسین ایام عمر ننگین خود، قادر نیستند بازی را آنگونه که دوست دارند به پیش ببرند. و همچون ماه های گذشته در باتلاقی که می خواستند سر راه مردم سیستان و بلوچستان تولید کنند، گیر افتاده و دست و پا می زنند، و تنها چیزی که از دستشان برمی آید، برگزاری نمایش شبانه در کوچه های خلوت و بیابان های خالی از سکنه و آتش زدن لاستیک در جاده و ایجاد مزاحمت برای مردم است. سازمانی که مدعی بود مریم رجوی از حمایت بیش از 70 درصد مردم ایران برخوردار است، امروز قادر نیست حتی 80 نفر از 80 میلیون ایرانی را به خیابان های شهر بکشاند و مجبور است کودکان فقیر و بیسواد شهر را با چند عدد شکلات راضی کند و برای بازی خیابانی به میدان بکشاند تا شاید دود و دمی بپا شود و خونی بریزد و پیراهن عثمان کند.

۱۴ مهر ۰۲ ، ۱۹:۱۴ ۰ نظر
صبور

شکست پروژه منافقین برای ۲۵ شهریور و لاف زنی های بی پایان مسعود رجوی

شکست پروژه منافقین برای ۲۵ شهریور و لاف زنی های بی پایان مسعود رجوی

منافقین پس از یک ماه تلاش شبانه روزی و دعوت به ناآرامی و اغتشاش، ادعا می کردند در روز ۲۵ شهریور کانون های شورشی در کمتر از چند روز کل کشور را تسخیر می کنند، اما ۲۵ شهریور هم گذشت و خبری از کانون های شورشی نشد، البته لاف زنی های منافقین مسبوق به سابقه بوده و دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ هم قرار بود کانون های شورشی میدان دار باشند، اما آن زمان نیز خبری از آنها نشد.

۲۸ شهریور ۰۲ ، ۱۹:۴۰ ۰ نظر
صبور

برخی از اعضای مجاهدین خلق به آلمان می روند

درگیری مجاهدین خلق در پی نحوه فراری دادن اعضا به کانادا

با افزایش فشار از سوی دولت آلبانی، مجاهدین خلق علاوه بر فراری دادن تعدادی از نیروهایشان به کانادا، تعدادی دیگر را نیز به آلمان منتقل خواهند کرد.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، برنامه گروه مجاهدین خلق برای فرار از آلبانی و انتقال مقرشان به کانادا حواشی زیادی برای آنها ایجاد کرده و موجب درگیری در میان اعضای رده های میانی و پایین این گروه نیز شده است.

تسنیم پیش از این خبر داده بود که در پی فشارهای دولت آلبانی به گروه مجاهدین خلق، خصوصاً پس از حمله پلیس ضدشورش این کشور به مقر اشرف 3، سران مجاهدین خلق تصمیم به انتقال مقر خود به کشور دیگری گرفتند.

ابتدا قرار بود مقر این گروه به فرانسه منتقل شود که به دلیل عدم موافقت این کشور، کانادا به عنوان مقصد بعدی آنها انتخاب شد.
فرار مجاهدین خلق از آلبانی همانطور که گفته شد، به دلیل فشارهای دولت این کشور و ایجا محدودیت های شدید علیه آنهاست به گونه ای که پلیس آلبانی در هفته های گذشته اقدام به ایجاد پست های بازرسی در خروجی های اشرف 3 کرده و همه ورود و خروج های آنها را کنترل می کند. علاوه بر این، با دستور دولت آلبانی، اینترنت این مقر نیز قطع شده است.

«ادی راما» نخست‌وزیر آلبانی نیز در مصاحبه‌ای با شبکه آلمانی «اشپیگل» گفته بود که گروه مجاهدین خلق نمی‌توانند از آلبانی برای جنگ علیه ایران استفاده کنند.»
وی تصریح کرده بود: «آلبانی قصد جنگ با ایران را ندارد و کسی را که از مهمان‌نوازی ما سوء‌استفاده کرده باشد، نمی‌پذیرد.»

در پی حمله پلیس ضدتروریسم آلبانی در خردادماه (که بعداً نیز تکرار شد)، اسناد زیادی به دست آمد که از جمله آنها برنامه این گروه برای اقدامات تروریستی سایبری در ایران و حتی علیه برخی اشخاص در کشور آلبانی، آمریکا و برخی کشورهای اروپایی می شد.

با به دست آمدن این اسناد، دادگاه ضد تروریستم آلبانی اتهاماتی را متوجه سران این گروه کرده و آنها بیم آن را دارند که در حمله بعدی پلیس به مقر اشرف 3، بسیاری از سران این گروه دستگیر شوند، خصوصاً اینکه برخی از کادرهای مجاهدین خلق دارای پرونده تروریستی در آلبانی هستند و مجاهدین خلق تلاش می‌کنند اول از همه این افراد را فراری دهند.

با افزایش فشار از سوی دولت آلبانی، مجاهدین خلق در ابتدا سعی کردند افرادی که دارای پاسپورت کانادایی هستند را در اولویت اول به این کشور منتقل کنند و از آنجا که امکان انتقال همه آنها به کانادا وجود ندارد، برنامه جدید آنها، انتقال افراد دارای پاسپورت آلمانی به کشور آلمان است.

خروج مخفیانه و شیوه اولویت بندی مجاهدین خلق برای فرای دادن اعضای خود از آلبانی، موجب درگیری در میان اعضای رده پایین نیز شده که از جمله این حواشی، درگیری در نشست رسمی اخیر این گروه در اشرف 3 بود.

این چالش ها خصوصاً بدلیل عدم حضور مریم رجوی که از سوی آلبانی به این کشور ممنوع الورود شده است، افزایش یافته و به نظر می رسد پلیس آلبانی در آینده بار دیگر وارد این مقر شده و این بار اشرف 3 را برای همیشه تعطیل کند.

۱۳ شهریور ۰۲ ، ۱۸:۵۷ ۰ نظر
صبور

دشمن‌شناسی یکی از اصول حیاتی جامعه امروزی ما

رسانه موظف است جنایت‌های فرقه رجوی را با انتشار تصاویر و سندها و روایت ها برملا کند و نگذارد از حافظه تاریخی ملت پاک بشود.

به گزارش فراق، ده‌ها سال قبل از تولد داعش، سازمانی بنام مجاهدین خلق در تاریخ معاصر ایران وجود داشت که جنایاتی وحشیانه تر از جنایات داعش را بنام خود ثبت کردند.

قلم از نوشتن اینگونه جنایات شرم می کند ولی ملتی که تاریخ نخواند محکوم به تکرار آن است پس به ناچار از آنچه که بر سر ملت ایران آوردند را می نویسم باشد که مورد عبرت قرار بگیرد و در راستای دشمن شناسی که یکی از اصول حیاتی جامعه امروزی ما می باشد، کمکی کرده باشم.

گروه داعشی رجوی در نقاط مختلف کشور دست به سلسله اقدامات تروریستی زده اند. یکی از این استانها مازندران بود، تعدادی از مردم عادی را که بدون هیچ سمت حاکمیتی و دولتی بودند را تیرباران کردند یا در استان مشهد، مصادف با عاشورای حسینی، بمبی توسط مزدوران رجوی تا نزدیکی حرم مطهر آورده و منفجر شد که به دنبال آن ۲۶ زائر شهید و بیش از ۳۰۰ نفر مجروح شدند.

افرادی را که می ربودند تحت شدیدترین شکنجه ها با اتو داغ، کابل، سیخ، آب جوش و.. قرار می دادند. اعترافات مهران اصدقی، یکی از اعضای مجاهدین، درباره شکنجه پاسدارها بسیار رقت انگیز می باشد. اعتراف میکند که چگونه با وارد ساختن ضربات متعدد باعث ایجاد تاول می شدند و سپس ریختن آب جوش بصورت مداوم روی تاول ها همانا و کوبیدن با میله سربی بر سر و دهان همانا. اعتراف کرده است که چگونه با اتوی داغ، بوی سوختگی داخل حمام پیچیده بود…!

اجساد کشف شده اثبات خوی وحشی گری آنها بوده و همچنان هم نفاق از انجام هیچ جنایتی ابایی ندارند.

رسانه موظف است جنایت های این جریان را با انتشار تصاویر و سندها و روایت ها برملا کند و نگذارد از حافظه تاریخی ملت پاک بشود هرچند لکه ننگی است که هرگز پاک نخواهد شد.

در واقع روشن ساختن افکار عمومی و ارائه اطلاعات و روایت های صحیح است که به بیدار ماندن ملت عزیز و شریف ایران کمک می کند. دشمنان با تبلیغات و هزینه های هنگفت سعی در پاک زدایی افکار عمومی دارند دریغ از اینکه احمق ها همیشه اشتباه کردند و خواهند کرد چرا که ملت ایران را نشاختند.

متینا تخشیده

۰۵ شهریور ۰۲ ، ۱۷:۳۹ ۰ نظر
صبور

فصل خزان و مرگ در فرقه رجوی

باز هم زن نگونبخت دیگری قربانی سیاست های مرگبار مریم رجوی در آلبانی شد و پس از سالها بیماری روحی و جسمی در اسارتگاه اشرف 3 درگذشت. شمار بالای اعضای فوت شده سازمان در هفته های اخیر، نشانگر بحران روحی بزرگی است که پس از حمله پلیس به این مقر بر اعضای مجاهدین وارد شده است. سالها مریم آنان را فریب داد که دولت آلبانی با آنان همراه است و هرکس فرار کند را بازداشت و روانه زندان و یا به تشکیلات مسترد می کند. برای اینکار، انواع دسیسه ها اجرا شده بود تا پلیس به جداشدگان هم شک امنیتی کند و آنان را مورد آزار و اذیت و بازداشت قرار دهد، و با اینکار، هم دست انجمن آسیلا برای افشاگری بسته و محدود شود و هم اجازه فرار به کسی ندهد و آنها را در شک و تردید نگه دارد. در عین حال، مریم با وعده های مداوم سرنگونی قریب الوقوع، تلاش می کرد به آنان روحیه بدهد تا باز هم بیشتر در اسارت بمانند. رخدادهای پاییز گذشته که یک دسیسه غربی-صهیونیستی برای تجزیه ایران بود، تبدیل به موهبتی برای مریم شد تا اسیرانش را هرچه بیشتر بفریبد که “نگران نباشید، در ایران یک انقلاب وسیع جریان دارد و بزودی جمهوری اسلامی براندازی می شود و ما هم بردوش کانون های شورشی به ایران خواهیم رفت”. همین توهم، نه تنها ساکنان اشرف را دلخوش ساخته بود، بلکه خود مریم را چندین ماه به خودفریبی واداشته بود. اما فرار او به پاریس و ضربه مهلک پلیس آلبانی به ساکنان اشرف، همه امید و آرزوها را بر باد داد و 9 ماه رویای شیرین را به کابوسی ترسناک مبدل ساخت.

مریم که با وجود آگاهی از تهدید، به بهانه برگزاری یک گردهمایی به فرانسه گریخته بود، هرگز تصور نمی کرد روزگار وی در آلبانی و شاید در اروپا بسر رسیده باشد، به همین خاطر حتی در پاریس هم احساس امنیت نکرد و به بهانه برگزاری جلسه و دیدار، به ایتالیا گریخت و مدتی در آنجا ساکن شد تا آب ها از آسیاب بیفتد و خطر بازداشت اش در پاریس منتفی شود. کشته شدن بهترین فرمانده عملیات های چریکی مجاهدین در آلبانی، و آنگاه محدود شدن فعالیت آنان در مقرشان که توأم با حضور دائمی پلیس در این محل بود، اندک امید باقیمانده اعضای کهنسال فرقه را از بین برد و میل به زندگی را در آنان به خط پایان رساند. از آن زمان، کمتر هفته ای است که خبر مرگ و میر از درون پادگان اشرف به گوش نرسد. هرچند در سالهای گذشته نیز آلبانی به آرامگاه فرقه تبدیل شده بود، اما در دو ماه گذشته، این حوادث شدت گرفته و فصل خزان مجاهدین کلید خورده است.

فصل خزان و مرگ در فرقه رجوی
 

امروز خبر ممنوعیت ورود مریم به آلبانی و شایعه انتقال مجاهدین به کانادا، چیزی جز ترسیم پایان عمر این فرقه بر روی “نقشه راه” نیست. اما اگر این خبر صحّت داشته باشد، بدون شک مریم هرگز خواهان انتقال همه افراد به کشور دیگر نخواهد بود، چرا که بخوبی می داند “آن فاجعه” ای که دو دهه پیش از آن دم می زد و می گفت “خروج مجاهدین از عراق” یک فاجعه است، بوقوع خواهد پیوست و بسیاری از اعضا که در آلبانی گرفتار زندگی تشکیلاتی بودند، در کانادا اسیر چنین زندگی برده واری نخواهند شد، و اساساً، هیچ دولتی در کشورهای مطرح غربی هم اجازه تشکیل پادگان مستقل در خاک خود به آنها نخواهد داد و دوران “اشرف نشانی” و “اشرف نشینی” به پایان خواهد رسید و هرکجا بروند، هر فرد باید مستقیم تحت نظارت وزارت کشور باشد و چیزی به اسم فرقه گرایی و زندگی جمعی نخواهند داشت. به همین علت، مریم از انتقال مجاهدین به خارج از عراق هم بشدت هراس داشت و اگر حمایت دولت آمریکا از آنان نبود و مقامات مختلف آلبانی گرفتار فساد مالی و رشوه گیری نبودند، تشکیلات مجاهدین خیلی زود از هم می گسست. اما دیگر آن دوران کهن به سر آمده و مریم هم اینرا بخوبی می داند و نمی خواهد پای همه به کانادا یا هرکشور دیگر برسد. از این رو پیشاپیش گفته شده کسانی در ابتدا منتقل می شوند که دارای گذرنامه و مدارک کافی باشند.

معنای این سخن چیست؟ 1- مریم درصدد است تا در اولین گام، همان 104 نفری را فراری دهد که تحت پیگرد (کیفرخواست دادگاه) هستند و سالهاست پاس و مدارک پناهندگی شان آماده است. 2- گروه بعدی یقیناً فرزندان و نزدیکان سران فرقه از جمله “نرگس عضدانلو، نسرین مسیح، ربیعه مفیدی، اشرف ابریشمچی، دختر مهوش سپهری و یا بدری پورطباخ، مینا رضایی، منیژه کریمی و مهناز کرمی و امثال آنها…” خواهند بود که به مکان امن تری در اروپا یا کانادا منتقل خواهند شد. 3- آخرین دسته که مریم به آنها نیاز دارد، برخی افراد قدیمی مورد اعتماد، بویژه زنانی هستند که اطلاعات مهمی از حرمسرای مسعود رجوی و جنایات مریم قجر با خود دارند و مریم تلاش می کند به هر قیمت در درون تشکیلات نگهشان دارد و اگر نتواند آنان را با خود همراه کند، در همان آلبانی به کشتن خواهد داد تا در آینده سد راه نباشند… شاید برخی زنان که این اواخر یکی بعد از دیگری فوت کرده اند، از همین گروه بوده باشند.

فصل خزان و مرگ در فرقه رجوی

 

در هر صورت، مریم بخشی دیگر از مجاهدین را قبل از خروج از آلبانی به کشتن خواهد داد، مگر اینکه از اسارت رهایی یابند و یا متوجه اینگونه دسیسه ها بشوند و دست به اعتراض بزنند. خانواده ها و انجمن آسیلا در این رابطه مسئولیت کلیدی و افشاگرانه زیادی خواهند داشت.

حامد صرافپور

۳۱ مرداد ۰۲ ، ۲۰:۲۴ ۰ نظر
صبور

اینترنت کمپ مجاهدین خلق در آلبانی قطع شد

فشار بیشتر دولت و مردم آلبانی به تروریست‌ها

به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری تسنیم، دولت آلبانی در جدیدترین محدودیت خود برای مجاهدین خلق در تیرانا، شبکه اینترنت مقر اشرف 3 را قطع کرده است.

یک منبع آگاه امنیتی به تسنیم گفت که این اقدام برای جلوگیری از فعالیت‌های تروریستی مجاهدین خلق صورت گرفته است و در پی آن، اعضای این گروه مجبور به استفاده از اینترنت سیم‌کارت و برخی روش‌های غیرقانونی دیگر شده‌اند.

این دومین ضربه اساسی دولت آلبانی در ماه‌های گذشته به یگان سایبری مجاهدین خلق است.

پلیس ضدشورش این کشور، خردادماه سال جاری نیز با ورود به مقر اشرف 3، تعداد زیادی از کامپیوترها، سرورها و هاردهای متعلق به یگان سایبری مجاهدین خلق را با خود برد.

مجاهدین خلق پس از اخراج از عراق و انتقال به آلبانی که موجب دور شدن آنها از مرزهای ایران و محدودیت شدید آنها برای انجام عملیات‌های تروریستی در داخل کشور شد، بیشترین تمرکز خود را به‌روی اقدامات سایبری و فعالیت‌های جاسوسی و جذب در فضای مجازی قرار دادند.

گفته می‌شود، سرورهایی که از این گروه توقیف شده، حاوی اطلاعات زیادی خصوصاً درباره رابطین مجاهدین خلق در داخل کشور بوده که بنا بر گفته برخی منابع، این اطلاعات به ایران نیز منتقل شده است.

با توقیف تجهیزات یگان سایبری مجاهدین خلق، اعضای این گروه ناچار به شیفت‌بندی برای استفاده از تعداد محدود سیستم‌های باقی‌مانده شده‌اند.

اقدام مردم آلبانی علیه مجاهدین خلق

علاوه بر این، در پی اعتراضات شدید مردم آلبانی به‌خصوص در شهر دورس و روستای مانز که از حواشی امنیتی حضور مجاهدین خلق در خاک خود نگران هستند، برخی اقدامات خودجوش علیه مجاهدین خلق صورت گرفته است که در نتیجه آن، پلیس آلبانی اقدام به مراقبت‌های 24ساعته در قالب گشت‌های 4ـ5نفره در این منطقه کرده است.

طی روزهای اخیر، پلیس آلبانی با نصب کیوسک‌هایی در ورودی‌های اشرف3، تردد در این اردوگاه را هم به‌شدت محدود کرده است و همه رفت‌وآمدها باید زیر نظر پلیس انجام شود.

به‌سمت فروپاشی

وضعیت مجاهدین خلق خصوصاً پس از حمله پلیس آلبانی به مقر آنها در خردادماه که منجر به افشای اسنادی مبنی بر برنامه‌ریزی جهت اقدامات تروریستی در خاک ایران و اقدامات تروریسم سایبری با همکاری موساد علیه ایران شد، اوضاع را برای کنترل اعضای این گروه بسیار سخت کرده است و سران مجاهدین خلق با یک بحران بی‌سابقه مواجه شده‌اند.

بنا بر گزارش تسنیم، برخی مقامات ارشد مجاهدین خلق اخیراً در جلسه‌ای محرمانه، با اشاره به وضعیت پیش‌آمده و همچنین افزایش بی‌سابقه انتقادات صریح از سوی نیروها، از تعبیر “فروپاشی تشکیلاتی”استفاده کرده‌اند.

این فروپاشی به‌ویژه پس از فرار “بیجار رحیمی” از اعضای قدیمی این گروه و افشاگری وی علیه مجاهدین خلق، روند تندتری گرفته است و بسیاری از اعضای رده‌پایین و حتی برخی مقامات رده‌بالا خواهان جدایی هستند و همین امر فشار و سخت‌گیری بیشتر به‌روی بدنه را افزایش داده است.

اخیراً فرشته شجاع عضو شورای مرکزی مجاهدین خلق در یکی از نشست‌های این گروه با هدف ایجاد رعب و وحشت و جلوگیری از فرارهای دیگر عنوان کرده‌ است که هرکسی مانند بیجار رحیمی از مقر فرار کند با دولت آلبانی هماهنگ می‌کند که عنصر فراری را به‌عنوان یک عضو غیرقانونی شناسایی و تحویل ایران دهند.

این سخنان البته نتوانست اعضای ناراضی و مسئله‌دار مجاهدین خلق را قانع کند و برخی از آنها گفته‌اند که “اگر روابط سازمان با دولت آلبانی در این سطح بود، حداقل گشت‌ها و ایست و بازرسی‌های اطراف و داخل مقر تعطیل می‌شد.”

وضعیت بحرانی گروه مجاهدین خلق البته با مرگ‌های مشکوکی در هفته‌های اخیر نیز همراه بوده است.

ازجمله افرادی که به این شکل کشته شدند، “عبدالوهاب فرجی” با نام مستعار “علی مستشاری” بود که در جریان حمله پلیس آلبانی به قتل رسید و برخی معتقدند او به‌دلیل برخی اختلافات با سران گروه و با صحنه‌سازی توسط آنها کشته شده است.

فرجی از اعضای باسابقه مجاهدین خلق و از اعضای تیم ترور شهید حسن آیت در دهه 60 بود.

عذری طالقانی، اسماعیل علی‌پور و منیر تژ نیز از دیگر اعضای بعضاً باسابقه بودند که به‌دلیل اختلافات با سران مجاهدین خلق به‌طرز مشکوکی کشته شدند.

کانادا مقصد بعدی مجاهدین خلق

محدودیت‌های دولت آلبانی برای گروه مجاهدین خلق ازجمله حکم ممنوع‌الورودی و ممنوع‌الخروجی مریم رجوی به/از این کشور و هشدار نخست وزیر آلبانی مبنی بر اینکه به مجاهدین خلق اجازه استفاده از امکانات این کشور در جنگ تروریستی علیه ایران را نمی‌دهد، موجب شده است سران این گروه به فکر انتقال اعضای خود به خارج از آلبانی بیفتند.

سران مجاهدین خلق در ابتدا قصد انتقال مقر خود به یکی از پایگاه‌های کشور فرانسه را داشتند که به‌دلیل عدم موافقت این کشور، کانادا به‌عنوان مقصد بعدی این تروریستها انتخاب شده است.

سران مجاهدین خلق به کادرهای خود هشدار داده‌اند تا تعیین تکلیف وضعیت آینده، به‌هیچ‌وجه با پلیس و عوامل دولت آلبانی وارد درگیری و حتی مشاجره نشوند.

۳۱ مرداد ۰۲ ، ۰۰:۱۸ ۰ نظر
صبور

پرواز پرشتاب پرنده مرگ بر فراز اشرف 3

 

در سال‌های اخیر قرارگاه مجاهدین خلق بیش از آن که مکانی برای مبارزه نیروهای یک گروه اپوزیسیون باشد، به اردوگاهی برای دوران کهولت سن تبدیل شده است که البته نمی‌توان نام آسایشگاه بر آن نهاد زیرا نه تنها آسایش و رفاهی در کمپ اشرف 3 وجود ندارد بلکه جان افراد همواره در خطر مرگ‌های خودخواسته یا اجباری است. این روزها روند مرگ اعضای درون حصارهای اشرف 3، چنان شدت گرفته است که در ذهن هر مخاطب مستقل و منصفی پرسش ایجاد می‌کند.

از مرگ‌های درون کمپ اشرف همواره با اصطلاحاتی چون “مرگ‌های مشکوک”، “مرگ‌های سیستماتیک”، “مرگ‌های سلسله وار”، “مرگ‌های تدریجی” و الفاظی از این دست، یاد می‌شود. شاید به نظر برسد که این واژه‌ها ناشی از ادبیات خاص جمهوری اسلامی است اما باید توجه داشت که همین الفاظ از سوی دیگر منتقدان تشکیلات مجاهدین خلق به ویژه اعضای سابق این فرقه به کار می‌رود. بدیهی است که هر بار که خبر مرگ یکی از اعضای قرارگاه اشرف 3 در رسانه‌‎های مجاهدین خلق منتشر می‌شود گمانه زنی‌ها و شایعات در خصوص علت و چگونگی مرگ‌ها اوج می‌گیرد.

منیر تژ

اعتراف مجاهدین خلق به کشته های اخیر در کمپ اشرف 3

شاید بتوان گفت که مرگ‌هایی که در قرارگاه اشرف رخ می‌دهد ناشی از سه علت هستند.  نخست مرگ‌های طبیعی که با توجه به میانگین سنی بالای اعضای قرارگاه اشرف بسیار معمول و قابل انتظار به نظر می‌رسد. با این وجود، اگر سازمان‌های حقوق بشری نظارت لازم را به عمل آورند ممکن است با مواردی از نقض آشکار حقوق اعضای ساکن در اشرف 3 در فرایند رسیدگی به دارو و درمان ساکنان مواجه شوند. بسیاری از اعضایی که اخیرا از فرقه رجوی جدا شده‌اند، از جمله مصطفی بهشتی و حمید آتابای از کمبود رسیدگی‌های پزشکی ضروری و به موقع به اعضای اشرف سخن می‌گویند. در مواردی امتناع از درمان به عنوان نوعی مجازات علیه اعضای به کار می‌رود.

دسته دوم از مرگ‌هایی که در پایگاه‌های مجاهدین خلق رخ می‌دهند به مرگ‌های مشکوک معروف هستند که گاه پس از طی مدت زمان خاصی ممکن است با افشای اسناد و اعتراف اعضای جدا شده علت اصلی مرگ افشا ‌شود. برای نمونه مرگ قربانعلی ترابی و پرویز احمدی زیر شکنجه فرمانده-بازجویان مجاهدین خلق سالها پس از مرگ آن‌ها در شهادت های جدا شدگان از فرقه رجوی عنوان شد.

این مرگ ها چنان در فضای درونی فرقه رجوی همواره مسکوت می‌مانند که نزدیکترین افراد به متوفی علت واقعی مرگ و حتی محل دفن او را نمی‌دانند. محمدرضا ترابی با 18 سال حضور در فرقه رجوی تنها زمانی متوجه شد که پدرش چنان که سازمان گفته است در عملیات شهید نشده است بلکه زیر شکنجه فرماندهان خویش کشته شده است، که تشکیلات را ترک کرده بود. او ماجرای کشته شدن پدر خود را پس از جدایی از زبان همرزمان سابق پدر خود شنید.

گاهی مرگ‌های مشکوک کماکان در هاله‌ای از ابهام میمانند مانند مرگ مالک شراعی که از اهالی خوزستان و شناگری ماهر بود اما در کمال تعجب مرگ او غرق شدن در کانال آبی در روستای مانز در نزدیکی قرارگاه اشرف 3 اعلام شد.

دسته سوم مرگ‌های درون حصارهای مجاهدین خلق، مرگ‌های خودخواسته یا خودکشی‌ها هستند. مجاهدین خلق از نخستین بمب‌گذاران انتحاری و تروریست‌های افراطی هستند، اما نوع دیگری از انتحار در این تشکیلات مرسوم است که ناشی از فضای فرقه ای سرکوب و انزوای حاکم بر اعضا است.

مرگ‌های کودک سربازانی چون یاسر اکبری نسب، آلان محمدی و مرجان اکبریان نمونه هایی از مرگ های خودخواسته است. فشار تشکیلاتی بر این کودک سربازان بی‌پناه چنان زیاد بود که با به آتش کشیدن خود، شلیک گلوله به سمت خود و یا چسباندن خود به کابل برق در عنفوان جوانی به عمر خود پایان دادند. اما خودکشی‌ها به نوجوانان و جوانان ختم نمی‌شود. حتی امروز که مرگ منیر تژ به تازگی در رسانه‌های فرقه رجوی اعلام شده است در برخی خبرها به خودکشی او اشاره شده است که با توجه به فضای خفقان، سرکوب و فشار روانی که همواره فرقه مریم رجوی حاکم است، دور از انتظار نیست.

به طور کلی مرگ و مردن در پشت حصارهای اشرف 3 در ساده‌ترین و طبیعی‎ترین شکل خویش نیز غیرطبیعی می‌نماید چرا که افراد ساکن در درون قرارگاه از شرایط و امکانات زیستی طبیعی بهره‌مند نیستند. کم سال‌ترین اعضای مجاهدین خلق در دهه چهارم زندگی خود به سر می‎برند و ساختار شستشوی مغزی، اعتراف‌گیری روزانه، کار شاق اجباری، عدم رسیدگی به نیازهای درمانی و پزشکی همواره افراد را به سمت کوتاه تر شدن عمر سوق می‌دهد.

۲۹ مرداد ۰۲ ، ۱۸:۴۷ ۰ نظر
صبور

نقره داغ شدن در آلبانی / تروریست به پایان سلام کن / اعضای وامانده باید هرچه سریعتر تصمیم خود را بگیرند

فرقه رجوی در اغتشاشات پاییز سال گذشته به بهانه فوت مهسا امینی، جریان را مصادره به مطلوب کرد و با این دستاویز، اعضای جان به لب رسیده خود را تمدید اسارت کرد.

به گزارش فراق، پس‌لرزه‌های نقره داغ شدن فرقه تروریست رجوی در آلبانی همچنان ادامه دارد. در روز‌های اخیر خبرگزاری‌ها به نقل از منابع آگاه امنیتی گزارش دادند مریم رجوی، سرکرده فرقه تروریست رجوی از ورود به آلبانی منع شده است. دادگاه ضدتروریسم آلبانی طی حکمی مریم رجوی را که پیش‌تر به فرانسه رفته بود، ممنوع‌الورود کرده و سرکرده فرقه رجوی نمی‌تواند به مقر تیرانا موسوم به «اشرف ۳» بازگردد. دادگاه ضدتروریسم آلبانی پس از بررسی مستندات موجود مبنی بر هدایت اقدامات تروریستی توسط فرقه رجوی در داخل ایران، حکم ممنوعیت ورود رجوی به آلبانی را صادر کرده است.

۳۰ خرداد امسال بود که پلیس آلبانی با حمله به مقر فرقه رجوی در پایتخت این کشور، ده‌ها نفر از سران فرقه رجوی را بازداشت کرد. در جریان این عملیات ضدتروریستی، اعضای فرقه رجوی با یگان ضدتروریسم پلیس آلبانی درگیر شدند که طی آن یک نفر از آن ها (عبدالوهاب فرجی‌نژاد) کشته و ۳۶ نفر دیگر از تروریست‌ها زخمی شدند. مریم رجوی همزمان با حمله پلیس آلبانی به اشرف ۳، به مقصد فرانسه فرار کرد و تا امروز به دلیل ممنوع‌الورود بودن، نتوانسته به تیرانا بازگردد.

چند روز پس از این اقدام دولت آلبانی، «ادی راما» نخست‌وزیر این کشور در نخستین اظهاراتی که در ارتباط با اتفاقات روز ۳۰ خرداد داشت، گفت: کشور ما به عنوان یک سنگر در جنگی استفاده می‌شود که جنگ ما نیست. اگر سازمان مجاهدین خلق به دنبال سوءاستفاده از خاک آلبانی برای جنگ با ایران است، باید خاک آلبانی را ترک کند.

فرقه رجوی در اغتشاشات پاییز سال گذشته به بهانه فوت مهسا امینی جریان را مصادره به مطلوب کرد و با این دستاویز اعضای جان به لب رسیده خود را تمدید اسارت کرد. آن ها شبانه روز در حال پمپاژ شایعه به ماجرا بودند. با این حال اتفاقی که افتاد، نه سقوط جمهوری اسلامی که رقم خوردن شکستی دیگر برای گروه‌های اپوزیسیون ایرانی بود، اما فرقه تروریست رجوی در مقایسه با دیگر افراد و گروه‌های ضدایرانی، بیشترین هزینه را برای ایجاد آشوب در ایران پرداخت؛ هزینه‌ای که دومینووار دامن این فرقه تروریست را گرفته و تا امروز نیز ادامه دارد؛ اتفاقاتی که حمله پلیس آلبانی به مقر رجوی، سرآغاز آن بود. کمتر از ۴۰ روز پس از این حمله، دستگاه قضایی کشورمان در اطلاعیه‌ای اعلام کرد ۱۰۴ نفر از سران فرقه رجوی تحت پیگرد قرار دارند و باید پای میز محاکمه بیایند. حجت‌الاسلام غلامحسین محسنی‌اژه‌ای نیز در اظهاراتی اعلام کرد: ستادی را مأمور کرده‌ایم تا پرونده‌های گروهک‌هایی که علیه مردم و کشور دست به جنایت می‌زدند، به سرانجام برسد. پیش این نیز وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در بیانیه‌ای که در واکنش به عملیات پلیس آلبانی علیه نفاق صادر کرد، ضمن تقدیر از اقدام آلبانی علیه تروریست‌های منافق، به سلسله اقدامات جنایتکارانه این سازمان در جریان اغتشاشات ۱۴۰۱ اشاره و تاکید کرده بود ایران تعقیب تروریست‌ها را در خارج از مرز‌های خود به صورت جدی دنبال می‌کند.

اعضای گرفتار در فرقه رجوی اکنون معلق بین هوا و زمین مانده اند و از سوی دیگر فرقه نیز آخرین وعده برای پایان اسارت آن‌ها را سالگرد مهسا امینی قرار داده است. به یقین این وعده پوچ نیز همانند وعده های توخالی ۴۵ سال گذشته خواهد گذشت و اعضای عادی که گوشت دم توپ برای رجوی شدند باید تصمیم خود برای یک زندگی باشرافت و آزاد را هرچه سریعتر بگیرند.

۱۷ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۱۷ ۰ نظر
صبور

104 نفر از شکنجه گران و زندانبانان سازمان مجاهدین در نوبت محاکمه قرار گرفتند

دادگاه کیفری یک استان تهران با صدور یک آگهی عمومی اعلام کرد بر اساس پرونده تشکیل شده در این دادگاه قرار است ۱۰۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق محاکمه شوند.

این 104 نفراز سران متواری سازمان مجاهدین کسانی هستند که در شکنجه و ترور اعضای عادی سازمان و مردم ایران دخیل بوده اند، آنها آزادنه در کشورهای مختلف اروپائی و آمریکائی در تردد هستند و در اعمال تروریستی در جای جای جهان دست باز دارند. این همه در حالی است که اگر در کشورهای دیگر این اعمال انجام می شد صدای دولت های ذیربط بلند می شد که چرا از کشورهای شما منافع ما مورد تهدید قرار می گیرد.

جداشدگان از سازمان ، از همان روز اول نسبت به طرح شکایت و درخواست دادخواست ، اقدام کرده بودند و لیستی از شکنجه گران و زندانبان رجوی را نیز منتشر کردند، که خوشبختانه امروز و با علنی شدن این دادخواست قضائی مرهمی بر زخم های چندین ساله آنان گذاشته شده است، گرچه هنوز این لیست ناقص است و حتما در مراحل بعدی اقدامات قضائی بیشتر در این مورد انجام خواهد گرفت.

در این آگهی عمومی از مرکز رسانه ای قوه ی قضائیه آمده است :
“نظر به اینکه بر اساس کیفر خواست شماره 140268430000373607 مورخ ۱۸ تیرماه ۱۴۰۲ صادره از سوی دادسرای عمومی و انقلاب تهران ارجاعی به دادگاه کیفری یک استان تهران، نسبت به اشخاص مطابق فهرست پیوست، تقاضای کیفر گردیده و با عنایت به عدم دسترسی و متواری بودن متهمان با لحاظ معلوم نبودن محل اقامت آن‌ها و اینکه اقدامات دادسرای تعقیب کننده جرم، منتج به دستیابی به متهمان و همچنین ابلاغ به آنان به نحو دیگر نشده است و با توجه به ضرورت معرفی وکیل از ناحیه نامبردگان برای دفاع از اتهامات انتسابی، مستندا به ماده ۳۸۴ از قانون آئین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ و با امعان نظر به ماده ۱۷۴ از قانون مورد اشاره، به موجب این آگهی به اشخاص مذکور ابلاغ می گردد تا ظرف مهلت یک ماه از تاریخ نشر این آگهی نسبت به معرفی وکیل قانونی به این دادگاه اقدام نمایند؛ در غیر این صورت مطابق قانون، تصمیم مقتضی اتخاذ خواهد گردید”

از غائبین دراین لیست می توان به : اسداله مثنی ، فاضل سیگارودی ، فروغ پاکزاد ، نعمت علیائی، ابولحسن مجتهد زاده و … دیگرانی اشاره نمود که بعنوان مثال در پرونده 6 ماه زندان انفرادی نگارنده دخیل بودند و جزو سران دادگاه کذائی و شکنجه گران مستقیم مجاهدین خلق در زندان اسکان در سال 1376 بودند.

اما بهرحال جای تبریک و خوشحالی است که این روند قضائی در بهترین وجه و بصورت قانونی ، شروع شده است ، البته در اواخر سال 1399 نیز لیستی از این شکنجه گران در دادنامه جداشدگان آمده بود و واکنش صوتی و شدیدالحن و تهدیدآمیز مسعود رجوی خائن را نیز به همراه داشت.

واکنش های هیستریک مسعود رجوی و دیگر سران سازمان نشان داد که شلیک به خال خورده است و بسیار اقدام بجا و مناسبی بوده است. ما جداشدگان از سازمان که زمانی فریب شعارهای توخالی سازمان را خورده بودیم و هر کدام در شکلی، ربوده شده و سالهای سال در اسارتگاههای رجوی گرفتار شده بودیم، زندان و شکنجه شده بودیم، هر بار با دیدن چنین اقداماتی علیرغم اینکه سالهای سیاه اسارت و رنج و شکنج های آن، یادآوری می شود، اما به حقانیت راه خود بیشتر ایمان می آوریم که ظلم های رجوی به باد فراموشی تاریخ سپرده نشده است و ایمان داریم که عاقبت دستبند عدالت بر دستان جنایتکاران و تروریست ها زده خواهد شد.

کشورهای حامی این تروریست ها هم باید بفهمند که باید به مماشات و سازش با سران این گروه جنایتکار پایان بدهند و در راستای محاکمه و استرداد سران این سازمان که آزادانه در کشورهای آنان تردد می کنند و علیه مردم ایران دسیسه چینی می کنند، اقدام قانونی انجام دهند.

جا دارد که از طرف تمام جداشدگان و خانواده های دردمند، از این اقدام قضائی بسیار مهم ، قدردانی کرده و مجددا اعلام کنیم که برای شهادت در هر دادگاه داخلی و بین المللی آماده هستیم و حاضریم در راستای افشای جنایات رجوی ها از هر تلاشی فروگذار نکنیم.

محمدرضا مبین

۱۲ مرداد ۰۲ ، ۱۷:۳۰ ۰ نظر
صبور

فرایند قدرت یابی مریم رجوی در فرقه منافقین

پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در تاریخ خفت‌بار سازمان مجاهدین خلق، نحوه برکشیدن مریم رجوی بسیار عجیب است. ازدواج غیرمنتظره او با مسعود رجوی، حتی اعضای سازمان را نیز در بهت و حیرت فرو برد. عجیب‌تر اینکه قبل از رسمی شدن این پیوند نامبارک، برخی از اعضای رده بالای سازمان از ارتباط غیرشرعی و غیررسمی مریم و مسعود آگاه بودند. مسعود خدابنده سرتیم حفاظت از مریم و مسعود رجوی می‌گوید: «مسعود رجوی و مریم عضدانلو هیچ‌وقت بصورت رسمی ازدواج نکردند. طلاق مریم عضدانلو از مهدی ابریشمچی هم رسمی و شرعی نبود. من به خاطر کارم (حفاظت) به خاطر دارم که مریم قبل از ازدواج با مسعود از وی حامله بود و برخی هم فهمیده بودند. انتقال مریم به بیمارستان برای کورتاژ توسط برادرِ مسعود رجوی (صالح رجوی) انجام شد و من هم حفاظت را به عهده داشتم.» اینجا بخوانید.

دکتر صفاءالدین تبرائیان در کتاب «خوابگردها (ارتباط سازمان مجاهدین خلق با نهادهای اطلاعاتی و نظامی عراق)» درباره نحوه برکشیدن مریم قجر عضدانلو در سازمان منافقین می‌نویسد:

 

یک تصمیم شوکه‌کننده!

هفته پایانی سال 1363 در تاریخ رو به انحطاط فرقه «مجاهدین» واقعه‌ای رخ داد که از منظری داغ آنچه یک دهه پیش[1] به وقوع پیوست را تا حدودی به محاق فراموشی سپرد. گویا «مجاهدین» عزمشان را جزم کردند تا هر دهه یک‌بار همگان را شوکه کنند. در 27 اسفند 63 رادیو سازمان خبر ازدواج مسعود رجوی با مریم قجر عضدانلو، همراه با تمجید این «دستاورد عظیم شگرف ایدئولوژیکی و ایثار و از خودگذشتگی» را به سمع و نظر شنوندگان و علاقه‌مندان خود رساند. بسیاری از اعضا و هواداران بهت‌زده سؤال می‌کردند «مگر مریم زن برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیست؟» و در ادامه متحیرانه و کنجکاوانه اظهار می‌کردند «مریم کی از مهدی جداشده[2] و چرا!» بنگاه خبری و رادیوی سازمان آن‌ها را زیاد معطل نگذاشت و به بخشی از پرسش‌های بی‌شمار آنان چنین پاسخ داد که: «لازمه‌ی فعلیت یافتن و تحقق تمام‌عیار ترکیب نوین رهبری ما... یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است که لاجرم زوجیت و محرمیت آن‌ها با یکدیگر را ایجاب می‌کند.»[3]

گفته شده است مریم قجر که در پاییز 1361 از ایران گریخت، از بدو ورود به پاریس در دفتر رجوی مشغول به کار بوده و عملاً اداره دفتر وی را عهده‌دار و بیشترین نشست‌ها را با رئیس فرقه داشته است.[4] حدود 40 روز پیش از صدور اطلاعیه رسمی سازمان مبنی بر وصلت مریم و مسعود، رجوی در 7 بهمن 1363 مریم قجرعضدانلو (همسر ابریشمچی) را به عنوان هم‌ردیف مسئول اول سازمان معرفی کرد. همین اقدام زمینه‌ساز طلاق تشکیلاتی مریم از مهدی شد. این ارتقاء، یعنی دو هفته قبل از صدور اطلاعیه سازمان مبنی بر جدایی رجوی از فیروزه بنی‌صدر است، که نشان‌دهنده تصمیم مسبوق به سابقه پیشین رجوی جهت جداسازی مریم از مهدی و وصلت با همسر دوست و همرزم تشکیلاتی‌اش می‌باشد.

مینا ربیعی[5] با اشاره به این‌که رجوی از اواخر پاییز 1363 به گونه نهان‌روشانه «انقلاب ایدئولوژیک» را طراحی کرد، اظهار می‌دارد: «قبل از این‌که انقلاب ایدئولوژیک را اعلام کنند، تحت عنوان این‌که رژیم نفوذی داخل سازمان فرستاده، بچه‌ها را [در منطقه کردستان عراق] خلع سلاح کردند و زندان‌هایشان را آماده کردند... 750 نفر را بازداشت و زندانی کردند... بعد از آن... ترتیب جدایی آقای رجوی و خانم فیروزه بنی‌صدر را دادند و به فاصله کوتاهی بین خانم مریم عضدانلو و آقای مسعود رجوی اعلام ازدواج کردند... کمتر کسی بود که این خبر را بشنود و با شگفتی برای چند روز به این مسئله فکر نکند... این چه معنایی دارد که آقایی که همسرش را دوست دارد، از او جدا بشود و آقای دیگری ـ حتی بدون رعایت مسائل دینی‌اش ـ ... که باید چهار ماه صبر کنند، شاید این زوجین به هم برگشت کنند... بدون در نظر گرفتن این موارد، ازدواجشان را اعلام کردند.»[6]

فرایند قدرت یابی مریم رجوی در فرقه منافقین

ادامه مطلب...
۰۲ مرداد ۰۲ ، ۱۹:۳۶ ۰ نظر
صبور

مجاهدین خلق در سراشیبی سقوط دائمی

گروه مجاهدین خلق در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ علیه نظام جمهوری اسلامی ایران اعلام‌ جنگ مسلحانه کرد و دست به اغتشاش‌های خونین و اقدامات تروریستی زد و ده‌ها نفر از نقش ‌آفرینان نهضت امام خمینی و افراد زیادی از مردم کوچه و بازار را به جرم دفاع و پاسداری از انقلاب اسلامی، در سراسر کشور به شهادت رساند که فهرست زیر، تنها بخشی از مهم‌ترین جنایت‌های این گروه است:

۱. در ۷ تیر ۱۳۶۰ با بمب‌گذاری در حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله سید محمدحسین بهشتی معمار نظام نوین قضایی و رئیس قوه قضائیه و ۷۲ یار امام خمینی را به شهادت رساند

۲. در ۸ تیر ۱۳۶۰ محمد کچویی رئیس زندان اوین را ترور کرد

۳. در ۱۴ مرداد ۱۳۶۰ دکتر سید حسن آیت نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را شهید کرد

۴. در ۸ شهریور ۱۳۶۰ با بمب‌گذاری در دفتر نخست وزیری، محمدعلی رجایی رئیس جمهور و حجت‌الاسلام والمسلمین محمد جواد باهنر نخست وزیر کشورمان را به شهادت رساند

۵. در ۱۴ شهریور ۱۳۶۰ آیت‌الله علی قدوسی دادستان کل انقلاب اسلامی را ترور کرد

۶. در ۲۰ شهریور ۱۳۶۰ آیت‌الله سید اسدالله مدنی امام جمعه تبریز را شهید کرد

۷. در ۷ مهر ۱۳۶۰ حجت‌الاسلام والمسلمین سید عبدالکریم هاشمی‌نژاد از اعاظم روحانیت مشهد را ترور کرد

۸. در ۲۰ آذر ۱۳۶۰ آیت‌الله سید عبدالحسین دستغیب امام جمعه شیراز را شهید کرد

۹. گروه مجاهدین خلق در سال‌های ابتدایی دهه ۶۰ بر اساس آمارهای رسمی موجود بیش از ۱۷ هزار نفر را در کوچه و خیابان در اقصی نقاط کشور شهید کرد

۱۰. در ۱۱ تیر ۱۳۶۱ آیت‌الله محمد صدوقی امام جمعه یزد را ترور کرد

۱۱. گروه مجاهدین خلق در ۱۵ شهریور ۱۳۶۱ در خیابان خیام تهران، یک اتوبوس ۲ طبقه را به آتش کشید که در این جنایت ده‌ها نفر شهید و مجروح شدند

۱۲. در ۲۳ مهر ۱۳۶۱ آیت‌الله عطاءالله اشرفی اصفهانی امام جمعه کرمانشاه را شهید کرد

۱۳. در دی ۱۳۶۱ به چهار پاسگاه مرزی در کردستان حمله کرده و ۱۵۰ پاسدار را ترور کرد

۱۴. گروه مجاهدین خلق، در بازه زمانی ۷ خرداد تا ۲۶ اسفند ۱۳۶۱، ۶۴۷ نفر را ترور کرد و به شهادت رساند

۱۵. این گروه، همچنین در بازه زمانی ۱۱ فروردین تا پایان سال ۱۳۶۲ مسئولیت ترور ۴۵۸۳ زن و مرد ایرانی را بر عهده گرفت

۱۶. در روز عاشورای سال ۱۳۷۳ (۳۰ خرداد) با بمب‌گذاری در جوار ضریح امام رضا (ع)، تعداد ۲۶ زائر را در حرم امن رضوی به شهادت رساند و ۳۰۰ نفر را نیز مجروح کرد

۱۷. در اول شهریور ۱۳۷۷ سید اسدالله لاجوردی دادستان انقلاب اسلامی تهران را ترور کرد

۱۸. در ۲۱ فروردین ۱۳۷۸ امیر سپهبد علی صیاد شیرازی جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح را شهید کرد

۱۹. در فتنه سال ۱۳۸۸ گروه مجاهدین خلق نقش پررنگی داشت و دست به جنایت‌های آشکاری در روز عاشورای حسینی زد

۲۰. در دی ۱۳۸۸، آذر ۱۳۸۹ و مرداد ۱۳۹۰،سه دانشمند هسته‌ای کشورمان (مسعود علی‌محمدی، مجید شهریاری و داریوش رضایی‌نژاد) را ترور کرد

۲۱. در ۲۱ دی ۱۳۹۰ مصطفی احمدی روشن معاون بازرگانی سایت هسته‌ای نطنز را به شهادت رساند

۲۲. در فتنه ۱۴۰۱ نیز این گروه از راه جذب حمایت خارجی و با فعال کردن ایادی داخلی خود به مبارزه علیه ملت ایران پرداخت.

ادامه مطلب...
۰۴ تیر ۰۲ ، ۱۷:۱۷ ۰ نظر
صبور

شکست حقوقی و زوزه های مریم رجوی، مجاهدین باید به لیست گروههای تروریستی بازگردانده شوند

عصبانیت و وحشت مجاهدین از آزادی اسدالله اسدی به حدی است که در تعدادی از کشورهای اروپایی حامیان چند نفره ی اجاره ای خود را به خیابان کشیده اند تا علیه این اقدام بلژیک تظاهرات کنند. مریم رجوی به همراه شوهرش مسعود رجوی که سال گذشته را نیز به روال سالهای قبل، سال سرنگونی لقب داده بودند! امروز اینچنین شکست بزرگی را به لحاظ حقوقی از جمهوری اسلامی ایران تجربه کردند!

دستگیری و زندانی کردن دیپلمات ایرانی در کشور بلژیک، فرقه تروریستی مجاهدین را آنقدر گستاخ کرده بود که در ماههای اخیر با برگزاری راهپیمایی ها و اعتراضات در کشور های مختلف تلاش کردند تا زمینه اخراج دیپلمات‌های جمهوری اسلامی ایران را از کشورهای اروپایی فراهم کنند.

بدین ترتیب علیرغم تبلیغات چند ساله فرقه رجوی یک شکست دیگر بر این گروه تروریستی تحمیل گردید بنحویکه حتی دست رهبران مجاهدین نزد اعضای سالمند و پیر و بیمار این فرقه در اردوگاه آلبانی هم خالی است و به کلمه “سرنگونی” که لق لقه زبان رهبران نادان و کودن مجاهدین است، حساسیت پیدا کرده و آن را شعاری بی خاصیت و صرفا تبلیغاتی برای سرکار گذاشتن اعضای نگونبخت این فرقه در آلبانی و سایر کشورهای اروپایی تفسیر می کنند.

مسلماً شکست مفتضحانه براندازی و اغتشاشات در سال ۱۴۰۱ از یک سو و تحمیل شکست حقوقی به فرقه رجوی با آزادی اسدالله اسدی دیپلمات به گروگان گرفته شده ایرانی از سوی دیگر در فضای روابط رو به رشد کشورهای غربی و منطقه‌ ای با ایران، رهبران فرقه مجاهدین را بیشتر از گذشته با سایر طیف های ضد انقلاب که مجاهدین آنان را در این شکست دخیل می دانند درگیر خواهد کرد.
البته آنچه که خواست مردم ایران است و کشورهای اروپایی نیز باید آن را در دور جدید از ایجاد رابطه با جمهوری اسلامی ایران مد نظر قرار دهند بازگرداندن اوباش تروریست مجاهدین و سایر گروههای مسلح تجزیه طلب به لیست گروههای تروریستی و خاتمه دادن به سیاست برخورد دوگانه با تروریسم و متوقف کردن سوءاستفاده ابزاری از حقوق بشر در ایران است.

البته کشورهای غربی می توانند با استرداد مجرمین و سران گروههای تروریستی که دست شان به خون مردم ایران آغشته است گامی شایسته برای ارتقاء روابط خود با جمهوری اسلامی ایران در روابط بین الملل بردارند.

نویسنده : علی صدر

۰۸ خرداد ۰۲ ، ۱۹:۳۶ ۰ نظر
صبور

مردم ایران با مزدور و وطن فروش نقطه وصلی ندارند

حسن نایب آقا به عنوان رئیس کمیسیون ورزش فرقه رجوی گفته است ایران زمین صاحب دارد. واقعیت هم همین است و این مرز و بوم صاحب دارد اما مسئله بر سر نیتی است که پشت این جمله به ظاهر صحیح ، نهفته است. وقتی این جمله وقتی از زبان عمله و اکره مسعود رجوی در می آید نیت شومی در پسش نهفته است.

البته که صاحب واقعی این سرزمین اهالی و مردمی هستند که در جهت بقای این آب و خاک تلاش کرده اند و نه مزدوران و خیانت پیشگانی که دوش به دوش دشمنان ایران و ایرانی سالها ارتزاق کرده اند. و این مردم بارها تکرار کرده اند که برای خیانت پیشگان جایی در این سرزمین نیست.

این که این فرد به عنوان عمله ای از گروه جنایتکار و خیانت پیشه رجوی، مطلبی بنویسد و  خود را نماینده مردم ایران جا بزند و از زبان آنها مسئله ای مطرح کند بسیار تمسخرآمیز است.

در واقع او در کنار رهبران فاسد خود -مسعود ومریم- از چنان صلاحیتی برخوردار نیست که روشن کند که مردم چه چیز را میخواهند و چه چیز دیگر را نه.

چرا که این دار و دسته بعنوان شقی ترین دشمنان مردم ایران، ماهیتا قادر به بیان درد و مشکلات ایرانی ها نیستند و اصولا دشمن هر شخص و یا کشوری نمیتواند ناشر نظریات و آرای مردم باشد و مسلما نظام سیاسی مطلوب مردم ایران آن نیست که رجویست ها، ماکیاولیست گونه بیان و بطور شرم آوری  مطرح میکنند و گرنه اگر راست میگفتند ، این آزادی ها و برابری ها را درحق اعضای تشکیلات که مسلما ارزش بیشتری نسبت به مردم در پیش آنها دارد، مرعی میداشتند.

درزمانی که این بچه مرشد سابقا ورزشکار رجوی مانند رهبران خود در باطن ذهن خود بر این تصور است بقایای سلطنت خطری جدی برای اقتدار موهوم آنهاست ، مردم فهیم و آگاه ایران تره ای به سلطنت طلبان خورد نمیکنند و اصلا این مسئله ذره ای از ذهن آنها را اشغال نمیکند، میخواهد ما را از خطر این فسیل سلطنت بترساند و میدانید برای چه؟

از این حیث که رجوی ها هم مثل ما میدانند که سلطنت طلبان پیش مردم وزنه ای بحساب نمیآیند ولی ازآنجا که خود را در همین موقعیت اسفناک میبیند، مانند سلطنت طلبان راهی جز آویزان شدن به قدرت های متجاوز خارجی ندارد و از این بابت است که اینهمه برعلیه آنها جنجال بپا میکنند تا درمقابل اربابان مشترک- والبته گاهی با منافع نامشروع متضاد- بیشتر از رقیب خود مطرح شوند وگرنه مجاهدین خلق بوی کبابی که که استشمام اشتباهی آنرا به سلطنت طلبان نسبت میدهد ، شامل خود گروه مافیایی رجوی هم میشود.

مردم ایران که من افتخار حضور دائمی در جمع آنها را دارم، دلمشغولی بنام مجاهدین و دیگر مزدوران ضد ایرانی ندارند و در بهترین حالت فکر میکنند که همه این مزدوران و وطن فروشان بهتر است که دنبال سابیدن کشک خود باشند و بقیه عمر ننگین خود را با کمک پول هایی که بطور نامشروع – و البته به شیوه های گاها متفاوت – دست و پا کرده اند، بگذرانند.

رضا اکبری نسب

۰۱ خرداد ۰۲ ، ۱۸:۰۲ ۰ نظر
صبور

دفاع از تشکیلات مجاهدین خلق در دو دقیقه

اعضای حاضر در قرارگاه فرقه مجاهدین خلق عبارتند از حدود دو هزار زن و مرد. عده ای از سال های اولیه انقلاب تا کنون حضور دارند و آخرین اعضا هم شاید مربوط به سالهای 79 تا 80 باشند. یعنی قدیمی ترین اعضای بدنه حدودا 45 سال سن تشکیلاتی دارند و جدیدترین هم 22 سال سن تشکیلاتی دارند. یک عضو مجاهدین از مجاهد ایدئولوژیک گرفته تا یک فرد که خود را رزمنده ساده و یا یک مبارز غیر ایدئولوژیک می داند در این سالها چه کرده و چه دارد؟ آیا واقعاً منطقی برای عملکردهای خود و سازمان منسوبش دارد؟ آیا قدرت مناظره و بحث با افراد منتقد را دارد؟ آیا در درون خودش قادر به پاسخگویی به ابهامات ذهنی اش را دارد؟ آیا واقعاً افراد حاضر در تشکیلات، به درستی می دانند چرا و به چه دلیل یک سری کارها را پیش می برند و یک سری عقاید را یدک می کشند؟

البته که همان طور که بارها و بارها این مسئله توسط کارشناسان مختلف به اثبات رسیده است، سازمان مجاهدین خلق، در واقع فرقه ای با تمام کارکردهای فرقه است و افراد حاضر در فرقه ها همچون ربات هایی برنامه ریزی شده رفتار می کنند که قدرت هر نوع تفکر و تعقل به مرور زمان از آنها سلب می شود.

البته در این میان، برخی افراد بوده اند و هستند که توانسته اند به طریقی خود را از بندهای فرقه ای رها کنند.

در یکی از نشست های انقلاب، معروف به نشست رهبری یکی از اعضای سازمان که نسبتاً جزو افراد باسابقه محسوب می شد و ترددها و ارتباطاتی با اروپا داشت، در نقد خود که البته در باطن نقد تشکیلات فرقه ای بود، گفت: اگر برای ما مجاهدین با کرنومتر زمان را محاسبه کنید فقط دو دقیقه می توانیم از سازمان و ایدئولوژی سازمان و انقلاب درونی آن دفاع کنیم.

مسعود رجوی سعی کرد از همین بحث استفاده خودش را ببرد و گفت این نتیجه کم کاری تک تک شماهاست و از فرد مورد نظر خواست تا منظورش را توضیح بدهد.

عضو فرقه گفت مبارزه مسلحانه سئوال شود ما فقط می توانیم بگوییم چون مسعود فرمان داد وما هم اعتماد کردیم درست است و انجام دادیم .

آمدن به عراق سئوال می شود ما می گوییم به ما تحمیل شد و چون رهبرمان تصمیم گرفت و ما هم تبعیت کردیم و درست است .
در مورد تشکیل ارتش و شرکت در جنگ به همراه ارتش صدام می پرسند ما همان جواب تصمیم رهبری و تبعیت چشم بسته را عنوان می کنیم .

در مورد طلاق ها و به هم ریختن کانون خانواده می پرسند تنها جواب ما این است که مسعود و مریم تصمیم گرفتند مصلحت بود و ما هم تن دادیم .

در مورد کمک های مالی و لجستیکی و تحویل گیری سلاح و جنگ افزار از کشور در حال جنگ با ایران از ما می پرسند فقط می توانیم بگوییم ما سیاسی نیستیم و رهبر و روابط داریم و ما فقط اجرا کننده ایم .

در مورد آزادی و انتخاب در مناسبات سازمان از ما سئوال می شود .ما چهل سال است شناسنامه نداریم، کارت شناسایی نداریم . هرگونه سند هویتی و پاسپورت و یا هر برگه ای که مقیم بودن ما در نقطه ای از کره زمین را اثبات کند نداریم .

چند دهه است پول ندیده ایم و یک ورق اسکناس در جیب خود ندیده و با دست لمس نکرده ایم. خرید کردن بلد نیستیم . درصورت گم شدن در شهر بلد نیستیم تاکسی کرایه کنیم .

برای تمامی الزامات زندگی اسامی قراردادی درون تشکیلاتی در ذهن داریم. درجامعه و خارج از تشکیلات وقتی از این اسامی استفاده می کنیم باعث مسخره شدن وعدم تفهیم می شود و به نتیجه نمی رسیم .

از ما می پرسند چرا در داخل کشور خودتان برای آزادی فعالیت نمی کنید می گوییم ما سیاسی هستیم و فعالیت سیاسی در ایران ممنوع است. مخاطب درجواب می گوید یک باقالی فروش کنار خیابان اکنون از شما سیاسی تر و تند تر از حکومت حق خود را طلب می کند .

در پایان به این نتیجه می رسیم که ما گذشته ای مسلحانه و ترور و کشتار در کارنامه داریم و به همین دلیل مهر خائن و تروریست به پیشانی داریم و بحث فقط سیاسی بودن نیست .

در یک کلام ما اعضای مجاهدین خلق در دو دقیقه بحث خلع سلاح می شویم و دفاعی نداریم و در نتیجه در این کره زمین فقط در محدوده اشرف می توانیم ادعای مبارزه و سرنگونی و… داشته باشیم.

بحث که به اینجا رسید، طبق سیاق ثابت عده ای از فالانژهای تشکیلاتی بر سر آن عضو ریختند و  به هر طریق ممکن سعی کردند فرد منتقد را ساکت کنند و بحث را خاتمه بدهند.

بله در تشکیلات فرقه ای، هیچ نوع انتقاد و تفکری پذیرفته نمی شود.

۲۸ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۳:۴۲ ۰ نظر
صبور

دیدگاه روزنامه نگار آلبانیایی درباره دموکراسی مورد ادعای مجاهدین خلق

سازمان مجاهدین خلق به عنوان یک جنبش اسلامی دموکراتیک در سپتامبر 1965 تأسیس شد. این گروه در سال 1986 در عراق مستقر گردید و پس از همکاری علیه وطن خود با رئیس جمهور وقت عراق صدام حسین، کمپ اشرف را در نزدیکی مرز ایران ساخت.

از آنجایی که این گروه 6 آمریکایی را در سالهای 1970 کشته بود، واشنگتن آن را در سال 1997 به عنوان یک سازمان تروریستی معرفی نمود.

در سال 1986 سازمان پایگاه عملیات خود را به شرق عراق منتقل کرد، اما با حمله آمریکا به عراق، اوضاع تغییر نمود. نیروهای آمریکایی به اهداف خود حمله کردند اما با سازمان به آتش بس رسیدند و پس از خلع سلاح، تصمیم بر این شد که آنها در کمپ اشرف، پایگاه نظامی سابقشان در عراق نگهداری شوند.

کریستال تی وی آلبانی

کریستال تی وی آلبانی

این گروه به دلیل کشتار پرسنل آمریکایی در ایران در دهه 70 توسط آمریکا به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته شد. با عقب نشینی آمریکایی ها از اشرف در سال 2011، درگیری خشونت آمیز بین آنها و سربازان عراقی آغاز شد. در سال 2013، اولین گروه 210 نفری مجاهدین خلق به کشور ما (آلبانی) پناه بردند، در حالی که امروز بیش از 3000 نفر در مانز (در آلبانی) پناه گرفته‌اند.

تصمیمات دولت های سالی بریشا و ادی راما در آن زمان در مورد پذیرش مجاهدین خلق هرگز علنی نشده است، بنابراین اطلاعات در مورد آنها حداقل می باشد و شرایط پذیرش آنها مشخص نیست.

در ژوئن 2015، برخی از رسانه های عراقی گزارش دادند که مجاهدین خلق در حال خرید ملک در آلبانی هستند تا اردوگاهی شبیه به اردوگاهی که زمانی در عراق داشتند برپا کنند. به گفته آنها، چنین اردوگاهی می تواند به پایگاهی برای آموزش سازمان های تروریستی مختلف تبدیل شود.

اما امروزه، از میان بسیاری از روایت هایی که از اعضای سابق مجاهدین خلق شنیده ام، شرایط اسفبار آنها را در این اردوگاه در مانز در آلبانی درک کرده و می دانم. جدای از این، مهم ترین نکته این است که این گروه معتقد است که یک سازمان دموکراتیک است و این در شرایطی است که بسیاری از حقوق اساسی اعضا در این اردوگاه اجرا نمی شود. هر کس در این خصوص دچار تناقض می شود.

آزادی در اینجا کجاست؟

یکی از اصول اصلی دموکراتیک، حق بیان عقیده و داشتن کرامت انسانی است. این در سازمان مجاهدین خلق هرگز عملی نشده است.

برای سازمان مجاهدین خلق حق بیان به این معنی است که شما همه نظرات خود را بر روی یک کاغذ نوشته و تحویل میدهید که ظاهرا توسط مسعود رجوی که رهبر این سازمان است بررسی می گردد و البته کمتر موردی جواب داده می شود. آزادی در اینجا کجاست؟

ما خودمان را آزاد و با اصول دموکراتیک تعریف می کنیم به شرطی که همه آنچه را که فکر می کنیم بتوانیم بیان کنیم. آیا این آزادی است که برای خروج از کمپ محل اقامت تا چند متری یا چند کیلومتری خارج از کمپ باید ویزا بگیرند؟ آیا به این می گویند آزادی؟

اما چیزی که بیش از همه در صحبت ها و اعترافات اعضای سابق این سازمان موجب تعجب من شد، این است که حق تشکیل خانواده مجاز نیست!

یکی از اعضای سابق به من گفت که برادرش خیلی نزدیک است، فقط 35 کیلومتر دورتر است و 7 سال است که با او ملاقات، صحبت و ارتباط نداشته است.

پوچ ترین یافته!

پوچ ترین چیزی که شنیده ام این است که مسعود رجوی و همسرش می گویند خانواده دشمن شماست. وقتی پدر یا مادری 30 سال برای فرزندش که این سازمان برای برخی مادران آنها را مرده اعلام کرده عزاداری می کند، در حالی که آنها را در سیمای خود سازمان در حال اجرای زنده دیده اند، او چگونه می تواند دشمن باشد. اینکه مادر عزادار است و به دنبال فرزندش است، این سازمان اعضای خود را مجبور می کند تا پدر و مادر خود را دشمن خطاب کنند.

آن مادر چیزی بیش از یک تماس تلفنی نمی خواهد!

توسط آلدو سولولاری روزنامه نگار –  ترجمه انجمن نجات

لینک به منبع اصلی

۰۵ ارديبهشت ۰۲ ، ۱۹:۱۳ ۰ نظر
صبور

فراخوان مضحک فرقه رجوی برای چهارشنبه سوری

آحاد ملت ایران بدلیل اقدامات تروریستی، مزدوری برای صدام، جاسوسی برای اسرائیل، جنگ طلبان غربی و آل سعود و روش های فرقه گرایانه شما آنقدر زیاد است که نه تنها در داخل ایران بلکه در خارج از ایران و حتی در بین مخالفین نظام هم جایی ندارید...

فرقه درمانده رجوی که بدلیل اقدامات تروریستی و مزدوری برای صدام دیکتاتور و رفتارهای خصمانه با منتقدین و مخالفین مورد تنفر همگانی قرار دارد و بدلیل استفاده از روش های ضد انسانی نسبت به اعضای خود، مستمرا در حال ریزش و اضمحلال است، اخیرا فراخوانی برای باصطلاح شورش در چهارشنبه سوری داده است!!! در ادامه این فراخوان دستگاه تبلیغاتی دروغ پرداز فرقه با وقاحت هر چه تمام تر، ترقه بازی های متداول که هر ساله در روزهای منتهی به پایان سال توسط نوجوانان انجام می شود را نشات گرفته از فراخوان فرقه قلمداد نموده و تلاش دارند با این فریب کاری بگویند که در داخل ایران حامی و پشتیبان دارند.
به این فریبکاران باید گفت:
اولا آحاد ملت ایران بدلیل اقدامات تروریستی، مزدوری برای صدام، جاسوسی برای اسرائیل، جنگ طلبان غربی و آل سعود و روش های فرقه گرایانه شما آنقدر زیاد است که نه تنها در داخل ایران بلکه در خارج از ایران و حتی در بین مخالفین نظام هم جایی ندارید. نشان به آن نشان که در برنامه های تان هیچ شخصیت ایرانی شرکت نمی کند و بدلیل عدم حضور ایرانیان، با حقه و نیرنگ تعدادی از دانشجویان یا کارتون خوابان و ... کشورهای اروپای شرقی را به بهانه تور گردشی یا دادن غذای گرم و برخی امتیازات دیگر به برنامه های خود می برید. در این مورد به اندازه کافی رسانه های معروف فارسی زبان جهان گزارش و خبر داده و آن را افشا کرده اند. همچنین افشا نمودند که مقامات غربی بازنشسته که در حال حاضر در کشورهای خود عموما هیچ کاره هستند نیز در ازای دریافت مبلغی کلان و بلیط رفت و برگشت هواپیما و اقامت در هتل، در برنامه های تان شرکت می کنند.
دوما فراخوان های شما در ایامی همچون چهارشنبه سوری یا سیزده بدر که مردم برای جشن و شادی اقدام می کنند انسان را به یاد فراخوان بختیار می اندازد. او چون می دانست در بین مردم هیچ پایگاهی ندارد فراخوان می داد که در اعتراض به جمهوری اسلامی مردم هنگام رانندگی در شب چراغ ماشین ها را روشن کنند و یا اینکه در ایام تعطیل در خانه های خود بمانند!!
شما اگر راست می گویید چرا فراخوانی برای شورش و به خیابان آمدن حامیانتان در روز سی خرداد نمی دهید؟ اصلا چرا برای روز انتخاب مریم قجر به عنوان رئیس جمهور مادام العمرتان فراخوان نمی‌ دهید؟
علت این است که خودتان بهتر از بقیه می دانید که در بین مردم هیچ پایگاهی نداشته و نتیجه چنین فراخوان هایی چیست. بله آینده شما بدلیل اقدامات گذشته و امروزتان جز تباهی نخواهد بود./
۲۲ اسفند ۰۱ ، ۱۷:۲۵ ۰ نظر
صبور

حساب توییتری مریم رجوی زیر ذره‌بینحساب توییتری مریم رجوی زیر ذره‌بین

آنالیز کمی و کیفی چهار صفحه توییتری منتسب به “مریم رجوی”نشان می‌دهد، برخلاف ادعای او در لیدری جریان برانداز و اعتراضی، کاربران توییتر از مطالب و صفحاتش بازدید و حمایت آنچنانی نکردند و فقط طیف خاص و متعصبی، افکار و ایدئولوژی این فرقه را دنبال و بازنشر کرده است.

مریم رجوی به عنوان یکی از منفورترین چهره‌های ایرانی در چند دهه اخیر در نزد ایرانیان شناخته می‌شود و گاهی که صدای اعتراض یا نارضایتی از داخل ایران بلند می‌شود به یک‌باره اعلام لیدری کرده و علاوه بر برعهده‌گرفتن برخی اغتشاش‌های داخلی، سعی در شعله‌ور کردن ناآرامی‌ها و نشان‌دادن خود به عنوان لیدر معترضان دارد. اقدامات نافرجامی که هیچ‌گاه به نتیجه نرسیده اما شخص مریم رجوی و هواداران محدودش به عنوان یکی از مخالفان جمهوری اسلامی، هیچ‌گاه از انجام آن منصرف نمی‌شوند.
اوج این تحرکات مجازی و واقعی، به دوران ناآرامی‌های پس از درگذشت مهسا امینی مربوط می‌شود که شاهد فعالیت و حضور چند برابری مریم رجوی در فضای مجازی به‌ویژه توئیتر شده بود.

گروه داده‌کاوی ایرنا به منظور رصد فعالیت مریم رجوی و هواداران آن در توییتر فارسی به انتشار یک سلسله گزارش درباره فعالیت و محتوای کمی و کیفی رجویون پرداخته است. در گزارش نخست، اکانت‌های توییتری مریم رجوی در بازه زمانی یک ساله از ۲۷ بهمن ۱۴۰۰ تا ۲۷ بهمن ۱۴۰۱ تجزیه و تحلیل شده و در گزارش‌های آتی، هشتگ‌های مورد حمایت این جریان و شبکه ارتباطی آن‌ها بررسی خواهد شد.

بررسی اکانت توییتر مریم رجوی

بررسی اکانت توییتر مریم رجوی

مریم رجوی چند اکانت توییتری دارد؟

مریم رجوی چهار حساب توییتری به زبان‌های فارسی، انگلیسی، عربی و فرانسوی در توییتر فارسی دارد که اکانت فرانسوی زبان، کمترین و اکانت عربی بیشترین تعداد دنبال‌کننده را دارد.

اکانت فارسی
حساب توییتری فارسی مریم رجوی از آذرماه ۱۳۹۲ فعال‌شده و تا کنون بیش از ۸ هزار توئیت منتشر کرده است. ۴۸ هزار و ۴۰۰ ‌دنبال‌کننده در این اکانت مطالب رجوی را رصد می‌کنند و بعد از اکانت فرانسوی زبان، این حساب جزء کم فالوئرترین اکانت‌های توییتری او به شمار می‌رود. مریم رجوی در بیوگرافی همه صفحه‌های توییتری‌اش، خود را اینگونه معرفی کرده است: “رئیس‌جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران”

حساب توییتری فارسی زبان رجوی، ۹ نفر را به طور اختصاصی دنبال می‌کنند که شامل “محمد محدثین، حمید عظیمی، مسلم فیلابی، سهیلا صادق، مهدی ابریشمچی و مهدی سامع” است.

ادامه مطلب...
۱۹ اسفند ۰۱ ، ۱۰:۳۴ ۰ نظر
صبور

مجاهدین، به نام خلق و به کام شیطان

مجاهدین رجوی، خود را طوی معرفی میکنند که گویا در بینش انقلابی مجاهدین “توده‌ها” و “مردم” از بالاترین ارزش برخوردار هستند به حدی که مجاهدین هر کلام خود را “به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران” آغاز می‌کنند.

البته بنام خلق و به کام شیطان!!

آنها – و در اصل بیش از همه مسعود و مریم رجوی – طبق سنت دائمی خود دروغ میگویند چرا که اگر ارزشی برای مرم قائل بودند و دلی برای تپیدن به کشور، هرگز اقدام به ترور هزاران نفر نمیکردند، در جبهه های جنگ عراق بطور فعالانه بنفع دشمن نمیجنگیدند، برعلیه مصالح ملی کشور جاسوسی نمی کردند و هزاران عضو فریفته شده خود را به اسارت در نمی آوردند و مانع ملاقات و تماس آنها با خانواده های چشم انتظارشان نمیشدند . تماس و ملاقات هایی که برای یک زندانی جانی و به دفعات متعدد برسمیت شناخته شده است!

آیا رجوی ها اعضای خود را جانی تر از هر کس میدانند که از دادن ملاقات و تماس تلفنی به این انسان های مفلوک خودداری میکنند؟

باند رجوی در توجیه شکست فراخوان های دائمی خود دایر به سرازیر کردن مردم به خیابانها و تسلیحاتی (مجاهدینی) کردن حضور آنها و برای دلداری دادن بخود میگوید که اصلاً نباید توقع داشت همه اقشار و طبقات مردم در همه مراحل انقلاب یکسان شرکت کنند و نمیگوید که برای انقلاب کردن حضور اقلا 10 میلیون از مردم 85 میلیونی ایران ضروری است که عملا دیدیم ودیدند که یک صدم این تعداد هم حضور نیافتند!

وهمینطور ادعا دارد که بالای ۹۰درصد مردم در جبهه خلق و منبع سرشار نیروهای پیشتاز و فداکار هستند. اگر چیزی کم است شعله‌های سرخ آتش است.

اولا شما که تمام تخم مرغ هایتان را در سبد استعمار و امپریالیزم قرار داده اید، چه احتیاجی به جبهه خلق که ماهیتا باید ضد سلطه و مخالف امپریالیزم باشند، دارید؟

ثانیا در قسمت آخر پاراگراف به صراحت اعلام کرده اید که به آتش و جنگ و مجاهدینی کردن اوضاع خیابان های ایران میاندیشید که دهه هاست دیده اید که نشد و نمیشود و این آرزوی خبیث خود را به گور خواهید برد!

۰۹ اسفند ۰۱ ، ۲۰:۲۴ ۰ نظر
صبور

آلبانی با پذیرفتن مجاهدین خلق در گردابی از بلاتکلیفی فرو رفته است

روزنامه نیویورک تایمز با اشاره به نقش آمریکا در تحمیل گروه مجاهدین خلق به کشور آلبانی، پیامد این اقدام را فرورفتن این کشور در گردابی از بلاتکلیفی و قرارگرفتن در کانون نبردهای ژئوپلتیک عنوان کرده است.

روزنامه نیویورک‌تایمز آمریکا در یادداشتی به تاریخ 25 فوریه (6 اسفند) به قلم اندرو هیگینز، پناهدگی‌دادن دولت آلبانی به گروه تروریستی مجاهدین خلق را سبب قرارگرفتن این کشور در کانون نبردهای ژئوپلتیک و علت حمله سایبری سال 2021 معرفی کرده است.

در این یادداشت آمده است که در آستانه کریسمس سال گذشتهْ پیامکی تلفنی مشتریانِ یکی از بزرگترین بانک‌های آلبانی را شوکه کرد. متن این پیامک بدین شرح بود: “حساب کاربری شما مسدود شده است. موجودی حساب شما صفر است. باتشکر.”

به‌نوشته نیویورک‌تایمز، این پیامک، که بعداً معلوم شد جعلی بوده است، به گشایش جبهه‌ای جدید از آنچه مقامات آلبانیایی، ایالات متحده و ناتو آن را حمله سایبری عظیمِ ایران علیه یکی از ضعیف‌ترین اعضای این ائتلاف نظامی خوانده‌اند، دلالت می‌کرد.

نیویورک‌تایمز حملۀ مزبور را، که ادی راما، نخست وزیر آلبانی، از آن با عنوان “تجاوز به حق حاکمیت آلبانی” یاد کرده است، نتیجه میزبانی این کشور از”گروه مرموز سازمان مجاهدین خلق” در خاک خود توصیف کرده است.

نگارنده یادداشتِ نیویورک‌تایمز همچنین از سیاست‌های مداخله‌جویانه واشنگتن در قبال ایران، به‌ویژه حمایت همه‌جانبه جنگ‌طلبان جمهوری‌خواه بدنه حاکمیت آمریکا از گروه منفور مجاهدین خلق، به‌عنوان دیگر عامل دخیل در بروز این حمله یاد کرده است.

اندرو هیگینز با اشاره به‌این‌که اعضای سابق مجاهدین خلق از این گروه با عنوان “فرقه‌ شوم” یاد می‌کنند، بر نقش ایالات متحده در تحمیل این فرقه‌ شوم به کشور آلبانی تأکید، و پیامد آن را فرورفتن آلبانی در گردابی از بلاتکلیفی و قرارگرفتن آن در کانون نبردهای ژئوپلتیک میان ایران، رژیم صهیونیستی و ایالات متحده آمریکا عنوان می‌کند.

نویسنده نیویورک‌تایمز همچنین به استنکاف ادی راما از اخراج مجاهدین خلق از خاک آلبانی، علیرغم اذعان وی به “دلچسب‌نبودن” آن‌ها و شکایت وی از این گروه به‌دلیل نقض تعهدات خود مبنی‌بر استفاده نکردن از خاک آلبانی به مثابه پایگاهی برای انجام فعالیت سیاسی علیه دولت ایران اشاره می‌کند.

هیگینز در بیان نقض تعهدات مجاهدین خلق به دولت آلبانی، به برگزاری مراسم پرهزینه در آلبانی با هدف تجمع مخالفان تهران مانند گردهمایی‌های سالانه موسوم به اجلاس جهانی ایران آزاد اشاره می‌کند که از جمله سخنرانان پولی آن می‌توان به مقامات بلندپایه سابق آمریکا نظیر رودی جولیانی، شهردار پیشین نیویورک و وکیل شخصی سابق رئیس جمهور پیشین ایالات متحده اشاره کرد، موضوعی که مورد اعتراض نخست وزیر آلبانی نیز قرار گرفته است.

نگارنده یادداشت نیویورک‌تایمز در این بخش با اشاره به برگزارنشدن اجلاس سالانه مجاهدین خلق در سال گذشته در آلبانی، هشدار ادی راما به مجاهدین خلق برای پرهیز از برگزاری رویدادهای ضدایرانی در خاک آلبانی را خاطرنشان می‌کند. راما گفته بود: “دیگر شاهد چنین اقداماتی نخواهیم بود. امیدواریم آن‌ها چنین کاری را تکرار نکنند؛ چون به نفع این کشور نیست و آن‌ها باید آن را بپذیرند.”

به نقل از نیویورک تایمز

۰۸ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۲۶ ۰ نظر
صبور

19بهمن؛ ضربه‌ای که کمر منافقین را شکست

حمله پاسداران در روز 19بهمن‌ماه1360 به پایگاه مرکزیت گروهک تروریستی منافقین که در خیابان زعفرانیه قرار داشت، سبب شد تا در جریان این عملیات 20 نفر از اعضای منافقین از جمله موسی خیابانی، آذر رضایی(همسر خیابانی)، اشراف ربیعی(همسر رجوی)، محمد مقدم، مهشید فرزانه‌سا،کاظم مرتضوی و مهناز کلانتری و چند نفر دیگر از افراد رده بالای این گروهک به هلاکت برسند. علاوه بر خانه‌ تیمی اصلی سه خانه‌ تیمی دیگر نیز هدف قرار گرفت: خانه تیمی یوسف‌آباد شمالی که شاهرخ شمیم، فاطمه نجاری (شمیم) و محمد منجی در آن حضور داشتند؛ خانه‌ تیمی خیابان پاسداران، خیابان بوستان که خسرو رحیمی، محمدحسن پورقاضیان، حسن مهدوی، ناهید رأفتی (مهدوی) و مهناز کلانتری در آن ساکن بودند؛ خانه‌ تیمی خیابان خردمند شمالی که سعیدپور در آن حضور داشت.

 ضربه 19 بهمن در حالی به این گروهک وارد شد که چندی قبل، آن‌ها با وعده نابودی جمهوری اسلامی  هواداران سازمان را در 5 مهرماه تحت عنوان راهپیمایی مسلحانه روانه خیابان‌ها کرده بودند تا به خیال خودشان بتوانند کار جمهوری اسلامی را یکسره کنند. سازمان در آن زمان این‌قدر به موفقیت خود مطمئن بود که به اعضایش گفته بود بچه‌های خود را امسال در مدارس ثبت‌نام نکنید چراکه قرار است، تکلیف جمهوری اسلامی را یکسره کنیم.

هرچند راهپیمایی 5 مهرماه با دستگیری وسیع طرفداران منافقین همراه شد، بااین‌حال با توجه به تداوم فعالیت اعضای مرکزیت تحلیل منافقین این بود که می‌توانند بر اوضاع مسلط شده و دوباره وارد فاز براندازی شوند. در واقع تصور منافقین این بود که آن‌ها در عملیات تروریستی که در تیر و شهریور 1360 انجام داده‌اند، بخش قابل‌توجهی از سران نظام را به شهادت رسانده و حال می‌توانند با زدن چند ضربه حکومت را سرنگون کنند. در این زمان منافقین مدام به طرفداران خود می‌گفتند که نظام به دلیل نداشتن پایگاه طبقاتی، پایگاه مردمی ندارد. ازاین‌رو می‌توان با چند ضربه حکومت را واژگون کرد. بااین‌حال منافقین تحقق این مسئله را تا حد زیادی منوط به حفظ مرکزیت سازمان می‌دانستند ازاین‌رو تلاش می‌کردند تا با انواع اقدامات حفاظتی از ضربه خوردن به آن‌ها جلوگیری کنند.

ضربه 19 بهمن‌ماه به منافقین سبب شد تا این گروهک به این نتیجه برسد که امکان براندازی سریع حکومت اسلامی را ندارند و از طرفی پافشاری بیشتر برای حفظ اعضای مهم در ایران به‌منزله به دام افتادنشان است. ازاین‌رو آن‌ها از این زمان به بعد، فاز خروج اعضای مؤثر خود را در ایران شروع کردند. بااین‌حال منافقین با دست‌کم گرفتن توان اطلاعاتی و عملیاتی نظام، همچنان در رده‌های میانی و هوادارانش اقدامات تروریستی خود را ادامه داد. همین مسئله و غفلت از توانایی نظام سبب شد تا مسئولان امنیتی وقت بتوانند با شماره تلفنی که از جیب موسی خیابانی به دست آورده بودند، تعدادی از خانه‌های سازمانی این گروهک را کشف کرده و سپس ضربه اردیبهشت‌ماه را به آن‌ها وارد کنند.

سبحانی از مسئولان امنیتی سابق منافقین درباره وضعیت سازمان منافقین پس‌ از این ضربه گفته است: «به دنبال ضربه 19 بهمن 1360... با ضربه‌های سراسری و هم‌زمان جمهوری اسلامی به کلیه پایگاه‌های بخش اجتماعی در اردیبهشت‌ماه 1361 و 10 مرداد 61... در این ضربات عملاً بیش از 80 درصد کادرها و مسئولین سازمان که عمدتاً در بخش اجتماعی سازماندهی شده بودند دستگیر یا هنگام درگیری‌ها کشته شدند... بعدازاین مقطع تقریباً کلیه ارتباطات تشکیلاتی اعضای سازمان با یکدیگر در داخل تهران و شهرهای بزرگ از هم ‌پاشیده شد.»

ضربه ۱۹ بهمن به منافقین که طی آن مسئول داخل کشور و نفر دوم سازمان کشته شد، سقوط تدریجی تشکیلات داخل کشور را در پی داشت. در سطح تشکیلات، این ضربه موجب پاره شدن رشته ارتباط و اتصال بخش‌ها با فرماندهی داخل کشور شد و در سطح سیاسی، قدرتمندی تشکیلات سازمان را برای قدرت‌های حامی آن به زیر سؤال برد؛ هواداران را به انفعال واداشت، در سطح روانی هم مرکزیت و هم اعضا را در حالت تدافع محض و ترس از سرایت ضربه به بخش‌های دیگر قرارداد. در سطح عمل نظامی،‌ مجموعه عملیات تروریستی سازمان با بحران مواجه گردید و حفاظت کامل و اولویت برنامه‌های تأمینی و حفاظتی در دستور کار قرار گرفت.

در نهایت هرچند منافقین از آن زمان تاکنون، با ارائه تحلیلی‌های غیرواقعی و تخیلی سعی دارد تا ضربه 19 بهمن‌ماه را توجیه کند، اما این گروهک از این مسئله غافل است که ضربه‌ای که در این روز خورد مصداق آیه شریف 73 سوره توبه بود که در آن خداوند می‌فرماید: «ای پیغمبر با کافران و منافقان جهاد و مبارزه کن و بر آن‌ها بسیار سخت‌گیر. مسکن و مأوای آن‌ها دوزخ است که بسیار بد بازگشتگاه و منزلگاهی است.»

۱۵ بهمن ۰۱ ، ۰۷:۲۱ ۰ نظر
صبور

اوج فریبکاری مجاهدین خلق با ترفند اخلاقیات

تاریخ فراموش شدنی نیست و نقض حقوق صدها و هزاران انسان بی گناه، در سازمان مجاهدین ، جنایاتی نیست که با ژست های اخلاقی و آرمانی کذائی، به دست فراموشی سپرده شود.

اخیراً گروهی هکری عکسهایی خصوصی از همسر رضا پهلوی منتشر کرده است، به درست یا غلط این ماجرا کاری نداریم. اما موضع گیری مسعود رجوی در محکوم کردن این حرکت، ژستی مضحک برای کسی است که کارنامه ای ننگین از نقض حقوق بشر را دارد و قطعا ناظران آگاه و فهیم به تاریخ معاصر، گول چنین نمایش هایی را نخواهند خورد.

سازمانی که در نقض حقوق بشر، زبانزد عام و خاص است و رهبری که از دست عدالت فراری است و در سوراخ موش، به حیات خفیف و خائنانه خود مشغول است و هر از چندی با عناوین سخنگوی مجاهدین و … ظاهر می شود، هرگز نخواهد توانست گذشته سیاه خود را سفید سازی کند.

مدت هاست که ما اعضای سابق این سازمان ، ادعا می کنیم برای ماهها و گاه سال ها در زندان های انفرادی اش محبوس بودیم و شکنجه می شدیم ، وقتی چنین ژست هائی را می بینیم، اول به خود شک می کنیم که نکند ما آن مدینه فاضله رجوی را به اشتباه زندان می پنداشتیم و یا گاه به یاد افشاگری زنانی نگون بخت از شورای رهبری این آقا مسعود می افتیم که پرده از چه جنایاتی برداشتند و رقص رهائی و رسیدن به نوک قله و معراج جمعی و … گویا مربوط به گروه و رهبر دیگری بوده است!

جنایات رجوی ها در زندان های انفرادی ، گناهی نابخشودنی است که با این ژست های اخلاق مدارانه آقا مسعود ، فراموش نمی شود. تباه کردن عمر و جوانی هزاران انسان صادق، با نیت های اولیه پاک و زلال ، مگر کم جنایتی است؟

من خودم دفتر خاطرات و دفترچه تلفنی داشتم که بعد از بازداشتم در هفتم مهر سال 1376 در سازمان، دست بازجویان و شکنجه گران رجوی افتاده بود و تمام دوستان و فامیل ام را با ترفند های کثیف و مختلف تخلیه تلفنی کرده بودند و به خصوصی ترین مسائل زندگی ام ورود کرده و با بی شرمی و وقاحت تمام سر تک تک مسائل خصوصی ام ، مرا زیر شکنجه برده و خام خیالانه می خواستند نشان بدهند که دست پری دارند و با این اهرم های ضدانسانی هر روز مرا شکنجه می کردند. مگر کدام حریم خصوصی تک تک ما در این سازمان به رسمیت شناخته می شد که امروز رهبر فراری این سازمان ، دم از اخلاقیات مجاهدین می زند؟ رطب خورده کی کند منع رطب.

ادامه مطلب...
۱۴ بهمن ۰۱ ، ۱۷:۱۰ ۰ نظر
صبور

نگاهی اجمالی به سخنرانی مریم رجوی به مناسبت روز زن

این سخنرانی 6 صفحه ای مریم رجوی که با سوء استفاده از میلاد حضرت فاطمه زهرا ایراد شده ، تلاش رذیلانه ایست برای اثبات اینکه آنچه که تشکیلات رجوی کرده و میکند، در تبعیت از زندگی و خصایل این بزرگترین بانوی جهان اسلام است.

این زن عمیقا مرتجع و جلاد و کسی که در کنار مسعود رجوی مرتکب نسل کشی واقعی در تشکیلات مجاهدین از طریق طلاق های اجباری، خارج کردن رحم بیش از یکصد تن از این زنان گرفتار و قتل و یا مجبور به خودکشی کردن تعدادی از زنان مقاوم گشته است ادعا دارد که اعلام هژمونی زن ذیصلاح انقلابی مجاهد خلق در تمامیت سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی در سال ۱۳۷۰، پدیده‌ ای ست که در دنیای امروز هم‌چنان بی‌همتا و بی‌نظیر است. اما ماهیت قضیه این نیست و تمام این شعبده بازی ها که به نام زن وبه کام مسعود و مریم و در راستای حذف کمیته مرکزی سازمان که وجود این کمیته رنگ و بویی اندک دموکراتیک به تشکیلات میداد، در جهت برقراری استبداد مطلق مسعود در سازمان بوده و مریم نیز از این استبداد حظی وافر یافت!

مریم در این سخنرانی ادعا کرده که از روز تأسیس مجاهدین در سال ۱۳۴۴، برای ما مرزبندی اصلی، مرز بین استثمار‌ کننده و استثمار ‌شونده بوده، هست و خواهد بود.

ادعایی که بشدت دروغ است و اگر در ابتدای بنیانگذاری گروه حنیف، نشانه هایی ازاین مسئله بود، با تسلط مسعود بر سازمان منتفی شد و مسئله حال وهوای دیگری بخود گرفت. چرا که آثار اقدامات بنفع استثمار شونده و برعلیه استثمار کننده، باید نمود عینی داشته باشد وآنچه که در مقابل دیدگان ماست، دخیل بستن باند رجوی به استثمارگرترین استثمار کنندگان است که عملی است بر ضد استثمار شونده!

مریم خانم درمیان سخنان طولانی اش میگوید که مخالفین مجاهدین استحاله یافته آرزو دارند که مجاهدین حجاب و اسلام را به کناری نهند تا این مخالفین خوشحال شده و اعلام کنند که درد اینها حجاب و اسلام بوده و توجهی به مبارزات ضداستثماری نداشته اند!

معنی ساده این حرف مریم آنست که اولویت آنها مبارزه طبقاتی و آنهم بنفع فرودستان است و سئوال من از این عفریته زن این است که اگر اینطور است، چرا اینهمه جاسوسی و چاپلوسی برای نظام سلطه گر آمریکا که دشمن اصلی تمامی زحمتکشان ایران و جهان است، میکنید؟

آیا نرد عشق بازی کردن شما با جبارین و سلطه گران و ایادی اشغالگر و مرتجع منطقه ای آنها را ببینیم یا به شعار مردم فریب و توخالی شما در دفاع از زحمتکشان بنگریم؟! بعبارت دیگر دیده های مان را قبول کنیم و یا به قول های فریبنده تان دل و گوش بسپاریم؟

او در کپی برداری ازنوشته های نظریه پردازان انقلابی میگوید که طبقات حاکم و نیروهای ستم و سرکوب و بهره‌کشی همواره منافع حیاتی خود را در اسارت زنان و جلوگیری از نقش‌آفرینی آن‌ها در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه دیده‌اند.
البته من نیز چنین فکر میکنم و دراین خصوص که شما بعنوان کوتوله های سیاسی، عین همین کار را با زنان تحت سلطه خود کرده اید و قدری هم بیشتر! از این رو، من شما را ماکیاولیستی نامور و دروغگویی بی همتا یا کم نظیر میبینم.

مریم مدعی است که هدف هژمونی زنان در سازمان مجاهدین خلق ایران همین است: برای تحقق سرنگونی و آزادی و عدالت البته با برادرانشان.

و من با اعتقاد نشات یافته از مشاهده کارهای 4 دهه ای شما با قاطعیت تمام میگویم که زنان درمجاهدین دارای هژمونی نیستند و نقشی جز تدارکاتچی مسعود و اینک تو ندارند و از طرف دیگر مسئول سرکوب این برادران به نیابت از طرف مسعود و شخص شما میباشند .

این برادران در نوبت اول باید خود را ازچنگال این استبداد ظاهرا زنانه و باطنا مردانه ( استبداد رجوی ها و ظاهرا بیشتر عضدانلوها) رها کنند و بنظر میرسد که آنقدر سرکوب شده اند که فعلا توان انجام این مهم را ندارند و لازم است که خانواده هایشان در ایران و دوستان نجات یافته شان از چنگال شماها، همت بیشتری برای انجام این کمک خطیر و ضروری بخرج دهند.

رضا اکبری نسب

 

 

۲۸ دی ۰۱ ، ۱۷:۰۶ ۰ نظر
صبور

مقاومت در برابر منافع ملی ایران؟!

دکتر جامعه شناس؟! رجوی که این تشکیلات جهنمی به وجود او سخت افتخار میکند ، مجددا وارد میدان شده تا در باب فواید مقاومت قلم فرسائی ناموفقی کند! او ادعا دارد که این مقاومت است که به آرمان آزادی وعدالت معنا و مفهوم میبخشد و بدون مقاومت این آرمان ها جامه عمل بخود نمی پوشد، که در اصل حرف مفتی نیست.

اما مسئله بر سر این است که فعالیت های چهار دهه اخیر تشکیلات رجوی، بر علیه این آرمان ها بوده و جریانی که قادر به تامین آزادی افراد تحت سلطه اش حتی در نازلترین سطحش و در حد برقراری یک تماس تلفنی با خانواده ی خود نباشد و حاضر نشود که این انسان ها، هر از چند گاهی با اعضای خانواده خود دیداری هرچند کوتاه و حتی در قد و قواره یک زندانی مجرم داشته باشند و برعکس این دیدارها را مرز سرخ خود و خانواده ها را دشمن تشکیلاتش بداند، مجاز نیست ادعای طرفداری از آزادی بکند.

بگذریم از اینکه آزادی حق انتخاب نوع لباس و پوشش و حق رای دادن و انتخاب یا عزل مسئولین تشکیلات و یا کاندید شدن بدون ترس و واهمه برای اداره قسمتی از تشکیلات و…، مسائلی هستند که تحقق آنها در درون سازمان موسوم به مجاهدین خلق را تنها باید در رویاها دید.

این نظریه پرداز رجوی مطرح میکند که تن‌دادن به ستم و بهره کشی بر علیه حیثیت انسانی است و در راه تحقق این آمال باید دست به مقاومت زد و من با گفتن این جمله که چرا بنفع مریم و مسعود، به اعضای این سازمان که دهه هاست که به برده واقعی تبدیل شده اند، اینهمه ستم روا داشته شده و هر مقاومت احتمالی در برابر آن با عقوبت سختی مواجه میگردد ، مهر سکوت بر لب میزنید، معترض او میشوم.

خروج از تشکیلات و گزیدن راه زندگی نوین حق هر انسانی و از جمله اسرای رجوی است .

این نوع افراد برای تحقق این امر احتیاج به یاری و مساعدت های اولیه دارند و در این راستا تشکل مدنی بنام انجمن آسیلا (انجمن مدافع حقوق ایرانی های مقیم آلبانی) با کمترین امکانات و به کمک تعدادی از اهالی خیراندیش آلبانی و اشخاصی که با زحمت و تحمل مشقت زیاد از مناسبات رجوی رها شده اند، تشکیل یافته تا پشتوانه ای برای جداشدگان جدید از حیث تامین سرپناه و خوراک و پیدا کردن کار باشد که شماها انواع توطئه ها و سنگ اندازی ها را در برابر انجمن آسیلا بعنوان یک تشکل نوپا و کم تجربه انجام دادید و در اصلدر برابر تلاش های کاملا مشروع این انجمن سنگ اندازی می کنید.

این ظاهراً جامعه شناس رجوی سعی در قلب واقعیت دارد و به طریقی تلاش می کند سازمان متبوعش را به ستارخان و دیگر چهره های برجسته آزادیخواه تاریخ ایران پیوند بزند. حال آنکه عملکردهای سازمان مجاهدین خلق هیچ تناسبی با این افراد ندارد. جنس مقاومت این بزرگان تاریخ ایران با مقاومت نوع رجوی در تعارض کامل قرار دارند. این جان باختگان صدیق، راه استقلال، آزادی وعدالت اجتماعی ایران را هدف مقاومت خود قرار داده بودند و مقاومت های مجاهدین رجوی بنفع سلطه گران و دشمنان بشریت و در اینهمانی کامل با دشمنی با منافع ملی ایران وآرمان های نیک بشری قرار دارد.

رضا اکبری نسب

۲۰ دی ۰۱ ، ۱۸:۱۶ ۰ نظر
صبور

خانم رجوی با رد چند اتهام ، اتهامات بزرگتری را می پذیرد

سالهاست که سازمان مجاهدین قبول نمی کند که در مناسبات او روند مغزشوئی هر روز ادامه دارد، خانم مریم رجوی هم هرگز نمی خواهد واقعیت های سکتاریستی خود را قبول کند، در همین رابطه و برای آگاهی خوانندگان، بهتر است که مراجعه ای به یکی از مقالات گذشته ای نه چندان دور بیاندازیم و سران فرقه را به قبول واقعیات دعوت کنیم.

هنوز مقاله ” در آلبانی باید شیطان زندگی کند” به تاریخ 24 اردیبهشت 1399 ( یعنی حدود دو و نیم سال قبل ) روی سایت روزنامه فرانکفورتر آلگمانیه که از معتبرترین روزنامه های سراسری در آلمان می باشد، موجود و قابل مراجعه است.

روزنامه آلمانی فرانکفورتر
این مقاله پس از تحقیقات مفصل ، بصورت دقیق شرحی از وضعیت سازمان مجاهدین خلق در کشور آلبانی را بیان کرده است که با عکس العمل شدید مریم رجوی و طرح شکایت در دادگاه هامبورگ مواجه شد که در فردای روز رسیدگی به این شکایت به جز فقط 3 مورد شبهه برانگیز، همه موارد دیگر بر ماندن مقاله، در روزنامه تائید شد. در مورد شکایت فرقه رجوی و مواردی که دادگاه تائید کرده که روزنامه فرانکفورتر آلگماینه درست میگوید فرقه رجوی تا کنون سکوت کرده و حرفی نزده است، برخی از این موارد که به تائید دادگاه هامبورگ نیز رسید عبارتند از:

– ایدئولوژی فرقه رجوی التقاطی از اسلام و کمونیسم است.

– ده ها نفر از جدا شدگان از شسشوی مغزی در این تشکیلات سخن می گویند.

– دامن زدن به فضای شخصیت پرستی بر گرد مریم و مسعود رجوی.

– در کمپ مجاهدین در آلبانی، زنان و مردان از هم جدا زندگی می کنند (جدا سازی جنسیتی) و افراد باید در نشست های روزانه ایدئولوژیک از تصورات جنسی خود گزارش دهند.

– فرماندهان از گزارش های جنسی که از افراد می گیرند استفاده می کند تا در نشست های روزانه بر سر آنها فریاد بزنند: چطور می خواهی مردم ایران را نجات دهی، وقتی هر روز تحریک جنسی میشوید؟

– در اوائل انقلاب، فرقه رجوی یک بمب گذاری تروریستی برعلیه خامنه ای کرد.

– در عراق صدام به آنها تسلیحات داد، آنها شانه به شانه نیروهای صدام حسین برعلیه مردم خودشان می جنگیدند.

– به نقل از یک روزنامه نگار تحقیقی آلبانیایی: در آلبانی کسی نمی خواهد گروهی را در کشورش داشته باشد که می توانند اقدامات تروریستی انجام دهند. کسی نمی داند چه زمانی آنها فعال خواهند شد.

– به لحاظ سیاسی، این گروه حمایت اجتماعی زیادی در ایران ندارد. برخی از ناظران حتی می گویند که این گروه در ایران بسیار مورد تنفر مردم است.

وقتی فرقه رجوی به این موارد که توسط دادگاه رد شده و تائید کرده است که روزنامه مشهور آلمانی درست میگویند چرا آنرا در اطلاعیه خود نمی آورند.

آیا سازمان مجاهدین خلق به موارد فوق اعتراضی ندارد؟ آیا اعتراض ندارد که واقعا این سازمان بود که برعلیه آیت الله خامنه ای (رهبر کنونی ایران) بمب گذاری کرد؟ این اتهام خیلی بزرگی است و اعتراض نکردن برعلیه آن، یعنی پذیرفتن اتهامات تروریستی!

آیا سازمان مجاهدین اعتراض ندارد که از صدام اسلحه می گرفت و افرادش شانه به شانه نیروهای صدام برعلیه مردم ایران می جنگیدند؟

آیا سازمان مجاهدین به شستشوی مغزی افراد خود و دامن زدن به شخصیت پرستی بر گرد مسعود و مریم رجوی اعتراض ندارد؟ اعتراض نکردن در این مورد یعنی قبول مناسبات سِکت گونه!

آیا سازمان مجاهدین اعتراض ندارد که علیرغم تبلیغات زیاد در آلبانی، بسیاری در این کشور از اینکه این سازمان بتواند در آینده اقدامات تروریستی انجام دهد، ناراضی هستند؟

آیا سازمان مجاهدین اعتراضی ندارد که مورد تنفر شدید مردم ایران بوده و حمایت اجتماعی در بین مردم ایران ندارد؟

آیا سازمان مجاهدین اعتراض ندارد که افراد خود را مجبور به گزارش نویسی و گزارش دهی روزانه در مورد تصورات جنسی خود می کند؟ و ….

اگر سازمان مجاهدین در موارد فوق اعتراضی به دادگاه نکرده، پس یعنی آنها را قبول دارد. اگر هم اعتراض کرده و دادگاه به حذف آنها از نوشته روزنامه فرانکفورتر آلگماینه سایتونگ رای نداده، یعنی دلایل سازمان مجاهدین را نپذیرفته است. در این حالت، چرا این سازمان تمام حکم دادگاه را به اطلاع مردم نمی رساند.

واقعیت این است که حضور مجاهدین در آلبانی برای بسیاری از آلبانیایی ها یک مشکل جدی است، مجاهدین خلق در مانزا ، در حدود سی کیلومتری تیرانا ، زندگی می کنند. در داخل اشرف 3 گفته می شود یک بیمارستان ، یک کارگاه چوب و یک اتاق کامپیوتر است.
یک روزنامه نگار تحقیقاتی آلبانیایی که نمی خواهد نامش فاش شود می گوید: “هیچ کس در کشورش گروهی از افراد که میتوانند حملات تروریستی انجام دهند را نمیخواهد. شما هرگز نمی دانید چه زمانی فعال خواهند شد. وی گفت: “او می گوید که امکان تهیه اسلحه برای مجاهدین خلق خیلی سخت نیست ، به خصوص در آلبانی.

با این همه واقعیت در مورد روابط سکتاریستی در درون فرقه و فضای مردم آلبانی و تنفر شدید از این فرقه ی تروریست، آیا مریم رجوی هنوز هم نمی خواهد به جنایات خود اعتراف کند؟ مریم رجوی باید چه مرزهای دیگری را در مورد حقوق بشر نقض کند که صدای مجامع حقوق بشری را درآورد؟ خانم مریم رجوی ، از طرف مردم ایران و تمام ایرانیان ، شخصیت مطرود و شکست خورده ای است که فقط برای بقای خود و یک زندگی بورژوائی ، تلاش می کند . . .

فرید

۲۷ آذر ۰۱ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر
صبور

پیش بینی های مسعود رجوی

آخرین باری که مسعود رجوی را دیدم اواخر زمستان سال 1381 در بغداد بود. به تازگی محل مأموریت من در بخش روابط بین المللی سازمان مجاهدین خلق، از لندن به بروکسل (مرکز پارلمان و اتحادیه اروپا) منتقل شده بود و از سفری از یونان (به عنوان رئیس دوره ای اتحادیه اروپا) برگشته بودم.

نشست محدودی بود که تعدادی از مسئولین بالای سازمان هم حضور داشتند. موضوع صحبت حمله احتمالی آمریکا به عراق بود که آن روزها بحث داغ رسانه ها بود. هر جا در اروپا می رفتیم و با هر کس که ملاقات می کردیم سؤال از ما این بود که در صورت حمله آمریکا به عراق و سقوط صدام حسین موضع مجاهدین خلق چه خواهد بود.

مسعود رجوی در آن نشست بعد از مقدمه چینی و توضیحات مفصل به این نتیجه گیری رسید که اولاً آمریکا هرگز به عراق حمله نکرده و صدام حسین را سرنگون نخواهد کرد چرا که در این صورت عراق را دو دستی تقدیم جمهوری اسلامی نموده است و ثانیاً اگر چنین کاری انجام دهد محدودیت ها در عراق از روی ارتش آزادیبخش ملی برداشته خواهد شد و نیروهای سازمان فوراً راه مرزهای ایران را در پیش می گیرند و کار جمهوری اسلامی را یکسره می کنند.

یکی دو ماه بعد آمریکا به عراق حمله کرد و صدام حسین را سرنگون نمود و نیروهای مجاهدین خلق نه تنها راه مرزهای ایران را در پیش نگرفتند بلکه تماماً در پادگان اشرف تسلیم و خلع سلاح شدند و نهایتاً به اردوگاه ترانزیت لیبرتی و بعد به بیش از هزار کیلومتر دور از مرز یعنی آلبانی منتقل گردیدند.

این اولین پیش بینی مسعود رجوی نبود که درست از آب در نمی آمد و خلاف آن اتفاق می افتاد. پیش بینی قبلی رجوی این بود که جنگ ایران و عراق با یک جرقه مجدداً شعله ور خواهد شد و ارتش آزادیبخش ملی به شرکت در جنگ علیه میهن و به نفع دشمن باز خواهد گشت و نهایتاً مسعود رجوی به آرزوی دیرینه اش یعنی دست یافتن به قدرت در تهران خواهد رسید.

مسعود رجوی

مسعود رجوی هر کم و کسری که داشته باشد قطعاً مشکل کم رویی ندارد و اگر هزار بار هم پیش بینی هایش غلط از آب در آید آن را به حساب شانس و اقبال می گذارد، یا از نیروهایش طلبکار می شود که مقصر بوده اند و کم کاری داشته اند، و به سراغ پیش بینی بعدی می رود. او اعتقاد دارد که بالأخره باید یک روزی شانس بیاورد و پیش بینی اش محقق شود.

از سال 1360 که مسعود رجوی پا به فرانسه گذاشت و آلترناتیو خود را اعلام نمود تا به امروز، او هر ساله وعده می دهد که امسال سال آخر است و رژیم سرنگون خواهد شد و سپس سال بعد مجدداً مهلت را تمدید می کند. این سیاق بیش از 40 سال است که ادامه دارد.

مشکل در این نیست که مسعود رجوی مدام پیش بینی می کند ولی محقق نمی شود، بلکه مشکل یک مقوله کاملاً حقوق بشری است که هم اکنون نزدیک به دو هزار نفر اسیر ذهنی سازمان مجاهدین خلق در اردوگاهی منزوی و دور افتاده در آلبانی گرفتار هستند که از کمترین حقوق انسانی، از جمله حق ارتباط با خانواده، محروم می باشند.

در تظاهرات برلین به تاریخ 30 مهر 1401 که تمام نیروهای مخالف جمهوری اسلامی، حتی با سیاست ها و اهداف و عملکردهای ضد یکدیگر، جمع شده بودند خبری از سازمان مجاهدین خلق نبود. از دو حالت خارج نیست: یا این سازمان دیگر توان بسیج حداقل نیرو، حتی در حد حمل چند عکس و آرم و پلاکارد، را ندارد، یا این که آنقدر منفور است که هرگز اجازه کمترین حضور از جانب برگزار کنندگان نیافته است.

در هر حالت وقت آن فرا رسیده است که مسعود و مریم رجوی کنار بکشند و فرقه مجاهدین خلق را که به غیر از خیانت و جنایت چیزی در کارنامه ندارد منحل نمایند و اعضای گرفتار در آلبانی را آزاد سازند تا به دنبال سرنوشت خود بروند و آزادانه و آگاهانه مشی زندگی شان را انتخاب کنند.

ابراهیم خدابنده

۰۳ آبان ۰۱ ، ۱۹:۵۹ ۰ نظر
صبور

وعده دیکتاتوری مریم رجوی برای مردم ایران

در میانه تلاش مذبوحانه رسانه‌های مجاهدین خلق برای مصادره اعتراضات مردم ایران به نفع خود، مضحک‌ترین و در عین حال رسواکننده‌ترین اتفاق استفاده از شعار ایران -مریم-آزادی است.

برای مجاهدین خلق که در واقع کیش شخصیتی مسعود و مریم رجوی است، اینکه شعارهایشان قائم به شخص باشد البته بسیار طبیعی می‌نماید. در حالی که در اعتراضات مدنی شهروندان از هیچ شخصی نام برده نشده است، در شعار مجاهدین خلق وعده دیکتاتوری مریم رجوی برای مردم ایران مستتر است. برخلاف بسیاری از رهبران اپوزیسیون در جهان که هرگز تا پیش از رسیدن به حکومت، شفاف نبود که آن‌ها چگونه رهبرانی خواهند بود، نمونه حکومتی که مریم رجوی نوید آن را می‌دهد در سوابق تروریستی این فرقه علیه ملت ایران و در زندگی روزمره اعضای آن در قرارگاه اشرف سه در شهرستان دورس در آلبانی، بسیار آشکار، قابل بررسی و مشاهده است.

وعده دیکتاتوری مریم رجوی

وعده دیکتاتوری مریم رجوی

بنابراین پرواضح است که اگر عوامل فرقه رجوی این شعار را از سطح رسانه‌های تبلیغاتی و هشتگ‌های کم شمار به سطح جمعیت واقعی معترضین ببرند، به سرعت توسط خود معترضین مورد سرکوب قرار می‌گیرند. از همین رو است که هیچ وقت در هنگامه پرآشوب‌ترین اعتراضات ایران نامی از مریم یا مسعود رجوی نمی‌شنوید.

اینکه چرا در قاموس فرقه رجوی این شعار کذایی جایگزین زن-زندگی-آزادی شده است، کاملا قابل درک است. زن در فرهنگ واژگان فارسی و در جهان واقعی نماد زندگی و زایندگی است در حالی که زن در مجاهدین خلق نماد تمام عیار مردگی، اسارت و قطع نسل است. زنان و مردان در فرقه مسعود و مریم رجوی حق ازدواج ندارند. آنان که ازدواج کرده بودند مجبور به طلاق همسران خود شدند. آنان که فرزندانی داشتند، مجبور به تحویل دادن فرزندان خود به قاچاقچیان مجاهد و ارتش به اصطلاح ملی آزادی بخش شدند. آنان که مجرد بودند مجبور به تجرد مادام العمر شدند.

همه اینها برای مسعود رجوی کافی نبود، او زندگی، زایندگی و آزادی را به طور مطلق از زنان گرفت. عده‌ای از زنان را با عمل جراحی عقیم کرد که آخرین پیوند و امید آنها برای زندگی و زایندگی را قطع کند. عده‌ای از زنان را به عقد خود درآورد و مورد سواستفاده قرار داد تا بند اسارت خود را بر پای آن‌ها محکم‌تر کند و هر روز در این چهاردهه حکمرانی بر فرقه رجوی بر بندهای اسارت افزود.

امروز، سران مجاهدین خلق خود می‌دانند که طعنه آمیزترین و مضحک‌ترین شعار ممکن برای آن ها زن-زندگی-آزادی است اما باز هم آویزان شعار مضحک‌تری می‌شوند که اسارت در دیکتاتوری مریم رجوی را وعده می‌دهد. این تناقض گویی‌ها و سردرگمی‌ها نتیجه چهل سال حیات پر از خیانت، خباثت و خشونت فرقه پلید رجوی است که با هیچ آب زمزم و کوثری شسته نمی‌شود.

مزدا پارسی

۰۹ مهر ۰۱ ، ۱۹:۰۳ ۱ نظر
صبور

اظهار نظر دیر هنگام ادی راما درباره کارشکنی های مجاهدین خلق

هفته گذشته نخست وزیر آلبانی، ادی راما برای نخستین بار به مشکل آفرین بودن حضور تشکیلات مجاهدین خلق در کشورش اذعان کرد. این اظهار نظر از سوی شخصی که فرقه‌ای با سوابق تروریستی را در خاک کشور خود پذیرفته است، اگر چه مهم است اما تعارضاتی را در رویکرد حکومت آلبانی در قبال موضوعات مرتبط با فرقه مجاهدین، نشان می‌دهد.

ادی راما نخست وزیر 58 ساله کشور آلبانی که از سال 2013 یعنی تقریبا همزمان با انتقال اولین گروه‌های اعضای مجاهدین خلق به آلبانی، بر مسند نخست وزیری است، روز پنج شنبه 22 سپتامبر در پر مخاطب‌ترین برنامه گفتگوی سیاسی تلویزیون آلبانی، Opinion، از سوی مجری برنامه درباره حضور گروه مجاهدین خلق در قلمرو حکمرانی‌اش مورد پرسش قرار گرفت.

ادی راما

ادی راما نخست وزیر آلبانی

راما که اخیرا پس از حملات سایبری به سیستم‌های دولتی آلبانی دستور قطع روابط دیپلماتیک با ایران را صادر کرده است، به مجری برنامه گفت که پذیرفتن اعضای مجاهدین خلق در خاک آلبانی بر مبنای انسان دوستی بوده است. با این حال او تایید کرد که سازمان مجاهدین خلق از چارچوب‌های قانونی پا را فراتر گذاشته است و اقداماتی انجام داده است که منجر به تیرگی روابط ایران با آلبانی شده است.

در فرایند گفتگوی پیش آمده، چه خوب بود اگر مجری برنامه در پی این اظهار نظر دیر هنگام، پرسش دیگری از نخست وزیر آلبانی مطرح می‌کرد. البته که انتظار نمی‌رود مجری یک برنامه سیاسی داخلی کشور آلبانی از مسئله حقوق بشری خانواده‌های اعضای مجاهدین خلق مطلع باشد اما از موضوع نقض حقوق اعضای درون قرارگاه مجاهدین خلق باید آگاه باشند. یک روزنامه نگار آلبانیایی باید بداند که اعضای درون مجاهدین به جهان آزاد دسترسی ندارند و با اعضای خانواده خود ارتباطی ندارند. برای یک مخاطب آگاه همواره این پرسش مطرح است که مگر ممانعت سران مجاهدین از ارتباط اعضای تشکیلات با خانواده‌هایشان مسئله ای حقوق بشری نیست؟

اینکه دولت آلبانی برای خانواده‌‌های اعضای گرفتار در مجاهدین خلق که در بسیاری از موارد بیش از سی سال است از عزیزان خود بی خبر هستند، ویزا صادر نمی‌کند، مسئله ای حقوق بشری است. اگر چه صدور ویزا برای مسافر خارجی همواره رونق گردشگری برای مقصد به همراه دارد، در مورد خانواده‌های اعضای مجاهدین خلق صدور ویزا بعد انسانی نیز دارد. در حقیقت مبنای صدور ویزا برای خانواده‌ها بسیار انسان دوستانه‌تر از پذیرفتن سه هزار عضو مجاهد خلق با سوابق مستند خشونت طلبی و تروریستی است.

ادی راما باید توضیح بدهد که ممانعت پلیس آلبانی از ورود خانم بتول سلطانی، شهروند کشور آلمان، به آلبانی بر مبنای حقوق انسانی چه کسی است. این در حالی است که بتول سلطانی نزدیک به دو دهه است که از مجاهدین خلق جدا شده است و موارد بسیاری از نقض حقوق بشر و به ویژه حقوق زنان در تشکیلات رجوی را افشا کرده است. او به امید دیداری کوتاه با همسر اسیرش در تشکیلات رجوی به آلبانی آمده بود و پلیس آلبانی مانع از خروج او از فرودگاه تیرانا شد.

حسن نیت مقامات کشور آلبانی در قبال موضوع مجاهدین خلق زمانی روشن می‌شود که ابهامات و تناقضات میان گفته‌های مقامات و عملکرد نهادهای اجرایی و نظارتی آلبانی برطرف شود. نادیده گرفتن مطالبات خانواده های اعضای مجاهدین خلق نمود روشنی از رفتار متناقض مقامات آلبانی است. اعطای ویزا به پدران و مادران پیری که سالها در حسرت یک دیدار با عزیزان خود مانده‌اند، برای دولت آلبانی هیچ هزینه ای ندارد.

در مقابل حفظ تمامیت تشکیلات مجاهدین خلق در حالی که هر روز بر برج و باروهای خود در کمپ اشرف سه در شهرستان دورس اضافه می‌کند و فعالیت‌های خود در فضای مجازی و واقعی را گسترش می‌دهد قطعا هزینه هایی بیش از این برای آلبانی خواهد داشت.

مزدا پارسی

۰۹ مهر ۰۱ ، ۰۹:۱۸ ۰ نظر
صبور

مریم رجوی دستانش تا مفرغ به خون زنان و مردان کردستان آغشته است

مریم رجوی که دستانش تا مفرغ در خون زنان و مردان کردستان آغشته است حال با شیادی تمام خوانخواه آنها شده است. سایت های ریز و درشت فرقه جنایتکار رجوی که در خارجه همچون رهبر معلوم الحالشان لمیده اند می خواهند از هر فرصتی نهایت سواستفاده را بکنند واز آب گل آلوده برای رهبر فراریشان نهنگ صید کنند که در همین چند روز گذاشته مریم قجر که خود دستش در خون زنان میهن مان آلوده است در یک فرار به جلو اعلام عزای عمومی می کند و از آن طرف هم شوهر فراریش مسعود رجوی برای اینکه از بقیه عقب نماند به کانونهای موهوم شورشی پناه می برد. این در حالی است که همین فرد مسعود بیش از دودهه است که مخفی شده و از او هیچ خبری نیست.

ولی از همین جا به مریم رجوی شیاد و دروغگو باید گفت دست خر کوتاه. مسائل داخل ایران به خود مردم ایران بستگی دارد و به شما وطن فروشان هیچ ربطی ندارد شما باند جنایتکار رجوی باید قبل از هر چیزی پاسخگوی سر به نیست کردن ده ها زن و دختر جوان همچون آلان محمدی و مینوفتحعلی باشید که در زندانهای رجوی ساخته در زیر شکنجه جان باختند و یا سربه نیست شدند. مسعود و مریم رجوی به جای پز دموکراسی و حقوق بشری باید پاسخ بدهند که به چه دلیلی در سال 73 بیش از 800 زن و مرد را در پادگان اشرف به زندان و شکنجه گاه فرستاد که بسیاری از همین افراد در زیر شکنجه کشته شدند و یا سر به نیست شدند.

کردکشی

سرکوب اکراد عراقی مخالف حکومت صدام حسین توسط مجاهدین خلق

خانم رجوی شما و شوهر فراریتان باید پاسخگوی خیانت به امید و آرزوی کسانی باشید که تحت تاثیر شعارهای فریبنده و مملو از دجالیت و شیادی شما قرار گرفتند.در این رابطه چه جوانها و چه دخترکان زیبا رویی که پرپر نشدند و چه خانواده هایی که متلاشی نگشتند. رجوی جنایتکار و فراری باید پاسخگوی اعمال ضد انسانی خودش باشد که چگونه بچه ها را به زور از پدران و مادرانشان جدا کرد و با سپردن و رها کردن آنها به دست افراد بی صلاحیت باعث شد که تعداد زیادی از آنها به دام مافیای قاچاق مواد مخدر و فحشا گرفتار شوند. رجوی بجای فرار به جلو و اشک تمساح ریختن برای مردم ایران باید پاسخ دهد که در شرایطی که خودش با مریم قجر مشغول عیش و نوش بود چرا به زور و اجبار زنان و مردان را از هم جدا کرد و طلاق را برای کلیه اعضا اجباری کرد وخیلی از این زنان را هم در این رابطه عقیم ساخت. رجوی بجای مخفی شدن باید پاسخگوی تمام عملیات های تروریستی خودش در ایران و کشتن افراد بیگناه باشد.

همین زوج جنایتکار رجوی بجای درآوردن شکلک های حقوق بشری باید پاسخگوی کلیه اعمال ضدبشری شان در عراق که بعنوان ارتش خصوصی صدام حسین و همچنین بعنوان بازوی نظامی اداره اطلاعات و امنیت صدام حسین عمل می کرده بگوید که چگونه در سرکوب قیام کردهای عراق و شیعیان بجان آمده ازدیکتاتوری صدام مشارکت کرده است مریم رجوی باید پاسخ دهد که به چه جراتی زنان پادگان اشرف را به عقد مسعود رجوی درآورده و آنها را وادار به رقص رهایی در برابر مسعود رجوی می کرد. اینها شرحی بسیار کوتاه و مختصر و گذرا ازاعمال کثیف فرقه رجوی بود که با جزئیات بیشتر در سایتها و مقالات جدا شدگان آورده شده است. از این رو باید جامعه بین الملل پرونده این زن و شوهر جنایتکار و همدستان شکنجه گر آنها را باز کنند و آنها را به پای میز محاکمه بکشانند. رجوی باید بداند که با پولهای باد آورده مردم فقیر عراق نمی توانند برای همیشه فراری باشد زیرا آه همین خون های به زمین ریخت شده و جوانان و خانواده های پرپر شده و آه و رنج مردم فقیرعراق دامن این فرقه را خواهد گرفت و او را برای همیشه بر زمین خواهد کوبید.

غفور فتاحیان – پاریس

۰۱ مهر ۰۱ ، ۱۰:۲۲ ۰ نظر
صبور