دست‌هایِ‌تو که‌آلوده به‌خون‌است، دَجّال
سال‌هاست؛ تو شده‌ایِ، میانِ‌مردم ابطال

تو که هستی؟ شُده‌ای - مدافعِ این ملّت
ارزشِ حرفِ‌تو نیست - برایِ‌ما نیم‌مثقال

ای‌دروغ‌گویِ حقیر - در عجبم، از این‌که -
تو بگویی؛ زِ ایران‌و زِ آزادی‌و از استقلال

تو و آن، مردکِ‌جانی و ذلیلِ تو - نبودید؛
ریختید: خونِ  جوانانِ وطن - اِی آشغال !؟

بس شرارت شده‌است، کار تو و گلّه‌یِ تو
دیدنت؛ گرگ صفت  -  زود  بر آرد تبخال

تو که  منفور شُده  - -  بینِ  همه‌ افکاری
روسیاهیِ تو و- ایلِ‌تو مانده‌ست به زغال

اعتراضِ  مدنی‌ست  -  مردمِ ایران دارند
بویِ‌چی خورده ‌دماغت، می‌کنی استقبال؟

به‌خدا ایرانِ ما - جایِ‌تو و مثلِ تو نیست
ما فقط در عجب و- برایِ‌ ما گشته سؤال؛

تو  خجالت نَکِشی  - -  زِ مردمِ  میهنِ ما؟
می‌کنی تو بی‌شرف؛ مثلِ یه‌هرزه جنجال

توکه چهل ‌سال، حنایِ‌تو دگر بی‌رنگ‌َست
بهتر این‌َست؛ تو مزدور - به کُل گردی لال